آترا-هاسیس

آترا-هاسیس (اکدی: 𒀜𒊏𒄩𒋀، آوانگاری: Atra-ḫasīs) (انگلیسی: Atra-Hasisآترام-هاسیس و یا بنا به واژگان آغازینِ متن «وقتی خدایان انسان بودند»، حماسه‌ای از ادبیات متأخر بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو می‌کند. چهار نسخه از این داستان به دست آمده که قدیمی‌ترین آن به قرن هفده پیشا دوران مشترک تعلق دارد. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر حماسه گیلگمش به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» (روایت اوتَنَپیشتی در لوح XI) به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان طوفان نوح در کتاب مقدس می‌شود.

آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» و در حماسه گیلگمش، همان اوتنپیشتی (نجات‌یافته از طوفان بزرگ) است. انلیل (خدای اصلی بر روی زمین که معمولا در مواجهه با انسان برخورد خشن و خصمانه دارد) از هیاهوی بی‌امان آفرینش جدید (انسان) به ستوه آمد. ائا (نام اکدیِ خدای سومری انکی که خدای خِرد، جادو، آبهای تازه و نیز حامی انسان است) راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس نشان داد. در پایان، انلیلِ خشمگین راه حلِ نهایی را برگزید: او «طوفان» را نازل کرد تا بشریت یکسره نابود شود. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود و خدایان را به حال مرگ افکند چون دیگر کسی برای آنها قربانی پیشکش نکرد. وقتی نجات‌یافتگان از طوفان، با کشتی بر قله کوهی بلند نشستند، بوی خوش پیشکش آترا-هاسیس به آسمان رفت و همه خدایان به غذا هجوم آوردند. اما هنوز مشکل سر و صدای بشر چاره نشده بود. بنابراین، خدایان در بشر تغییراتی دادند تا دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. بزرگترین تغییر آن بود که خدایان پایانی برای طول عمر انسان قرار دادند.

در منابع گوناگون بین‌النهرین باستان، به سومری و به اکدی، چنین آمده که بابلیان اعتقاد داشتند هدف از آفرینش بشر، خدمت به خدایان بوده‌است. پیش از آفرینش انسان، شهرهای بین‌النهرین سفلی توسط تنها ساکنانش (خدایان) پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم می‌کردند. خدایان خُرد تحت نظارت انلیل، سَرور زمین، خوراک خدایان بزرگ را کشت و برداشت می‌کردند. آنها زمین را شخم می‌زدند و طاقت‌فرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راه‌آب می‌شکافتند تا زمین را آبیاری کنند. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. در شعر آترا-هاسیس، یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کرده‌است. زندگانی طولانی این ایدئولوژی (بشر خادم خدایان است)، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد می‌کند.

به روایت این حماسه، گِلی را که ائا به عنوان ماده خامِ آفرینش انسان به ایزدبانو مادر می‌دهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار می‌شود. آن خدا رهبر شورشگران بود و به همین خاطر است که انسان می‌تواند سرکش باشد. سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شده‌است بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشته‌است. اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار می‌گیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق می‌شود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بوده‌است. طبق اساطیر بابلی، خدایان تمدن بشریت را ایجاد کردند و پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به همراه همه هنرها و صنایع زندگی شهری به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه گیلگمش شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پی‌ریزی‌هایش را بنیاد نریختند؟»

تاریخچه[ویرایش]

آترا-هاسیس شخصیتی در دوره باستان است که سنت‌های ادبی و دینی گوناگون به آن اشاره کرده‌اند. در زبان‌های گوناگون با نام‌ها و لقب‌های مختلف شناخته شده‌است که گستره پنج هزار ساله‌ای را در بر می‌گیرد. در ادبیات بین‌النهرین، او بازمانده «طوفان» است که خدایان بزرگ، گونه‌ای از جاودانگی را به او و همسرش می‌بخشند. بنا بر نسخه‌ای از فهرست پادشاهان سومری، در سال‌های پیش از آن که طوفان زمین را در نوردد، اوبار-توتو (که در حماسه گیلگمش به عنوان پدر آترا-هاسیس از او یاد می‌شود) پادشاه شهر شوروپاک است. در نسخه‌ای دیگر از فهرست پادشاهان سومری، آترا-هاسیس که با نام سومری‌اش (زیوسودرا) ذکر شده، خودش بر شهر شوروپاک حاکم است و پیش از او پدرش که همنام با شهر، «شوروپاک» خوانده می‌شود حاکم بود.[۱] قطعه «تعالیم شوروپاک» که در ادبیات حکمت دسته‌بندی می‌شود بر الواحی از اوایل هزاره سوم پیشا دوران مشترک به دست آمده‌است. متن شامل نصیحت شوروپاک فرزانه به پسرش زیوسودرا است.[۲]

آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» است و در حماسه گیلگمش، همان اوتنپیشتی است. در سایر زبان‌ها و مکان‌ها ممکن است «آترا-هاسیس» به کار رفته باشد؛ در همه موارد بالا، تمیز دادن اینکه به عنوان لقب به کار رفته‌است و یا اسم واقعی، امکان‌ناپذیر است.[۳] در حماسه گیلگمش قهرمان طوفان اوتنپیشتی نام دارد که ترجمه نام سومری زیوسودرا است اما در همان حال به اوتنپیشتی صفت «آترا-هاسیس» داده می‌شود (سخنان ائا پیش از طوفان در لوح XI).[۴]

نام اوتنپیشتی تفسیر مجددِ اکدی از زیوسودرا، «زندگی روزهای دور»،[و ۱] نخستین «قهرمان طوفان» بین‌النهرین است[۵] اما یک ترجمه مستقیم نیست و بیشتر به معنای «او زندگی یافت»[و ۲] است.[۶] طبق روایتی که در «فهرست پادشاهان سومری» آمده، او پسر اوبار-توتو، آخرین پادشاه پیش از طوفان توصیف شده‌است.[۷] در اقتباس‌های هیتی و هوری، همتای او به نام اولو[و ۳] است که «مفرد اسمی مذکر ضمیر اکدی» است و می‌توان آن را به «او که آنجاست» یا «او که دور است» ترجمه کرد.[۸] با وجود آشنایی هیتی‌ها با آترا-هاسیس، جاودانگی اوتنپیشتی به عنوان پاداشی برای زنده ماندن از طاعون و نه طوفان توصیف شده‌است.[۹] نام اوتنپیشتی در کتاب کوان نیز آمده که پس از آخرین موردهای استفاده از خط میخی است؛ اگرچه تنها اشاره به او در تک قطعه‌ای از تورفان شناسایی شده‌است.[۱۰]

روایت طوفان در رویدادنامه[ویرایش]

رویدادنامه

زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمده بود، پادشاهی در اریدو [بود]. در اریدو، آلولیم پادشاه [بود]؛ او ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ آلالگار ۳۶٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ دو پادشاه ۶۴٬۸۰۰ سال حکومت کردند. اریدو ترک شد؛ پادشاهی آن به باد-تیبیرا منتقل شد.

در باد-تیبیرا، انمن-لو-انا ۴۳٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ انمن-گال-انا ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ دموزی الهی، شبان، ۳۶٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ سه پادشاه ۱۰۸٬۰۰۰ سال حکومت کردند. باد-تیبیرا را ترک کردم؛ پادشاهی آن به لاراک منتقل شد.

در لاراک، ان-سیپازی-انا ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۲۸٬۸۰۰ سال حکومت کرد. لاراک را ترک کردم؛ پادشاهی آن به سیپار منتقل شد.



در سیپار، انمن-دور-انا پادشاه بود؛ او ۲۱٬۰۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۲۱٬۰۰۰ سال حکومت کرد. سیپار را ترک کردم؛ پادشاهی آن به شوروپاک منتقل شد.

در شوروپاک، اوبار-توتو پادشاه بود؛ او ۱۸٬۶۰۰ سال حکومت کرد؛ یک پادشاه ۱۸٬۶۰۰ سال حکومت کرد.

پنج شهر؛ هشت پادشاه ۳۸۵٬۲۰۰ سال حکومت کردند. طوفان همه جا را فراگرفت. پس از آنکه طوفان همه جا را فراگرفت، زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمده بود، پادشاهی در کیش [بود].

در کیش، گیشور پادشاه بود؛ او ۱٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ کولاسینا-بِل ۹۰۰ سال حکومت کرد؛ نان-گیش-لیشما ۱٬۲۰۰ سال حکومت کرد؛ ان-دارا-نا ۴۲۰ سال، سه ماه و سه و نیم روز حکومت کرد...[۱۱]

«زمانی که پادشاهی از آسمان فرو آمد، پادشاهی در کیش بود»: قدیمی‌ترین نسخه از رویدادنامه‌های بین‌النهرین اینگونه آغاز می‌شود. سه گزارهٔ پرمعنا در این روایتِ اسطورهٔ موجز وجود دارد: نظام سیاسی هدیه‌ای از خدایان به انسان‌ها بود؛ این نظام ماهیتاً پادشاهی بود؛ و این پادشاهی باید در یک مکان ظاهر می‌گشت، نخستین ظهور آن در کیش بود.[۱۲][الف]

همه جوامع باید بتوانند به نظمی متوسل شوند که به وجود آنها مشروعیت می‌بخشد. این نظم باید در روایتی آشکار شود که آن نظم با توافق مشترک مبنای آن است. روایت ممکن است به شکل اسطوره باشد، ابزاری فکری که در یک فرمِ در عین حال نمادین و ملموس، چارچوبی برای مفاهیم سیاسی و اجتماعی فراهم می‌کند. این چارچوب مفاهیم، به نهادها، عادت‌ها و آداب و رسوم، با قدرت نام‌گذاری و طبقه‌‌بندی خود اعتبار می‌بخشد. مردم بین‌النهرین اعتقادات چند خدایی داشتند، جهان آنها دنیایی مسحور شده و مملو از خدایان بود. پس وقایع‌نگار نیز با مشکلات پیش روی خود، از طریق اسطوره و با اشاره به خدایان مواجه می‌شد.[۱۶]

بنابراین، رویدادنامه دربرگیرندهٔ تاریخ بین‌النهرین نیست بلکه وقایع‌نامه قدرت سلطنتی است. در همان حال، از آنجایی که یک اصل خاص این ضمانت را حفظ می‌کرد در خدمت حمایت از یک دکترین سیاسی بود که اصل سلطنت واحد را تایید می‌کرد؛ بین‌النهرین همیشه یک سلطنت واحد با یک پایتخت واحد تلقی می‌شد. این نظریه گسترش پیدا کرد و نشان داد که جریان تاریخ را می‌توان همچون توالی چرخه‌های سلطنتی با مدت زمان متغیر در نظر گرفت. قدرت سلطنتی از شهری به شهر دیگر منتقل می‌شود و هر یک به نوبه خود ظرف منحصر به فرد نهادی می‌شود که از آسمان فرو آمده است.[۱۶]

با گذشت زمان، این اسطوره گسترش پیدا کرد و تبدیل به روایت دو بار فرو آمدن پادشاهی از آسمان شد. هر بار، دوره جدیدی آغاز می‌شود؛ یکبار قبل از فاجعه‌‌‌ای بزرگ و بار دیگر پس از آن.[۱۶] این اسطوره در شکل کاملاً توسعه‌یافتهٔ خود (اسطوره جدید طوفان) چندین سنت متمایز را شامل شد. یکی از این سنت‌ها، بیانگر خشم یک خدا بر شهر روایتگر است که او آن را رها می‌کند و به نابودی می‌سپارد. این درون‌مایهٔ نسبتاً قدیمی در مرکز ژانر ادبی مرثیهٔ سومری قرار داشت.[۱۶] سنت دوم به پادشاهانِ پیش از طوفان می‌پرداخت و در فهرست‌های گوناگون نام آنها، شهری که بر آن حکومت می‌کردند و مدت حکمرانی آنها ذکر شده است. به نظر نمی‌رسد که این فهرست‌ها دارای یک سنت واحد بوده باشند.[۱۶]

نسخه‌ها[ویرایش]

چهار نسخه از این داستان به دست آمده‌است. نسخه بابلی باستان (یا نسخه کلاسیک) که به قرن هفده پیشا دوران مشترک تعلق دارد، شامل سه لوح و ۱۲۴۵ سطر است. شصت درصد از این نسخه سالم باقی مانده‌است. نسخه بابلی میانه (۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیشا دوران مشترک)،[۱۷][ب] دارای دو ویرایش اصلی از شهر نیپور و از سوریه است. نسخه بابلی متاخر (سال ۶۰۰ پیشا دوران مشترک تا آغاز دوران مشترک)[۱۷][پ] اغلب شبیه به نسخه بابلی باستان است اما تفاوت‌های چشمگیری نیز با آن دارد. نسخه آشوری متاخر احتمالا از یک نسخه آشوری میانه منشا گرفته‌است و با نسخه بابلی باستان تفاوت زیادی دارد.[۱۸] در این نسخه نام شاسوراتو آمده است که دو گروه هفت نفری از الهه‌گان (بدون نام شخصی) هستند که یک گروه آفرینش مردان و دیگری آفرینش زنان را بر عهده دارند.[۱۹][ت] نسخه دیگری از این داستان در لوح XI حماسه گیلگمش آمده‌است.[۱۸]

خلاصه و بررسی[ویرایش]

اسطوره طوفان بابلی (نسخه قرن هفدهم پیشا دوران مشترک)، تفسیری از آفرینش انسان، طوفان و منشا تولد انسان، ازدواج، تولیدمثل و مرگ را ارائه می‌دهد. بشریت برای خدمتکاری خدایان آفریده شد؛ تولد برای آن بود تا تکثیر شوند. طوفان تلاشی برای کنترل جمعیت بود تا جمعیت انسان بیش از اندازه زیاد نشود. هنگامی که روشن شد طوفان اقدامی بیش از حد شدید است، کنترل جمعیت با ممنوع کردن ازدواج و تولیدمثل برای گروهی خاص از مردم و مقدر کردن مرگ برای همگی انجام شد. این داستان در نسخه‌های گوناگونی به دست آمده‌است.[۲۰]

حماسه آترا-هاسیس، «وقتی خدایان انسان بودند»، اثری از ادبیات متاخر بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو می‌کند. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر «گیلگمش» به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان «طوفان نوح» در «کتاب مقدس» می‌شود.[۲۱]

انسان که به تازگی آفریده شده‌است، دارای نقصانی به خاطر شورشگری درونی‌اش است. چون این نقصان درونی است، چاره‌ناپذیر است. اما انسان نقصان دیگری نیز داشت: به راحتی زاد و ولد می‌کرد و به‌سرعت پرشمار می‌شد. در شعر آترا-هاسیس چنین آمده‌است که سه بار، هر بار با فاصله ۱٬۲۰۰ سال، انلیل (خدای اصلی بر روی زمین که معمولا در مواجهه با انسان برخورد خشن و خصمانه دارد.)[۲۲] از هیاهوی بی‌امان آفرینش جدید (انسان) به ستوه آمد که اسباب بیداری وی در خوابگاهش بودند.[۲۳] هر بار تصمیم گرفت جمعیت بشر را کم کند؛ نخست با طاعون، سپس با خشکسالی و در نهایت با قحطی. هر بار در ابتدا موفق شد و جمعیت بشر به میزان زیادی کم گشت. اما هر بار ائا (نام اکدیِ خدای سومری انکی. خدای خرد، جادو، آبهای تازه و نیز حامی انسان)[۲۴] راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس (نام دیگر اوتنپیشتی)، پادشاه شهر شوروپاک بازگو کرد. در پایان، انلیلِ خشمگین راه حل نهایی را برگزید؛ همه خدایان، از جمله ائا، سوگند خوردند که رازدار بمانند. انلیل «طوفان» را نازل خواهد کرد تا بشریت یکسره نابود شود. اما ائا با ترفندی، پیشاپیش به آترا-هاسیس خبر داد و او کشتی ساخت تا به قلمرو ائا («اقیانوس پایین») برود. «طوفان» از راه رسید اما آترا-هاسیس همراه با خانواده‌اش، ثروتش و نمایندگان همه حرفه‌ها و حیوانات زنده ماندند. خدایان را گرسنگی و تشنگی فرا گرفت. معابدشان را سیل برداشت. خدمتکاران بشری که آنها را غذا و آب می‌دادند، از بین رفتند. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود. خدایان به حال مرگ افتادند.[۲۵]

طوفان فروکش کرد و کشتی بر قله کوهی بلند نشست. بوی خوش پیشکش آترا-هاسیس، به آسمان رفت و همه خدایان به غذا هجوم آوردند. انلیل به خاطر شکست برنامه‌اش به خدایان شکایت کرد و انگشت اتهام به سمت ائا نشانه رفت. ائای همیشه خردمند، با آشکارسازی غیر عاقلانه بودن «طوفان» پاسخ داد. اقتباس داستان در حماسه گیلگمش چنین ادامه پیدا می‌کند که ائا از خدایان پرسید با بازمانده طوفان چه کنند. انلیل به اوتنپیشتی و زنش زندگی «همچون خدایان» ― زندگی جاودان ― بخشید و آنها را به انتهای جهان فرستاد. در شعر آترا-هاسیس، از آنجا که مشکل سر و صدای بشر چاره نشده‌است، ائا به «الهه مادر» گفت تا انسان را به شکلی جزیی تغییر دهد و دوباره طراحی‌اش کند تا بشریت دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. زنان هم عقیم خواهند بود و هم بارور. مرده‌زایی و مرگ در سنین کودکی، آغاز شد. گروهی از زنان، برای مذهب باید پاکدامن باشند (مانند راهبه‌ها). به این شیوه، بچه‌های کمتری نطفه می‌بندند، همه‌شان زنده متولد نمی‌شوند و همگی‌شان به سن بلوغ نمی‌رسند. اما بزرگترین تغییر (که بیشترین تاثیر را بر تعداد انسان‌ها خواهد داشت) آن است که خدایان برای طول عمر انسان، پایانی قرار دادند. این موضوع هنوز در خود متن به دست نیامده‌است (افتادگی بسیار وجود دارد) ولی می‌توان آن را نتیجه گرفت. راه حل ائا نقطه اوج شعر است.[۲۵]

اتفاقی که افتاده‌است، باید چنین باشد که انکی به «الهه مادر» دستور می‌دهد تا مرگ را حقیقتِ گریزناپذیر زندگی قرار دهد. اشاره ضمنی به این است که پیش از این، انسان‌ها ممکن بود به خاطر خشونت، بیماری و یا خواسته خدایان بمیرند (همانگونه که خود خدایان) اما نه طبیعی و ناشی از پیری. از زمان «طوفان» به بعد، مرگ در مسیر زندگی قرار گرفت.[۲۶]

متن[ویرایش]

لوح I[ویرایش]

لوحِ به خط میخیِ حماسه‌ی آترا-هاسیس در موزه بریتانیا

زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.[ث] خدایان قرعه انداختند و هر یک سهمی بردند.[ج] آنو به آسمان رفت، انلیل بر زمین ماند،[۲۰] دریا به انکی رسید. خدایان بزرگ، کار اجباری را بر اگیگی‌ها[و ۴] [چ] [ح] تحمیل کردند. اگیگی‌ها راه‌آب‌ها، کانال‌ها، دجله و پس از آن فرات را کندند. چهل سال گذشت،[۲۷][خ] رئیس قدیمی آنها به شورش دعوتشان کرد. خدایان ابزار خود از جمله بیل و سبدهای خاک را آتش زدند و به دروازه انلیل رفتند. کالکال و نوسکو نیز در خانه انلیل بودند، نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد.[۲۸] انلیل به پیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فراخواند.[۲۹]

هر سه با یکدیگر ملاقات کردند. انلیل ماجرای شورش را شرح داد. آنو به انلیل گفت بگذار دلیل شورش را با فرستادن نوسکو دریابیم.[۲۹] نوسکو به دیدار شورشیان رفت و گفته‌های انلیل را به آنها بازگفت.[د] خدایان از سختی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود گفتند.[۳۰] انلیل پس از شنیدن حرفهای خدایان به آنو گفت که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفته‌های اگیگی‌ها را تایید کرد،[ذ] ائا چاره‌ساز شد[۳۱] و پیشنهاد کرد انسان آفریده شود تا به جای خدایان خُرد کارها را انجام دهد.[ر] برای آفرینش، مامی[ز] فرا خوانده شد و او از انکی خواست برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی گفت یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود.[۳۲][ژ][س] آو-ایلو[ش] که آغازگر شورش بود، قربانی شد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم آمیخت.[۳۳][ص][ض]

۱۲۰۰ سال سپری شد و انسانها افزایش یافتند. زمین از آنها پر شد و انلیل از سر و صدای آنها خواب راحت نداشت. انلیل طاعون نازل کرد.[۳۷] انکی[ط] به آترا-هاسیس راه چاره را نشان داد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهه‌های خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار[ظ] جویید، نان پخته به آنجا برید.»[۳۸] پس از دیدار آترا-هاسیس با بزرگان، در شهر برای نامتار معبدی ساختند. تب و لرز پایان یافت و هیاهو دوباره آغاز گشت. انلیل قحطی نازل کرد.[۳۹] قحطی شش سال ادامه پیدا کرد، انسان‌ها به بردگی فروخته شدند، همدیگر را خوردند اما باز هم در آستانه مرگ بودند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو کرد.[۴۰] [ع]

لوح II[ویرایش]

اینبار پس از تکریم و نیایش نکردنِ سایر خدایان، نان پخته بر درگاه معبد ساخته‌شده برای ادد قرار گرفت. قحطی پایان یافت و هیاهو از سر گرفته شد.[۴۳][غ] انلیل خشمگین[۴۴] و آماده برای نازل کردن طوفان شد. خواست ائا را به همراهی وادارد. ائا گفت «چرا به سوگند وامی‌داری؟ آیا بر ضد مردم خود دست به عمل زنم؟ از کدام طوفان با من گویی؟ ندانم، من طوفان فرستم؟ کار انلیل است. بگذار شولات و هنیش پیش بروند، بگذار اراکال تیرک‌های مهار را از بیخ بکند، بگذار نینورتا آب‌بندها را سر ریز کند.» خدایان فرمان به نابودی بشر دادند.[۴۵]

لوح III (طوفان)[ویرایش]

آترا-هاسیس رویایی دید که انکی به او نشان داده بود. انکی به بنده‌اش هشدار داد و پس از آن بیشتر گفته‌هایش را خطاب به دیوار نِی بازگفت «دیوار، به من گوش فرا ده! / دیوار نی به همه واژگان من توجه کن! / بگریز از خانه، کشتی بساز، / ثروت را فراموش کن، و زندگانی را نجات ده.»[ف] سقفی چون اعماق باید بر کشتی قرار گیرد تا خورشید درونش را نبیند. کشتی باید در سینه و پاشنه پوشیده باشد، اسباب آن استوار باشند و سخت قیراندود گردد. «پس از آن بر تو خواهم باراند / ثروت بادآورده‌ای از پرندگان ... ماهی‌ها». او خبر از هفت روز طوفان داد.[۴۶] به خواسته آترا-هاسیس، صنعتگران برای ساختن کشتی آمدند و او هر آنچه از حیوانات داشت را کُشت و همراه با پرندگان آسمان، گله گاو و حیوانات استپ به عرشه برد.[ق] آترا-هاسیس برای آدمهایش جشن بر پا می‌کند، خانواده‌اش را به عرشه می‌آورد. دورنمای آب و هوا دگرگون شد.[۴۷] طناب‌های مهار پاره شدند و کشتی رها گردید.[ک][گ] طوفان همچون نبردی سهمگین بر سر مردمان فرو آمد.[ل] آنونا، خدایان بزرگ، در گشنگی و تشنگی نشستند. هفت روز و هفت شب سپری شد.[۵۱][م] بوی قربانی به مشام خدایان رسید و همچون مگس به دور آن گرد آمدند. پس از سیر شدن، میان آنها بحث درگرفت. نینتو به توبیخ آنو و انلیل زبان گشود و انلیل خشمگین از راه رسید.[۵۲] انکی از کار خود دفاع کرد و خطاب به خدایان بزرگ گفت به خاطر خود آنها دست به چنین کاری زده‌است. خود را پاسخگوی نگاهداری از زندگانی دانست. انلیل از ائا خواست نینتو را فرا بخواند و به شور بنشینند. انکی نینتو را فرا خواند و برای همه مردمان مرگ را مقدر کردند.[۵۳] افزون بر آن، کودکان را مرگی زودرس نصیب شد و گروهی کاهنه گشتند تا تولیدمثل برای آنها تابو باشد و به دنیا آمدن کودکان کاهش یابد. «سرودی خواندم درباره طوفان برای همه مردمان: گوش فرا ده!»[۵۴][ن]

اثرگذاری[ویرایش]

انوما الیش[ویرایش]

آترا-هاسیس شعری پیچیده و بینامتنی است.[۵۵] بن‌مایه کم‌خوابی و صحنه آفرینش انسان که در آترا-هاسیس حضور دارند، در انوما الیش اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کنند.[۵۶][و]

تلمیح به آترا-هاسیس در انوما الیش به دو سرانجام ختم می‌شود: مردوک جایگزین هم انلیل می‌شود و هم ائا. تلمیح‌ها را می‌توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد؛ آنهایی که به خطر نابودی اشاره می‌کنند، و آنهایی که با خلقت جدید سروکار دارند.[۵۷] غوغای وحشتناکی که خدایی را از خوابیدن بازمی‌دارد، طراحی نقشه برای نابودی موجوداتی که سروصدا را ایجاد کرده‌اند، و مداخله ائا برای نجات آن موجودات در انوما الیش یک گروه از تلمیحات را تشکیل می‌دهد که یادآور رفتار عجولانه انلیل (پادشاه بیخردی که باید برکنار شود) در آترا-هاسیس است. بن‌مایه‌های آفرینش مجموعه دیگری است که مردوک را با ائا پیوند می‌دهند، زیرا هر دو شخصیت در انوما الیش قلمروهای فیزیکی را از بدن دشمن شکست‌خوردهٔ خود ایجاد می‌کنند؛ و خلقت انسان در انوما الیش از همان بخشی تاثیر می‌گیرد که در آترا-هاسیس گفته شده است.[۵۷]

بنابراین، اشاره‌ها به آترا-هاسیس در انوما الیش هم شامل جایگزین شدن مردوک در راس پانتئون خدایان و هم شامل پسری می‌شود که از پدرش رشد بیشتری کرده است. با این حال، مردوک به شیوه خاصی جای انلیل را می‌گیرد، زیرا سرنگونی انلیل در واقع با کشتن آپسو اتفاق می‌افتد که نشان از مرگ مجازی انلیل دارد.[۵۷]

ویرانی‌ها: خلع انلیل[ویرایش]

با سرنگونی آپسو، چندین اشاره به آترا-هاسیس، او را با انلیل مرتبط می‌کند.[۵۸] برکناری آپسو، برکناری نمادین انلیل نیز هست. هر دو از هیاهو شکایت می‌کنند و می‌گویند ریشه آن را نابود خواهند کرد. ائا در هر دو متن وارد می‌شود تا این موجودات از نابودی نجات پیدا کنند. در هر دو شعر، خدای فرمانروای بی‌مسئولیتی که در شرف سوء استفاده از قدرت خویش (با عواقب فاجعه‌بار) است، برکنار می‌شود و نظم (موقتا) برقرار می‌گردد. [۵۹][ه] [ی]

هیاهو و طوفان[ویرایش]

همانطور که تعدادی از محققان اشاره کرده‌اند، آپسو و انلیل هر دو می‌خواهند منبع سروصدایی را که مانع از خواب آنها می‌شود، از بین ببرند. هر دو شعر آن را یک واکنش بیش از حد غیرمسئولانه نشان می‌دهند.[۶۱] اولین اشاره به آترا-هاسیس در انوما الیش غوغای وحشتناک فرزندان آپسو و تیامات است.[۶۱] این بن‌مایه به شکایت انلیل برمی‌گردد که طاعون، قحطی و در نهایت طوفان را به دنبال خود دارد.[۶۲] نگرش به انلیل در آترا-هاسیس اصلا ستایشی نیست و او به دلیل فرستادن طوفان محکوم می‌شود. به گفته موران، «انلیل جنگجو» پیش از آن به هنگام محاصره خانه‌اش «در تنها فرصتی که باید شجاعت خود را نشان دهد، به نوسکو برای محافظت التماس می‌کند و با ترس در پشت او پناه می‌گیرد». تصویر رقت‌برانگیز خدایان که در آترا-هاسیس از گرسنگی و تشنگی شدید رنج می‌برند و سپس با ناامیدی همچون مگس به گرد قربانی جمع می‌شوند، تصویرگر پیامدهای تصمیم انلیل است.[۶۳] طوفان به صراحت «عملی شیطانی» نامیده می‌شود اما با همه اینها در خاتمه، آترا-هاسیس با ستایش انلیل و تصدیق قدرت مهیب او پایان می‌یابد.[۶۴] همین روند در انوما الیش برای آپسو دیده می‌شود[۶۵] و او بی‌رحم‌تر از انلیل رفتار می‌کند.[۶۶]

سرنگونی پادشاهان بد[ویرایش]

آپسو پادشاهی بد است، به همان بدی انلیل و حتی بدتر. این دو شخصیت نماد نظمی هستند که باید از سر راه برداشته شود.[۶۶] تشابهات این دو نفر یادآور میزان بد بودن انلیل است و در انوما الیش این موضوع سبب افزایش مشروعیتِ به قدرت رسیدن مردوک است. از طرفی دیگر، این موضوع می‌تواند به هنگام خواندن آترا-هاسیس، بینامتنیِ معکوس ایجاد کند. زمانی که انلیل از هیاهوی بشریت شکایت می‌کند و به سبب ایجاد ویرانی محکوم می‌شود، دنیای جدید مردوک و رویدادهای انوما الیش و نیز خروج انلیل از صحنه را به خواننده یادآوری می‌کند.[۶۷]

زمانی که خدایان (همچون) انسان بودند[ویرایش]

ائا در هر دو متن شخصی است که نقشه‌های شیطانی را بر هم می‌زند. در انوما الیش، با دخالت ائا، خدایان از نابودی به دست آپسو نجات می‌یابند. در اینجا نیز ائا به نجات کسانی می‌آید که در همان مخمصه‌ای هستند که در آترا-هاسیس انسان در آن گرفتار بود (تهدید به نابودی برای هیاهو). این مساله خدایان را در انوما الیش در همان جایگاه انسان‌ها در آترا-هاسیس قرار می‌دهد که یادآور سطر اول شعر است: زمانی که خدایان (همچون) انسان بودند.[۶۷]

دومین اختلال در خواب[ویرایش]

همانگونه که خدایان خُرد در آترا-هاسیس برای اعتراض به شرایط طاقت‌فرسا در اطراف خانه انلیل گرد آمدند، در این بخش از انوما الیش نیز خدایان خرد تیامات را تحریک می‌کنند تا در مقابل حاکمان بایستد. همانگونه که در آترا-هاسیس مشکل سروصدا مقدمه‌ای برای فاجعه طوفان است در انوما الیش سروصدا نشانهٔ نزدیک شدن خطر است.[۶۸]

باری که در انوما الیش به شکلی استعاری به یوغ تعبیر می‌شود، خستگیِ ناشی از ناتوانی در خوابیدن است؛ در آترا-هاسیس به صورت کار اجباری و خستگی ناشی از آن وجود دارد. این مساله نیز یادآور ستمگری انلیل و رژیم او است.[۶۹]

مساله سروصدا/خواب در آترا-هاسیس منجر به فرو فرستادن طوفان (نیروی نهایی و افسانه‌ای ویرانگر در اسطوره‌های بین‌النهرین) می‌شود.[۷۰]

آفرینش‌ها: جایگزینی ائا[ویرایش]

تشابهات به آترا-هاسیس هم در جایگزینی انلیل با مردوک و هم در جایگزینی ائا (پدر مردوک) با مردوک در مقام یک خدای خالق دیده می‌شود. پس از آن که ائا آپسو را خلع می‌کند، نوبت ائا است که با مردوک جایگزین شود. ائا نقش مهمی در روایت دارد و با صفاتی به تصویر کشیده می‌شود که مردوک از او به ارث خواهد برد. با این وجود، مردوک باهوش‌تر و موثرتر از پدرش نشان داده می‌شود و دستاوردهایش بیشتر از دستاوردهای پدرش (چه در انوما الیش و چه در آترا-هاسیس) است.[۷۰]

همتای آپسو[ویرایش]

در انوما الیش، مردوک است که سهم خدایان دیگر را مشخص می‌کند، او زمین را به انلیل واگذار نمی‌کند (در آترا-هاسیس خدایان بزرگ قرعه می‌اندازند و زمین به انلیل می‌رسد).[۷۱]

آفرینش انسان[ویرایش]

از یک جنبه، انوما الیش همانند آترا-هاسیس درباره شورش خدایان خُرد علیه رئیس پانتئون است. این شورش در هر دو داستان به آفرینش انسان منجر می‌شود و روایت در انوما الیش از بسیاری جهت‌ها از روایت پیشین پیروی می‌کند. در آترا-هاسیس، خلقت انسان برای تحمل رنج خدایان است و ایده‌ای است که ائا مطرح می‌کند. پس از آن، ائا و نینتو در همکاری با هم انسان را از گِل و آمیختن آن با خون خدایی که رهبر شورشیان بوده، پدید می‌آورند. درانوما الیش وضعیت مشابهی وجود دارد: ائا انسان را از خون کینگو، رهبر سپاه تیامات، پدید می‌آورد. گرچه در اینجا، ایده به مردوک تعلق دارد و ائا صرفا ابزار اراده او است.[۷۱]

در هر دو شعر، خون رهبر شورشیان جزئی اساسی در آفرینش انسان است.[۷۲] هر چند نقش رهبر شورشیان در آترا-هاسیس کمرنگ است.[۷۳] این بخش از روایت و شخصیت‌های آن در انوما الیش از منطق بیشتری نسبت به آترا-هاسیس برخوردار است.[۷۳]

رهایی از رنج[ویرایش]

در هر دو متن، آفرینش انسان به این معناست که خدایان از کار معاف هستند.[۷۳] در آترا-هاسیس، انلیل کار اجباری را تحمیل کرده است و شورش در مقابل اوست. مردوک در انوما الیش نیروی رهایی‌بخش است، حکمرانی مردوک متفاوت از رژیم پیشین تصویر می‌شود.[۷۴]

آفرینش بابل[ویرایش]

پس از آفرینش انسان در انوما الیش، آفرینش پایانی دیگری در راه است: آفرینش بابل و معابد مردوک و خدایان دیگر در آن. نقطه اوج شعر، بر شهر بابل متمرکز است. خدایانی که قبلا (در آترا-هاسیس) علیه انلیل شورش کردند تا کار اجباری انجام ندهند، در اینجا آزادانه و با وجود خلقت انسان برای انجام کار اجباری، ساختن شهر و معابد را در ستایش مردوک بر عهده می‌گیرند.[۷۵]

کتاب مقدس[ویرایش]

«تاریخ آغازین» بشریت که یازده باب نخست سفر پیدایش را شامل می‌شود، پیش از آن در بین‌النهرین دیده می‌شود. در زبان اکدی، حماسه آترام-هاسیس نخستین فرمول‌بندی ساختاریافته است. در این حماسه، هدف از آفرینش انسان، کمتر شدن رنج خدایان کهتر است. تلاش برای نابودی انسان، پاسخ خدایان به سروصدای ناشی از افزایش جمعیت انسان‌هاست که قرار بوده آفرینش آنها، آرامش خدایان را به همراه داشته باشد. حکم به نابودی را انلیل صادر می‌کند که چندین صورت پیدا می‌کند و در نهایت به طوفان منتهی می‌شود. در اینجا نیز همانند سایر داستان‌های طوفان، زنده ماندن قهرمان طوفان (در اینجا به نام آترا-هاسیس) با مداخله ائا (دوست الهی بشریت) مانع از مقصود نهایی می‌شود.[۷۶] [اا]

وظیفه اصلی بشریت و دلیلی که برای آن انسان خلق شده، خدمتکاری خدایان، اجرای آیین‌های قربانی برای آنها است. این موضوع هم در انوما الیش و هم در آترا-هاسیس دیده می‌شود.[۷۷] در آغاز هر دو اسطوره، آفرینش انسان با استقرار پیشین نظم جهانی از طریق نظام دادن به نیروهای آسمانیِ ناسازگار، پیوند داده می‌شود.[۷۸] داستان آدم و حوا پر از بن‌مایه‌هایی است که از داستان طوفان به آن منتقل شده‌اند تا زمینه‌ای بر روی زمین برای مساله بدی فراهم کنند که پیش از آن در انوما الیش و آترا-هاسیس به آن پرداخته شده بود.[۷۹]

تولد نوح و حماسه آترا-هاسیس[ویرایش]

تولد نوح بسیار شبیه به خلقت انسان در آترا-هاسیس و نشانگر جابه‌جایی از آسمان به زمین است. هنگام نام‌گذاری نوح در پیدایش ۵:۲۸ تا ۵:۲۹ توسط لمک این شباهت برجسته می‌شود. واژگان عبری برای «کار» و «رنج» با هم می‌آیند همانگونه که واژگان اکدی همتای آنان با هم می‌آیند.[۸۰] تاکید از تندیِ جاودانگان خسته از بیگاری به ستوه انسانِ کشاورز تغییر پیدا می‌کند.[۸۱] الگوهای همیشگیِ روابط اجتماعی نیز به پیشرفت توالی تاریخی دگرگون می‌شود: پدر پیر، از قدرت پسر جوان استقبال می‌کند.[۸۲]

در آترا-هاسیس طوفان برای بررسی نیاز خدایان به انسان استفاده می‌شود. بشریت از نابودی نجات می‌یابد چون خدایان درمی‌یابند که با قربانی کردن در معابد خوراکشان تامین می‌شده است. خدایان دمدمی‌مزاج و مایل به بدی هستند.[۸۳] در کتاب مقدس عبری قضیه برعکس است. طرز رفتار خدا با آدم و نوح در نهایت منجر به پذیرش کاستی‌های اخلاقیِ انسان‌ها می‌شود. نوح، بیگانگی ایجاد شده بین خدا و آدم را واژگون می‌کند. لمک به هنگام نامگذاری پسرش نوح می‌گوید: «برای ما آسودگی خواهد آورد... از زمین (adamah) که خداوند نفرین کرد». این زمین نفرین شده بی‌شک یادآور Adam است.[۸۴][اب]

تفسیر[ویرایش]

تحلیل تاریخی-سیاسی-اجتماعی[ویرایش]

اثر سنگی، آشوربانی‌پال در حال حمل سبد

بنا بر عقیده اندرو جرج، در منابع گوناگون بین‌النهرین باستان، به سومری و به اکدی، چنین آمده که بابلیان اعتقاد داشتند هدف نوع بشر، خدمت به خدایان بوده‌است. بنا بر اساطیر، پیش از آفرینش انسان شهرهای بین‌النهرین سفلی، توسط تنها ساکنانش، خدایان، پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم می‌کردند. تحت نظارت انلیل، سرور زمین، خدایان خُرد خوراک خدایان را کشت و برداشت می‌کردند، زمین را شخم می‌زدند و طاقت‌فرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راه‌آب می‌شکافتند تا زمین را آبیاری کنند. حتی رودهای دجله و فرات در اثر کار آنها بود. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. انسانهای نخستین از رحم «ایزدبانو مادر» به دنیا می‌آیند و سرنوشت نصیبشان می‌شود «برای بدوش گرفتن یوغ، کاری که انلیل بر آنها تحمیل کرده و برای حمل کردن سبد خاک خدایان». این عمل آفرینش اگر لازم باشد می‌تواند تکرار شود (لوح I حماسه گیلگمش و آفرینش انکیدو توسط آرورو).[۸۵] در شعر آترا-هاسیس یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری است و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کرده‌است. اما بار بسیار سنگین‌تر از این است؛ همه کارهایی است که برای پرستاری از خدایان در معابدشان بر روی زمین، باید انجام می‌گرفت: آبیاری زمین، کشت و برداشت محصول و چوپانی رمه تا پختن نانشان، قصابی برایشان و پوشاندن مجسمه‌هایشان. واقعیت نیز همین بود. خدایان اصلی تمدن بابل، در قالب پیکره تجسم می‌یافتند و در خانه‌های مجللی همراه با خانواده الهی‌شان، درباریان و خدمتکاران زندگی می‌‌کردند. ایدئولوژی بر این مبنا بود که بلافاصله پس از جدایی آسمان از زمین، حاکمان خدایان زمین را بین خدایان اصلی تقسیم و به هر یک شهری و اطرافش را اعطا کرده بودند. گرچه خیلی از شهرها بیش از یک معبد داشت (بابل به طور سنتی دارای ۴۳ معبد بود) این عقیده وجود داشت که شهر و اطرافش در اصل به خدای حامی شهر تعلق دارند، خدایی که در تقسیم نخستینِ زمین مالک آن شده و برای بهره‌برداری اوست.[۸۶]

اثر سنگی، شمش-شوم-اوکین در حال حمل سبد

خدای حامی شهر، مجموعه بزرگی در مرکز شهر داشت. معبد اصلی شهر (خانه و در واقع کاخ خدا) محل رسیدگی به امور داخلی خدایان بزرگ بود و در اصل از کاخ‌های پادشاهان الگوبرداری شده بود. در کاخ، از خدا (یا الهه) با مناسک مفصل پرستاری می‌شد. بر اورنگ قرار داده می‌شد، روزانه به او غذا داده می‌شد، پوشاک گرانبها بر تنش می‌شد که بر آن جواهرات دوخته شده‌اند، با موسیقی، رقص و آواز سرگرم می‌گشت. اگر یک خدا بود، زنش مجموعه اتاق‌هایی برای خود داشت که در نزدیک وی بود و تخت‌خواب بزرگی آماده برای خوشی آنها در نکاح فراهم بود. سایر اعضای خانواده، به خصوص پسر بزرگ خانواده، نیز احتمالا اتاق‌هایی داشتند. خدا به وزیر و مشاوری نیز احتیاج داشت (خدای خُردی که به دنبال امور برود) و علاوه بر آن خدمتکاران که آنان نیز از خرد خدایان بودند.[۸۶]

همگی این خدایان، از کوچک تا بزرگ، مقیم در معبد بودند و برای خود آیینی داشتند: مناسک برای پیشکش‌ها، مناسک برای پرستش با نماز و آواز. معابد بزرگتر تمدن بابل، چندین تالار آیینی و نیز تعداد زیادی زیارتگاه کوچک داشتند. معبد مردوک در بابل دارای بیش از صد زیارتگاه بود.[۸۶] ایدئولوژی این بود که بارگاه الهی در خدمت خداست. واقعیت این بود که نیازهای او با گروهی از پرسنل بشری برآورده می‌شد که در خدمت معبد بودند. به این گروه کاهن می‌گوییم اما همه ماجرا این نبود. زیرا معبد بزرگ در حقیقت مرکز فعالیت اقتصادی نیز بود. منطبق بر این عقیده که در روزگاری دور، زمین بین خدایان تقسیم شده‌است، بسیاری از این معابد انبوهی زمین‌ زراعی در اختیار داشتند که به کشاورزان اجاره داده می‌شد. گله‌‌های بزرگ گاو، گوسفند و بز نیز همین وضع را داشتند. بعضی از معابد در کار تولید، آموزش کاتب و سایر فعالیت‌های اجتماعی و تجاری نیز بودند. اینگونه معابد نیروی کاری بزرگی در استخدام داشتند که شامل افراد مستقل (قراردادی) می‌شد و نیز افرادی که وابسته بودند (مانند گروهی که به معبد بخشیده شده بودند). در میان این گروه آخر، کسانی بودند که ابزار معاش دیگری نداشتند (بیوه‌ها، یتیمان و سرراهی‌ها) و باید نشانی بر خود می‌داشتند تا جایگاهشان مشخص باشد.[۸۷]

اداره املاک، کارگاه‌ها و پرسنل معبد در دست مدیران معبد بود و مسئولیت خدمت به آیین نیز بر عهده آنها بود. شیوه درست و شایسته همین بود؛ غایت بشریت، آنگونه که ائا آفریده، شکافتن زمین، نگاهبانی گله و مشغولیت به هر آنچه بود که برای آسایش و رضایت سروران الهی بشر باشد. زندگانی طولانی این ایدئولوژی (بشر خادم خدایان است)، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک[اپ] تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد می‌کند. «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند. از آنان هیچ روزی‌ای نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که مرا خوراک دهند.»[۸۷]

تحلیل اسطوره[ویرایش]

به گفته اندرو جرج، در آفرینش انسان توسط ائا نقصانی راه یافته‌است. نقصانی که توجیه‌کننده آن است که چرا چیزی که توسط خدایان برای اهداف خودشان ایجاد شده، با این حال ابزار بسیار ناکاملی است. گِلی را که ائا به عنوان ماده خام آفرینش انسان به ایزدبانو مادر می‌دهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار می‌شود. «بگذار یک خدا کشته شود / و خدایان بدین سان پاک گردند. / با گوشت او و با خون او / بگذار «بانوی خدایان» به گل بیامیزد، / تا خدا و انسان / با یکدیگر در گل آمیخته باشند. / در زمان آینده شنیده شود تپش‌های قلبش، / از گوشت یک خدا بگذار روح ایجاد گردد.» این عنصر الهی در آفرینش انسان، تفاوت آشکار او را با حیوان (خودآگاهی و خرد) روشن می‌کند. به همین سان، زندگی پس از مرگ در عقاید بابلی را توجیه می‌کند. زندگی در قالب شبح یا روح در جهان زیرین که هم در لوح VII حماسه گیلگمش (رویای انکیدو در جهان زیرین) و هم در شعر سومری «بیلگمس و جهان زیرین» گزارش شده‌است. [۸۸] اما مشکل در این بود که خدایی که برای فراهم کردن خون اعدام می‌شود، بهترین جنس نبود. در یک سنت، حداقل، او رهبر شورشگران بود. عجیب نیست که انسان می‌تواند سرکش باشد. اوتنپیشتی در لوح XI به زنش می‌گوید «انسان فریبکار است، فریبت خواهد داد.» و گیلگمش این جنبه ناخوشایند از طبیعت بشری را با دروغ گفتن به او حقا تایید می‌کند.[۸۹]

سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شده‌است بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشته‌است. این سنت نخستین بار در چندین ساخته ادبی سومری دیده شده‌است و در آن، بشریت همانند جانوران در مرتع، در سرزمین پرسه می‌زند، برهنه است اما پر مو، و برای گذران در علف می‌چرد. به روایت بروص، محقق بابلی در قرن چهارم پیشا دوران مشترک که به یونانی آثارش را می‌نوشت، در این مرحله انسان «بدون قوانین و مانند حیوانات وحشی زندگی می‌کرد.» بدون حکومت، شهر و موسسات اجتماعی. آفرینش انکیدو در لوح I حماسه گیلگمش نیز به همین سنت اشاره دارد: «آدمیان را نمی‌شناخت، و نه حتی سرزمین را، / پوشیده در مو مانند خدای حیوانات، / همراه با آهوان در علف می‌چرید.»[۸۹]

سنتی که در آن، انسان آزاد و بی‌قانون پرسه می‌زند و تحت سلطه پادشاهان نیست، به شکل‌گیری اسطوره‌ای کمک کرد: در آن پادشاهان به عنوان موجوداتی مجزا در نظر گرفته می‌شدند که کاملا متفاوت از سایر فانی‌ها خلق شده‌اند (در ظاهر، توانایی‌ها و وظایف). متنی که در اینباره بیشترین اطلاعات را می‌دهد، تک لوحی از بابل است که در میانه و یا اواخر هزاره اول پیشا دوران مشترک مکتوب شده‌است (اما نیایش‌های تاج‌گذاری از قرن هفتم آشور بخشی از آن را نقل کرده‌اند و خود متن باید قدیمی‌تر باشد). در این متن ائا و الهه مادر در بین خود از گل انسان را خلق می‌کنند (همانگونه که در شعر آترا-هاسیس و سایر متون اساطیری آمده‌است). سپس موجودی برتر خلق می‌کنند و ابزار حکومت را در اختیارش می‌گذارند.[۹۰][ات]

این تصویر از پادشاه به عنوان انسانی با زیبایی مطلق، آماده برای جنگ اما هدایت‌شده با مشاورت الهی، در حماسه گیلگمش نیز حضور دارد (لوح I، در توصیف گیلگمش («بانوی خدایان» در اینجا نیز حضور دارد به همراه نودیمود) و اشتیاق غریزی او به مشاور مورد اعتماد (انتظار در پایان همان لوح I برای انکیدو)).[۹۲]

اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار می‌گیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق می‌شود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بوده‌است. اسطوره‌های بسیاری از تمدن‌ها شفاهی است و در اصل گوناگون هستند، پس سنت‌های مختلف در روایت اینکه چگونه چیزها پدید آمدند، بدون مشکل همزیستی می‌کردند. دو فصل اول سفر پیدایش، دو روایت مختلف از آفرینش انسان توسط خدا را در بر دارند. تمدن بشریت، طبق اساطیر بابلی، ایجاد شده توسط خدایان بود که پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا به خصوص نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد و همراهشان همه هنرها و صنایع زندگی شهری را. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه روایت شده شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پی‌ریزی‌هایش را بنیاد نریختند؟» برجسته‌ترین در میان این فرزانه‌ها، آداپا (ماهی-مرد) بود که از دریا سر بر آورد. حکومت، جامعه و کار پس از آن به انسان‌ها تحمیل شد.[۹۰]

جستارهای وابسته[ویرایش]

کوماربی

یادداشت[ویرایش]

  1. چنین تصور می‌شود که یک اسطوره طوفان سومری قطعه‌قطعه‌شده که قدیمی‌ترین تخمین زمان آن، دورهٔ بابلی باستان است[۱۳] بازتابِ سنتی باشد که در آترا-هاسیس و افسانه طوفان در حماسه گیلگمش دیده می‌شود.[۱۴] انتساب لاراک به پابیلساگ در بخش آغازین این روایت آمده که توصیف‌کننده انتساب پنج شهر به خدایان حامی مرتبط است (چهار شهر دیگر: اریدو، سیپار، باد-تیبیرا و شوروپاک هستند).[۱۵] خدای مسوول این امر انلیل است.[۱۳]
  2. سال ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پ. م.
  3. سال ۶۰۰ پ. م. تا میلاد مسیح
  4. در این کتاب ضمن اشاره‌های پراکنده به آترا-هاسیس، در ص ۱۱۲ تا ۱۱۸ به طور منسجم به این حماسه پرداخته شده و در ص۱۱۹ تصویری از J. E. Polak نیز دارد.
  5. پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم می‌دهد.
  6. والتر برکرت مدلِ پیاده شده در آتراهاسیس را تا قطعهٔ مشابه در ایلیاد دنبال می‌کند: تقسیمِ بنا بر قرعه انداختنِ هوا، دنیای زیرین، و دریا در بین زئوس، هادس، و پوزئیدون؛ "بازنشانی که از میانهٔ آن می‌توان هنوز هم چارچوب خارجی را مشاهده کرد." (ص. ۹۱–۸۸) Burkert, Walter. 1992. The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age. Harvard University Press.
  7. (سومری: 𒀭)Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago. p. 224. دترمینیتیو (تعیین‌کننده‌هایی که گروهِ واژه را نشان می‌دهند) اکدی dingir (سومری: 𒀭) معمولاً به ایزد یا ایزدبانو ترجمه می‌شود. در همان حال می‌شود به کاهن یا کاهنه ترجمه شود، حتی با وجود اینکه واژه‌های اکدی دیگری (e.g. سومری: ēnu و سومری: ēntu) نیز همین ترجمه را دارند. بنا بر این اسم "الهی" برای بازتاب این ابهام در dingir استفاده می‌شود.
  8. ابهام این واژه بیشتر از این است: علاوه بر دترمینیتیو، این واژه در صورت‌های اندیشه‌نگاشت، واژه‌نگاشت و آوانگار خود دارای معناها و کارکردهای کمابیش متفاوتی است که بر ابهام قضیه می‌افزاید.
  9. افتادگی در حدود چهار سطر متن اصلی با متن دیگر پر می‌شود.
  10. این بخش پرتکرار است. انلیل به دنبال عامل تحریک است.
  11. در متن اصلی افتادگی است. این بخش با متنی پر می‌شود که واژه «ائا» به جای «انکی» آمده است. او نیز سخنان آنو را بازتاب می‌دهد.
  12. به متن اصلی بازمی‌گردیم و دوباره «انکی» به جای «ائا» آمده است.
  13. علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.
  14. فاستر در یادداشت توضیح می‌دهد: «این سخنرانی را به این معنا می‌دانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهام‌بخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»
  15. چیدمان و خوانش اندرو جرج از همین سطرها در بخش تفسیر آمده است.
  16. فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.
  17. در این بخش افتادگی است. با متن متاخری پر می‌شود که توصیف ایجاد هفت جنین مذکر و هفت جنین مونث است.
  18. در اسطوره انکی و نینماه[۳۴] نامو پسرش انکی را بیدار می‌کند تا به او بگوید که خدایانِ دیگر از کار سختِ قرار داده شده بر عهده‌شان، شکایت دارند. برای راه حل، انکی آفرینش انسان را پیشنهاد می‌کند و به نامو می‌گوید که چگونه با کمک نینماه و دستیارانش (نینیما، شوزیانا، نینمادا، نینشار، نینموگ، مودوموو نینیگینا بنا بر ترجمه ویلفرد جی. لمبرت)، انسان را از گل بیافریند. پس از پایان کار، انکی جشنی برای نامو، نینماه بر پا می‌کند که سایر خدایان همچون آنو و انلیل و هفت دستیار نیز در آن حضور دارند.[۳۵] حضور نامو، روایت آفرینشِ انسان در این اسطوره را از سایر آثاری که به همین موضوع می‌پردازند (مانند آترا-هاسیس)، متفاوت می‌کند.[۳۶]
  19. «ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.
  20. خدای طاعون
  21. در حماسه گیلگمش و آترا-هاسیس به شکلی گذرا به ایشارا در جایگاه الههٔ ازدواج اشاره می‌شود.[۴۱][۴۲] در آترا-هاسیس، او هنگام تدارکات یک عروسی فراخوانی می‌شود.[۴۱]
  22. انلیل خشمگین است، به نقش ائا در شکست برنامه‌اش پی می‌برد. به قصد نابودی بشر، آماده برای طوفان فرستادن می‌شود و ائا را به سوگند وا می‌دارد.
  23. متن با توضیحاتی درباره ساختمان کشتی ادامه پیدا می‌کند که افتاده است.
  24. این بخش افتادگی دارد و مبهم است.
  25. چهار سطر افتاده است.
  26. هم در حماسه گیلگمش و هم در نسخه آشوری نو آترا-هاسیس اراگال مسوول «از بیخ کندن تیرک‌های مهار» قبل از طوفان است.[۴۸] فرانس ویگرمن به طور آزمایش پیشنهاد می‌کند که این موضوع می‌تواند بازی با کلمات باشد که شامل نام اراکال و واژه تارکولو می‌شود.[۴۹] می‌توان آن را به معنای تحت‌اللفظیِ «تیرک مهار» ترجمه کرد اما از نظر استعاری می‌تواند به ارتباط بین عناصر مختلف جهان اشاره کند.[۵۰]
  27. دو سطر افتاده است.
  28. شصت سطر افتاده است.
  29. در سطرهای پایانی افتادگی بسیاری وجود دارد. برای جان کلام به دو پاراگراف آخر «خلاصه و بررسی» (اندرو جرج) رجوع شود.
  30. (پس از بررسی دقیق تفاوت‌های نسخه‌های گوناگون بابلی و آشوری ...) این تفاوت‌ها نشانی از تحول چشمگیر و یا بازتفسیر با خود ندارند. شباهت‌ها بسیار بیشتر از تفاوت‌ها است. به بیانی دیگر، خوانندهٔ آشوری انوما الیش که با «نسخه آشوری» آترا-هاسیس آشنایی داشت، هیچ مشکلی در تشخیص و درک تلمیح‌ها به آن نداشت، حتی اگر نویسندهٔ انوما الیش به نسخهٔ بابلی تلمیح کرده باشد.[۵۵]
  31. استفاده از تلمیح برای اشاره به رویداد بدون روایت کردن مستقیم، تکنیکی است که در ایلیاد و مرگ بیلگمس نیز به کار رفته است.[۵۹]
  32. کشتن آپسو صحنه‌ای غیر معمول در اساطیر بابلی است. تنها در انوما الیش دیده می‌شود و در تضاد توضیح سنتی چگونه ساکن شدن ائا در آپسو است...(ادامه بررسی دقیق در یادداشت سیزده کتاب)[۵۹] علاوه بر این، شخصیت انسان‌انگار شده آپسو نیز مختص به انوما الیش است، در سایر متن‌ها، آپسو بخشی از کیهان است و نه شخصیتی سخنگو.[۶۰]
  33. مقایسه تولد نوح با خلقت انسان در آترا-هاسیس (جایگزینی زمین با آسمان)ص ۱۲۴ و ۱۲۵ دمراش: رقابت خانوادگی هابیل و قابیل بر روی زمین و مابین انسان‌ها اتفاق می‌افتد و نه مانند سابق در جهان زیرین (نرگال-ارشکیگال-ایشتار) و یا در آسمان (در اسطوره مصری). نمونه دیگر جایگزینی آسمان با زمین که صریحتر است در داستان تولد نوح دیده می‌شود که شبیه خلقت بشر در آترا-هاسیس است.
  34. توضیح مهم دمراش درباره تفاوت حماسه‌ها پایان ص۱۶۹ تا پایان پاراگراف اول ص۱۷۰
  35. سه هزار پ. م.
  36. اندرو جرج ترجمه متن را می‌آورد و در پانویس اشاره می‌کند که تنها نسخه این متن به تازگی پیدا شده است. خلاصه: ائا، «بانوی خدایان» را مخاطب می‌کند و می‌گوید تو انسان را آفریدی، اکنون پادشاه را بیافرین. «بانوی خدایان» این کار را انجام می‌دهد و خدایان وظیفه جنگ برای خدایان بزرگ را بر دوش او می‌گذارند. آنو تاج را به او می‌بخشد، انلیل جایگاه را، نرگال سلاح را، نینورتا هاله را، «بانوی خدایان» ابهت اندام را و نوسکا مشاوران را.[۹۰][۹۱]

واژگان[ویرایش]

  1. life of distant days
  2. he found life
  3. Ullu
  4. dingirs

پانویس[ویرایش]

  1. Dalley 1989, p. 1.
  2. Dalley 1989, p. 1-2.
  3. Dalley 1989, p. 2.
  4. Damrosch 1987, p. 127.
  5. George 2003, p. 152.
  6. George 2003, pp. 152-153.
  7. George 2003, p. 154.
  8. Beckman 2019, p. 13.
  9. Beckman 2003, p. 47.
  10. George 2003, p. 155.
  11. Glassner 2005, pp. 119-121.
  12. Glassner 2005, pp. 55-56.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Krebernik 2005, p. 165.
  14. Black 2006, p. 212.
  15. Black 2006, p. 213.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ Glassner 2005, p. 56.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Foster 2005, p. 2.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Foster 2005, p. 228.
  19. Stol 2000, p. 82.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Foster 1995, p. 52.
  21. George 2003a, p. xx.
  22. Foster 2001, p. 223.
  23. George 2003a, p. xliii.
  24. Foster 2001, p. 222.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ George 2003a, p. xliv.
  26. George 2003a, p. xlv.
  27. Foster 1995, p. 53.
  28. Foster 1995, p. 54.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ Foster 1995, p. 55.
  30. Foster 1995, p. 56.
  31. Foster 1995, p. 57.
  32. Foster 1995, p. 58.
  33. Foster 1995, p. 59.
  34. Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 141.
  35. Lambert 2013, p. 337.
  36. Lambert 2013, p. 334.
  37. Foster 1995, p. 62.
  38. Foster 1995, p. 63.
  39. Foster 1995, p. 64-65.
  40. Foster 1995, p. 66.
  41. ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ George 1992, p. 315.
  42. Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 82.
  43. Foster 1995, p. 67-68.
  44. Foster 1995, p. 68-69.
  45. Foster 1995, p. 70.
  46. Foster 1995, p. 71.
  47. Foster 1995, p. 72.
  48. Wisnom 2020, p. 210.
  49. Wiggermann 1998, p. 218.
  50. George 1992, p. 245.
  51. Foster 1995, p. 74.
  52. Foster 1995, p. 75.
  53. Foster 1995, p. 76.
  54. Foster 1995, p. 77.
  55. ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ Wisnom 2020, p. 107.
  56. Wisnom 2020, p. 105.
  57. ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ ۵۷٫۲ Wisnom 2020, p. 108.
  58. Wisnom 2020, pp. 108-109.
  59. ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ ۵۹٫۲ Wisnom 2020, p. 109.
  60. Wisnom 2020, pp. 109-110.
  61. ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ Wisnom 2020, p. 110.
  62. Wisnom 2020, p. 111.
  63. Wisnom 2020, p. 112.
  64. Wisnom 2020, pp. 112-113.
  65. Wisnom 2020, pp. 113-115.
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ Wisnom 2020, p. 115.
  67. ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Wisnom 2020, p. 117.
  68. Wisnom 2020, p. 119.
  69. Wisnom 2020, p. 121.
  70. ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ Wisnom 2020, p. 122.
  71. ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ Wisnom 2020, p. 124.
  72. Wisnom 2020, p. 125.
  73. ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ ۷۳٫۲ Wisnom 2020, p. 126.
  74. Wisnom 2020, pp. 127-128.
  75. Wisnom 2020, p. 128.
  76. Hallo & Younger Jr. 2003, p. 450.
  77. Damrosch 1987, p. 99.
  78. Damrosch 1987, p. 121.
  79. Damrosch 1987, p. 135.
  80. Damrosch 1987, p. 125.
  81. Damrosch 1987, pp. 125-126.
  82. Damrosch 1987, p. 126.
  83. Damrosch 1987, pp. 127-128.
  84. Damrosch 1987, p. 128.
  85. George 2003a, p. xxxvii.
  86. ۸۶٫۰ ۸۶٫۱ ۸۶٫۲ George 2003a, p. xxxviii.
  87. ۸۷٫۰ ۸۷٫۱ George 2003a, p. xxxix.
  88. George 2003a, p. xxxix-xl.
  89. ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ George 2003a, p. xl.
  90. ۹۰٫۰ ۹۰٫۱ ۹۰٫۲ George 2003a, p. xli.
  91. George 2003a, p. lii.
  92. George 2003a, p. xlii.

منابع[ویرایش]

  • Asher-Greve, Julia M.; Westenholz, Joan G. (2013). Goddesses in Context: On Divine Powers, Roles, Relationships and Gender in Mesopotamian Textual and Visual Sources (PDF). ISBN 978-3-7278-1738-0. Retrieved 2022-10-28.



  • Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2003) [1997]. The Context of Scripture, Volume One: Canonical Compositions from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-135677.
  • Krebernik, Manfred (2005), "Pabilsaĝ(a)", Reallexikon der Assyriologie (به آلمانی), retrieved 2023-05-12
  • Wisnom, Laura Selena (2020). Weapons of words. Intertextual competition in Babylonian poetry: a study of Anzū, Enūma eliš, and Erra and Išum. Leiden. ISBN 978-90-04-41297-2. OCLC 1120783834.

برای مطالعهٔ بیشتر[ویرایش]

  • Best, Robert M. 1999. Noah's Ark and the Ziusudra Epic. Eisenbrauns..
  • Bottéro, Jean. Ancestor of the West: Writing, Reasoning, and Religion in Mesopotamia, Elam, and Greece. University of Chicago Press 2000.
  • Burkert, Walter. 1992. The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age. Harvard University Press
  • Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago.
  • Laessoe, Q. 1956. “The Atrahasis Epic: A Babylonian History of Mankind. ” Bibliotheca Orientalis 13:90–102. ISSN 0006-1913
  • Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1965. Cuneiform Texts from Babylonian Tablets in the British Museum. London.
  • Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1999 [1969]. Atrahasis: The Babylonian Story of the Flood. London: Eisenbrauns.
  • Tigay, Jeffrey H. 1982. The Evolution of the Gilgamesh Epic. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
  • Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2000). The Context of Scripture, Volume Two: Monumental Inscriptions from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-10619-7.
  • Hallo, William W.; Younger Jr., K. Lawson (2002). The Context of Scripture, Volume Three: Archival Documents from the Biblical World. Netherlands: Brill. ISBN 90-04-10620-0.
  • Younger Jr., K. Lawson (2017). The Context of Scripture, Volume Four: Supplements. Netherlands: Brill.
  • Dundes, Alan (1988). The Flood Myth. University of California Press.

پیوند به بیرون[ویرایش]