خودشیفتگی سالم

خودشیفتگی سالم (به انگلیسی: Healthy narcissism)، دارا بودن ویژگی عزت و اعتماد به نفس واقعی است بی آن‌که از جنبه‌های مشترک عاطفی زندگی گسسته شده‌باشد؛ آن‌گونه که خودشیفتگی ناسالم تمایل دارد.[۱]:

مفهوم خودشیفتگی سالم؛ با ریشه در سنت وابسته به روانکاوی، به آرامی پیشرفت کرد و در اواخر سدهٔ بیستم به محبوبیت رسید.

فروید و خودشیفتگی سالم[ویرایش]

فروید خودشیفتگی را به عنوان عضوی طبیعی بخشی از خوی انسان می‌داند که به افراط کشیده شده، از برقراری روابط عادی با دیگران جلوگیری می‌کند.[۱]: 21  در حالی‌که فروید خودشیفتگی سالم را برای افراد عادی می‌دانست،[۲] او برای مفهوم خودشیفتگی سالم تعریفی ارائه نداد.[۳]: 105 :

در دهه ۱۹۳۰، اینپاول فدرن بود که مفهومی را برای پوشش مناسب احساس «شیفتگی به خود» ارائه کرد،[۳]: 104 and 5  اما در دهه ۱۹۷۰ در کارهای اوتو کرانبرگ و هاینتس کوهوت بود که این ایده به پیش رانده شد.[۳]: 104 and 5  کوهوت درباره یک «نارسیسیسم عادی» در کودک و حق طبیعی «خودشیفتگی» سخن گفت؛[۴] و معتقد بود که اگر نیازهای اولیه بتوانند به اندازه کافی برآورده شوند، فرد به آنچه که او "شکل بالغ خودپسندی" و اعتماد به نفس مثبت"[۵] خواند؛ خودشیفتگی سالم است.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Simon Crompton, All About Me (London 2007)
  2. Sigmund Freud, On Metapsychology (PFL 11) p. 82–3
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ Elizabeth Lunbech, The Americanization of Narcissism (2014)
  4. James Grotstein, "Foreword", Neville Symington, Narcissism: A New Theory (London 1993) p. xiii
  5. Heinz Kohut, The Analysis of the Self (Madison 1971) p. 215 and p. 9