بوداق خان چگنی

بوداق خان یا بداق خان چگنی از حکام مشهور زمانِ صفویه است که از دوران شاه تهماسب یکم تا شاه عباس یکم، (سال ۱۰۱۵ هجری قمری) بر قسمت‌های گسترده‌ای از خراسان فرمانروایی داشته است. او آثار و ابنیه‌های زیادی بنا کرد و در آبادانی خراسان کوشید. بوداق خان از امرای یکی از ایلات بزرگ لر ایران، یعنی «ایل چگنی» بود.[۱]

بوداق خان چگنی
حاکم مشهد و خراسان
سلطنتصفویان
زادهاحتمالاً ۹۲۰ هجری قمری
لرستان
درگذشته۱۰۱۵ هجری قمری
مشهد
آرامگاه
نامشخص
فرزند(ان)یوسفعلی خان ، بیرامعلی خان ، حسنعلی خان ، حسینعلی خان ، سلطان‌علی سلطان ، تمرعلی بیگ ، محبعلی سلطان ، شاه سرور خانم (احتمالاً همسر مرشدقلی خان استاجلو نایب‌السلطنه شاه عباس کبیر)
نام کامل
امارت‌پناه عدالت دستگاه صوفی بداق خان چگنی
دودمانایل چگنی

زندگینامه[ویرایش]

اوغلان بوداغ خان چگني از مهمترين امراي ايران در دوره صفوي است که سالها از زمان شاه تهماسب حفظ و حراست سرزمين بلازده خراسان را عهده دار بود و به خوبي از عهده تاخت و تاز ازبکان به اين خطه ي پهناور در مي آمد و آنان را گوشمالي ميداد. پس از فوت شاه تهماسب و فوت پسرش شاه اسماعيل که نوبت سلطنت سلطان محمد خدابنده پدر شاه عباس رسيد وي در اولين سال سلطنت خود در عزل و نصب جکام و امراء اقداماتي بعمل آورد و به فرمان او: «خبوشان و بعضي محال خراسان به بوداق خان چگني تفويض يافت ...» يعني در واقع بوداغ خان در منصب سابق خويش ابقاء گرديد.

در اواخر حکومت سلطان محمد که فتوري در همه امور روي داده و هرج و مرج پيش آمده بود، امراء خراسان از جمله بوداغ خان چگني و اسماعيل قليخان چگني و گنجعلي خان زيک کوشيدند تا شاه عباس را که اين زمان بعنوان وليعهد در هرات استقرار داشت به جاي پدر به سلطنت برنشانند، و آنها در هدف خويش موفق شده در سال 989 فمري رسماً در خراسان سلطنت شاه عباس را اعلام داشته و سلطان محمد را از سلطنت ايران عزل کردند.

اين زمان عليقلي خان شاملو لَله شاه عباس و بيگلربيگي خراسان بود که در دارالسلطنه هرات اقامت داشت و تربيت شاه عباس بر عهده وي بود و مرشد قلي خان استاجلو حاکم مشهد بود.

مرشد قلي خان براي اينکه موقعيت خويش را در خراسان تقويت نمايد دختر بوداف خان چگني را که از امراي مهم خراسان بود به همسري خويش درآورد. و سپس يا عليقلي خان به مخالفت برخاست و در جنگي که بين طرفين روي داد علي قلي خان شکست خورد و شاه عباس به زير سلطه مرشد قلي خان در آمده به مشهد منتقل گرديد.

چندي بعد که مرشد قلي خان شاه عباس را برداشته از طريق يزد و کرمان متوجه نواحي مرکزي ايران گرديد که سلطنت شاه عباس را رسميت بخشد، برادرش ابراهيم خان سمت به معاونت وي برگماشت.

در سال 997 که شاه عباس دومين سال سالطنت خويش را آغاز کرد و از طريق فيروزکوه و دامغان عازم خراسان بود، چون از مرشد قلي خان استاجلو که اين زمان وزير اعظم و همه کاره او بود، بيمناک مي بود، در محل بسطام شبانه او را در رختخواب به قتل رسانيد و ستاره اقبال طايفه استاجلو رو به افول نهاد و امراي اين طايفه از جمله ابراهيم خان برادر مرشد قلي خان که حاکم مشهد بود از مناسب خويش معزول گشتند.

شاه عباس از طريق اسفراين راه مشهد را در پيش گرفت و در بيرون دروازه مشهد با استقبال بوداق خان چگني روبرو شد.

مولف عالم آراي عباسي مي گويد: شاه « بوداق خان چگني را منظور نظر شفقت گردانيده به منصب والالي لَله گي و اتابيگي [پسر خود] شاهزاده سلطان حسن ميرزا معزز و سربلند گردانيد و حکومت مشهد مقدس معلي نامزد او شد و الکاء خبوشان و محالي که سابقاً به او متعلق بود، به اولاد او حسنعلي سلطان و حسينعلي سلطان [چگني] و ساير برادران تقسيم يافت.»

شاه عباس در مشهد بسياري از امراي قزلباش از جمله شاملو و استاجلو را که با مرشد قلي خان رابطه نزديکي داشتند يا معزول کرد و يا مقتول نمود. اوغلان بوداق چگني هم که با مرشد قلي خان قرابت سببي و خويشاوندي داشت از اين عمل شاه عباس به وحشت افتاد و انديشيد که مبادا روزي اين شتر دم خانه او نيز زانو بر زمين نهد، از اين رو علاج واقعه را پيش از وقوع نموده با صوابديد پسرانش، سلطان حسن ميرزا پسر شاه عباس را برداشته از نشهد به خبوشان (قوچان) رفتند.

شاه عباس بعلل و مشکلاتي که با آن مواجه بود نتوانست به تعقيب بوداق خان بسوي قوچان لشکرکشي نمايد، لذا حکومت مشهد را به امت خان استاجلو [يکي از قاتلان مرشدقلي خان] تفويض نمود و خود با سپاه عازم هرات گرديد.

شاه عباس در هرات بود که خبر دست اندازي نيروهاي عثماني به نواحي نيروهاي عثماني به نواحي غربي کشور را استماع نمود، ناچار عازم آن ديار گرديده بوداق خان با استفاده از اين پيش آمد، رسماً سلطنت سلطان حسن ميرزا پسر شاه عباس را در قوچان اعلام داشت و روز بروز بر قدرت و نفوذ وي افزوده گشت و از اطراف و اکناف خراسان و ايران ناراضيان شاه عباس روي به قوچان آورده، آمادگي خويش از هدف بوداق خان را اعلام ميداشتند. بوداق خان قصد تسخير مشهد داشت که در اين هنگام واقعه ديگري روي داد و آن حمله عبدالمومن خان ازبک به خراسان بود که به محاصره چهار ماه مشهد و سرانجام قتل عام مردم مشهد گرديد که جانداري در آن شهر زنده نماند. بقول شاعر:

هوز اگر بفشارند خاک مشهد                  سفينه از شط خون تا به کربلا بدود

زنان و کودکان که به اسارت ازبکان درآمده بودند بين سپاهيان مغول تقسيم گشته به ماوراءالنهر فرستاده شدند. شاه عباس از ترس عبدالمومن خان در نزديکي تهران خود را به مريضي زد و به ياري مردم خراسان نيامد، فجايع و جناياتي که اين بار مغولان بر خراسان وارد ساختند، دست کمي از جنايات سپاهيان مغول عهد چنگيز نداشت. همگامي که ازبکان شهر مشهد را به مخاصره گرفتند، امت خان استاجلو حاکم مشهد پيکي به خبوشان فرستاد و از بوداق خان کمک خواست که از پشت سر از طريق رادکان سپاهيان ازبک را مورد حمله قرار دهد تا فشار اين قوم خونخوار بر شهر مشهد کاهش يابد و او بتواند از اين شهر مقدس دفاع کند. بوداق خان با ابومسلم چاوشلو و امامقلي خان قاجار و محمودخان صوفي اوغلي استاجلو و ديگر امراي حاضر در قوچان به خواسته امت خان پاسخ مثبت داده لشکر به خارج شهر فرستادند که حبر ناگوار ديگري دريافت داشتند و آن حمله نور محمد خان ازبک از اولاد و اعقاب جوجي پسر چنگيزخان بود که از مرو به سوي شهر نسا و ابيورد و باغباد در شمال شرقي قوچان تاخته و اين نواحي را بتصرف درآورده بسوي خبوشان پيشروي مي کرد.

بوداق خان چگني تصور کرد که او قصد تسخير خبوشان و پيوستن به سپاه عبدالمومن خان ازبک را دارد، از اين رو به مقابله شتافت تا او را از نيل به مقصود بازداشته با شکست دادن وي عبدالمومن خان را از محاصره مشهد باز دارد.

سپاهيان خبوشان در جنگ با نور محمد خان مغول ابتدا پيروزي چشمگيري بدست آوردند و بسياري از مغولان را به ديار نيستي فرستاده، آنها را وادار به فرار ساختند، اما بر اثر بي انظباتي نظامي پيش از پايان کار به جمع آوري آذوقه و اغنام و احشام و غارت چادرهاي مغولان پرداخته بدان سرگرم شدند و علت اين بي انظباطي وجود جنگجويان خبوشان از ايلات و طوايف متعدد بود.

نور محمدخان که در حال فرار به اين امر واقف شد سپاهيان خود را وادار به بازگشت و حمله به خبوشان نمود. اين حمله مغولان چنان غافلگيرانه و غير منتظره بود که ايرانيان را سخت به محاصره افکند و آنها تا خواستند در مقام دفاع برآيند اکثراً کشته و اسير شده و چنان شکست سختي متحمل شدند که نظيرش را بياد نداشتند.

بوداق بسوي قوچان متواري شد و شرح واقعه را نوشته بوسيله پسرش حسينعلي سلطان براي شاه عباس فرستاد[3] و از گذشته هاي خود اظهار پشيماني کرده وي را به حرکت بسوي خراسان و رسيدن به ياري امت خان و مردم مشهد دعوت نمود، اما همچنانکه مذکور شد شاه چنان از عبدالمومن خان ترسيده بود که جرات آمدن به خراسان را نداشت.

مدت شش سال نه تنها خراسان بلکه تمام سرزمينهاي شرقي ايران در آتش بيداد و ويراني مفول ها مي سوخت و اين قوم غارتگر وحشي بارديگر تا حدود دامغان و سمنان و نزديکي خوار و ورامين پيشروي و غارتگري کردند و برخي از سپاهيان آنها تا اران از توابع کاشان نيز پيش رفتند. در اين موقع وخيم و خطرناک بود که همچنانکه خواهد آمد شاه علي خان مير ايل جليل کرد چمشگزک که در خوار و ورامين سکنا داشت کمر همت به دفع و سرکوبي مغولان بست و در چند جنگ نيروي آنها را درهم شکست و متواري ساخت و به ياري فرهادخان قرامانلو راه حرکت شاه عباس بسوي خراسان را در سال 1004 قمري فراهم نمود، که شاه عباس پس از رسيدن به اسفراين بوداق خان چگني را به حکومت و تجديد بناي آن شهر که در حمله مغول بکلي ويران شده بود مامور ساخت.

سال 1007 که دوازدهمين سال سلطنت شاه عباس و شکست سپاهيان ازبک در خراسان است، شاه عباس پس از وارد شدن به مشهد، بوداق خان چگني را بار ديگر به حکومت مشهد منصوب نمود تا نسبت به تعمير اين شهر و رفع خساراتي که در طول چندين سال ويرانگري مغول ديده بود، اقدام نمايد.

همچنين بوداق خان ماموريت يافت نورمحمد خان ازبک را (که چندي پس از پيروزي بر بوداق خان چگني و سپاهيان خبوشان، خودش نيز از عبدالمومن خان ازبک شکست خورده و به شاه عباس پناهنده شده بود) بع حکومت موروثي و از دست رفته اش برساند.

بوداق خان در ذي حجه 1007 قمري بسوي ابيورد و نسا و مرو تاخت و با شجاعت و کفايتي که از خود نشان داد آن نواحي را از دست گماشتگان عبدالمومن خان خارج ساخته به نورمحمد خان ازبک تحويل داد. بوداق خان در ماوراءالنهر به فتوحات چشمگيري نايل آمده حاکم مرو که خالوزاده عبدالمومن خان بود وسيله «قورچيان عظام و غازيان چگني که کالبرق الخاطف به طلب او شتافتند و کالهاله بالبدر او را در ميان گرفتند» دستگير شد و نيروي ازبک درهم شکست و نورمحمد خان بوسيله بوداق خان چگني به تخت سلطنتي موروثي نشانده شد و خطبه و سکه بنام شاه عباس خوانده شد و ضرب گرديد. بوداق خان سپس به اردوي شاه عباس بازگشت و ماموريتهاي مهم ديگري را که از سوي شاه به او تفويض شده بود به بهترين وجه انجام داد.

بوداق خان تا سال 1012 قمري به تصريح عالم آراي عباسي حاکم قدرتمند مشهد و در نتيجه خراسان بوده است و پسرانش همگي مناصب و مشاغل مهمي داشتند.

در همين سال که شاه عباس از خراسان باز ميگشت چون ملاحظه نمود که نظرعلي سلطان شاملو شايستگي نگهداري سرحدات مرو و ماروچاق را ندارد، او را از حکومت آن ناحيه معزول نموده، يوسفعلي خان پسر بوداق خان چگني حاکم مشهد را به حکومت و سرحد داري آن خطه مهم منصوب نمود و برادش بيرامعلي سلطان چگني[4] را که سال 1006 قمري حاکم بسطام بود به معاونت وي در آن حدود الکاء داد و مايحتاج لشکر او از زر و اسلحه و يراق و ضروريات قلعه و آذوقه بر وجه لايق سرانجام يافت و حکومت مشهد مقدس به محراب خان شفقت شد.

بوداق خان چگني از اين پس مامور همراهي در کنار شاه عباس ميشود، چون شاه از وجود وي در خراسان بيمناک بود، زيرا پسرامش همگي در سراسر نواحي شرقي ايران حکومت و امارت داشتند و ايل چگني از نفوذ و قدرت زيادي برخوردار بود، که اگر بوداق خان مي خواست ادعاي استقلال کند يا براي شاه عباس بار ديگر دردسر فراهم نمايد، قادر بوده است. از اين رو شاه مصلخت نديده است او در خراسان باشد، اما هنگامي که به اسفراين رسيد دريافت که بدون وجود بوداق خان در خراسان، استقلال و امنيت اين خطه وسيله ازبکان از ميان ميرود، لذا او را مامور توقف در خراسان نمود و حکومت بلخ و هرات را نيز بر متصرفات او بيفزود.

منابع[ویرایش]

  • توحدی، کلیم‌اله (۱۳۶۴). حرکت تاریخی کرد به خراسان - جلد دوم. مشهد: دانشگاه فردوسی.
  1. توحدی، کلیم‌اله (۱۳۶۴). حرکت تاریخی کرد به خراسان - جلد دوم. مشهد: دانشگاه فردوسی.