بحث:بلوچستان


/*شهرستان‌های بلوچستان غربی*/[ویرایش]

  1. زاهدان
  2. خاش (ءواش)
  3. ایرانشهر
  4. چابهار
  5. زهک
  6. میرجاوه
  7. سراوان
  8. کهنوج
  9. جیرفت
  10. سیب و سوران
  11. دلگان
  12. سرباز
  13. نیکشهر
  14. مهرستان
  15. قصرقند
  16. کنارک
  17. جاسک
  18. بشاگرد

(Salimkoohgardi (بحث) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۲:۵۲ (UTC))پاسخ

بله درسته این شهرستان‌ها مال بلوچستان هستند که از دوره رضا شاه شروع به کنده شدن کردن که تکه ای دادن به کرمان تکه ای دادن به هرمزگان و تکه ای دیگر دادن به خرسان که جمعیت کثیرشون بلوچه و در تاریخ شهرها هم اشاره شده بلوچی هستن Ozeyr (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۰ (UTC)پاسخ

نامعتبر بودن نقشه کنونی[ویرایش]

نقشه کنونی که بلوچستان با رنگ صورتی مشخص شده کاملاً اشتباه است و در این نقشه شهر کویته مرکز ایالت بلوچستان جزو بلوچستان نیست لطفاً مدیران جواب گو باشند. ๛ sultanselim balochبحث ‏۲۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)پاسخ

حدود و صغور بلوچستان تقریبی است، این همه نقشه هم سعی کرده مناطقی که بلوچ در اکثریت است، را صورتی مطرح کند، مناطقی که قوم‌ها در اکثریت نیستند با هاشور. بزرگ‌ترین گروه ساکن در کویته علی الظاهر پشتون هستند به همین خاطر هاشور بلوچ/پشتون خورده‌است. --1234 (بحث) ‏۲۶ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۷ (UTC)پاسخ
برادر مناطق حاشیه ای بلوچستان توسط دولت‌های حاکم به غیر از افغانستان پاکسازی قومی شده‌اند و این ربطی به منطقه بلوچستان ندارد.

[User:Sultanselim baloch SSB97] (بحث) ‏۳۱ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC) ولی شهر کویته توسط بلوچا اداره میشه و پشتون‌ها کمترین نقش رو در اداره دارن و چون و یکی از شهرهای اصلی بلوچستانه Ozeyr (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۵ (UTC)پاسخ

کاملاً اشتباه است کویته مرکز اصلی بلوچستان نیست چون بلوچ قومی عشایر و کوچ کننده ای هست و محل و مکان مشخصی را برای اقامت خود مشخص نکرده‌است و به صورت شهری زندگی نکرده‌است البته سال‌های ماقبل تاریخی شهرهای بسیار زیادی در این منطقه وجود داشته‌است که تا الان تعداد بسیار کمی از آنها کشف شده‌اند Danielsomazi (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۰ (UTC)پاسخ

کاملاً اشتباه است کویته مرکز اصلی بلوچستان نیست چون بلوچ قومی عشایر و کوچ کننده ای هست و محل و مکان مشخصی را برای اقامت خود مشخص نکرده‌است و به صورت شهری زندگی نکرده‌است البته سال‌های ماقبل تاریخی شهرهای بسیار زیادی در این منطقه وجود داشته‌است که تا الان تعداد بسیار کمی از آنها کشف شده‌اند. Danielsomazi (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)پاسخ

پیوندهای خارجی اصلاح شدند (نوامبر ۲۰۱۹)[ویرایش]

سلام همکاران ویرایشگر.

من به‌تازگی ۲ پیوند خارجی موجود در بلوچستان را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا می‌خواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:

لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.

با احترام. —InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ‏۶ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)پاسخ

حذف هرزه‌نگاری گسترده[ویرایش]

به دلیل افزودن پیاپی مطالب بدون منبع یا با منبع ضعیف مقاله در سطح کاربران تأییدشده محافظت شد. به دلیل هرزه نگاری‌های کاربران میانی ناشناس (ایشان، ایشان و ایشان) از جمله حذف یا تبدیل بی‌دلیل واژه بلوچستان به سیستان و خرابکاری‌های پیاپی حذف منابع و… (برای نمونه این ویرایش، این، این و تمام خرابکاری‌های میانی سه آی پی) مقاله را به نسخهٔ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۵ بازگرداندم. Adelpahravi (بحث) ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)پاسخ

بلوچ پهلوج پهلو[ویرایش]

یک اصل را همیشه نباید از یاد ببریم ابن بلخی و بسیاری دیگر گفته‌اند از حد سند تا لب اب فرات سرمین پارسیان است و ابن خرداد به و همدانی و حاکم نیشابوری بسیاری دیگر نیز همین گفته‌اند شاهنامه نیز ایرانیان و پارسیان را یکی می‌داند و دیگر آنکه نه تنها یو نان و عرب بلکه همه مردمان جهان از هندیان و چینیان و ارمنیان و گرجیان و اسوریان و یهودان و مصریان ایرانیان را پارسی می‌خواندند و نکته دیگر آنکه ان نادانان که فارس را تنها جنوب ایران دانستند یک بار توجه کنند که آنجا نامش انشان بوده و فارس از نام پارسه تخته جمشید پس از ان گرفته شده - می‌دانیم که در زبان پهلوی و پارسی دری نامهایی مانند پوک و پوچ یا گج و کج و جوجه و چوچه شکن شکنج نم نمج و هندوک هندو یکی بودند به نام شهرهای بلوچان نگاه کنیم پهره ایرزانشهر فهرج کرمان و بسنجیم با پهله شاهستان و پلخه (بلخ) و پهله شهروز پهله آذربایجان پارسه انسان در فارس همگی از یک ریشه هستند دیگر آنکه بلوجی براستی همان زبان پهلوی است با اندکی دگرگونی که پارسی دری هم از زمان فردوسی داشته این را بفهمیم که پارسی دری نیز مانند بلوچی و کرمانجی و پشتو همگی شاخه ای از زبان پارسی پهلوی اند براستی از همه چیز که بگذریم ایا می‌توان منکر ایرانی شدن همه بلوچان شد؟ این مرز لعنتی مگر چند سال است که آمده ایا یاد نمی آورید زمان یونانیان ایران دویست سال اشغال بود و پس به هم پیوست و زمان عرب به همین ترتیب پس به هم پیوست این مرزها ماندگار نیستند البته در صورتی که بلوچ در کنار ما چنان باشد که بلوچان پاکستان هم بخواهند چون بلوچ ایران باشند و بلوچ افغانستان و دیگر آنکه بلوچ تنها به زبان نیست بلوچ پارسی دری گوی هم در دهوار داریم باز بلوچ است بلوچان سنگان هم پارسی گویند و پارسیشان از همه اهل تهران و شیراز و اصفهان بهتر است سنباد فارسی (بحث) ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)پاسخ

ه گفته همه مردم ایران پارس هستند؟ در نتیجه آزمایش ژنتیک که انجام شد اقوام کرد/لر/آذری/پارس بیشترین نزدیکی ژنتیکی و بلوج و عرب بیترین تفاوت زنتیکی از نسب مادری را داشته‌اند چگونه بلوچ پارسه؟ حتی زبان بلوچی یک زبان شمال باختریه و با گیلکی /کردی/تاتی در یک خانواده هستند در حالی میشه بگی چگونه بلوچ پارس میشه؟ یک جوری اثبات کن زبان بلوچی برخلاف اونچه که فکر می‌کنید یشتر رابطه نزدیکی با زبان پارتی تا زبان پارسی میانه دارد. عزیزم اخی خودتو کشتی ایران کنونی شامل اقوام مختلفیه اینو دیگه جهان میدونه و از لحاظ زنتیکی باهم تفاوت دارن دلیل نمیشه گلم چون ۲۵۰۰ سال پیش روسیه رو یکی گرفته بعد دوباره آزاد شده الان باز اونجا به اسم پارس باشه گلم هیچ‌کس نتونسته اثبات کنه زبان بلوچی از پارسی پهلوی هستند برام اثبات کن کن از پارسی پهلوی هستن گنوک گفته نزدیک تو فرق نزدیک و مثل رو نمیدونی!!! فاشیسم اونها از یک لهجه استفاده می‌کنند تو هر موقع ادبیات بلوچی رو به ادبیات فارسی گره زدی بعد بیا. بله هنوز در مورد رگ و ریشه بلوچ دانشمندان به نتیجه دقیقی نرسیدن چون دلت محدود کرده بر اساس نتیجه ژنتیکی که گرفتن و اون نتایجش بلوچ بیشترین تفاوت زنتیکی رو داشت و جای تأمل داره از طرفی دیگر با کشف تمدن مهرگر بلوچستان همه چیز داره عوض میشه تمدنی که مال۹۰۰۰ سال پیشه و اولیت شهر تاریخی جهانه که ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت داشته معماری در حال توسعه داشته جراحی دندان وچشم انجام می دادن و سر منشأ تمدن‌های شهرسوخته و جیرفت است و نزدیک‌ترین زبانی که به آن پیدا کردن زبان براهویی هسته که براهویی یکی از طوایف اصلی بلوچستانه و بیشتر بلوچا اون رو جزء بلوچ‌های اولیه می دونن که گروهی از بلوچ‌ها بودن رفتن به جنوب شبه قاره هند و بعضی‌ها موندن و بعضی‌ها برگشتن. زیاد خوشحال نباش درگیری هارو نمی‌بینی؟ احتمال جدا شدن بلوچستان بسیار زیاده/ بلوچستان شرقی در صدد آزادی و بلوچ‌های اونجا به اینجا میان برای پس گرفتن بلوچستان گلم برو سخنان رهبر جنبش آزادی‌بخش بلوچستان رو گوش بده Ozeyr (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)پاسخ

این زبان که شما انرا پارسی می‌نامی و مردم را فارس میدانی یک نام درست دارد به نام پارسی دری - من بلوچی را از پارسی دری نمی‌دانم بلکه بر عکس پارسی دری را از بلوچی و دگر زبانهای ایرانی می‌دانم - از معنی آن که بگذریم این زبان تا دویست سیصد سال پیش تنها زبان نوشتار بود و در شیراز و اصفهان و ری هم زبانی محلی بود که نمونه ان در شعر سعدی و دیوانهای شاعران و لارستان فارس و خوانسار و نطنز و اطراف تهران مانده
- در انشان فارس و شوش هم چیزهای چند هزار ساله مانده مگر آنکه نمی‌توان انرا به پارسیان پیوند داد چرا که ورود پارسیان به انشان بیش از دو هزار و هشتصد سال نمی‌گذرد - ژنتیک را نه من آزمایش کردم و نه می‌دانم سخن من از زبان است و تاریخ این دو چیز را که می‌دانم - این شمال باختر همان اندازه خنده دار است که فارسی دری آمده از بلخ را جنوب غربی می‌نامند -
جنگ شما با نژاد گرایی موجود است و حق دارید خشمگین باشید - به بلوچان بسیار ستم شده و بلوچان بسیار نامردمیها دیده‌اند اما نامردمی دیدن و خشمگین بودن و ستم چیزی از راستی و دانش کم نمی‌کند - جنگ بر سر نام را اندک زمانی کنار بنه ایا پشتو و بلوچی و دری (آنان که به پارسی دری سخن می‌گویند مانند مردم شیراز و تهران) و کرمانجی و دیلمی و لری و تبرستانی و وخی و پشه ای و شغنانی و لکی و کلهری و زازایی و زین دست همگی یکی زبان نیستند و مردمش مردمی یگانه نیستند؟
شاد یا ناشاد زبان و تاریخ می‌گوید یکی هستند - بگذریم که به دروغی مردمان را فریفتند که تنها عربها و یونانی‌ها به همه ایران می‌گفتند پرشین و فرس و ایرانیان خود را پارسی نمی‌نامیدند - که اگر به نوشته‌های ارمنی و سریانی و هندی و عبری و پهلوی و دری نگاه کنیم خواهیم دید که پیوسته ایرانیان را پارسی می‌نامند - دانشی که ارمنیان و سریانیان از ایرانیان داشتند از همه بیش بود بویژه ارمنان که خود بخشی از ایران بودند بنگریم که همه ایرانیان را پارسی می‌نامند آنان هم بلوچان را می‌شناختند و هم دیلمان و هم تبرستانیان را و بسیار از آنان یاد کرده‌اند و با این همه همگی را پارسی نامیدند -
بلوچان که تنها در مکران نبودند آنان در ری و سپاهان وپارس و اذرآپادگان میانرودان بالا و سوریه نیز بودند (در گیلان نبودند در نزدیکی گیلان در آذربایجان و ری بودند که با دیلمان نزدیکند - بنگر زبان پنج شهر پهله (ری آذربایجان سپاهان ماه نهاوند و ماه دینور) را چه نوشته‌اند بی گمان آنان بلوچان هم بلوچ بودند و پهلویشان با پهلوی بلوچان یکی نبوده -ایا هم‌اکنون بلوچان دهوار و سنگان که دری زبانند بلوچ نیستند؟ بلوچند گرچه دری زبان باشند -
گیریم که پارسی دری یک زبان آفریقایی و بی‌ارزش و زشت و ناخوشایند است ایا می‌توان بلوچی را از لری جدا دانست؟ کیست که بخور و خون را می‌گوید بهر و هون جز لران و بلوچان - لران خین هم می‌گویند هون و هین هم می‌گویند -پهلوی ساسانی هم همه خ‌ها را ه می‌گفته و این پهلوی اشکانی است که زخم و تخم و خون آورده -
- بنگریم پهلوی و بلوچی را با هم
بلوچی وانگ و نبیسگ -(پهلوی هوانگ و نبیسگ خوانگ و نبیسگ - خوان و نوشت = خواندن و نبشتن -)
دروت، متنک مبویی، جوری (چه جوری) دره باتی، زندگ باتی، پهلویان گوسنت (گوشنت) منتک مبویی ترا شهر کدام انت ؟ من کهنوج ءُ جیرفت ءَ نشتگان. ؛ اوه دیر انت ! راه هم شر نه انت ، کل ءُ پرشتگی باز انت .
سره = شر و باز= بس = بسی است دگر یک مو هم با پهلوی دگرگونی ندارد -
انرا میان پهلوی و دری می‌نویسم تا آنان که پهلوی نمی‌دانند بفهمند-بجز ت در پرشتگی و نشتگان و تو هرچه ت است را د بخوانید ـاکنون نیز بسیاری مردم اسپهان و افغانستان این‌ها را ت می‌گویند و نه د و در نسخه‌های کهن زبان دری هم ت آمده مانند کنیت جای کنید-
دروت (درود) ماندگ (مانده) مبویی (مبادی) جوری؟ درست بادی (دره = درست است مانند ده و دس و دست که هرسه در پهلوی آمده و هنوز در سمنان دس می‌گویند- دروت نیز گویش دگر درست است و نباید انرا چون درود درو کردن گفت -و بلوچان انرا بهتر از پارسی دری می‌گویند دروت دره درهت درست همه گویش یک واژه اند) پهلویان گوینت(گویند - در پهلوی گوسنت و گوشنت و گوهنت بوده و در پارسی دری نیز گوهد جای گوید و گوسان جای گویان آمده) منتگ مبویی مانده مبویی (مبادی) تو کجایی مردمیی منا کهنوج و جیرفت نشتگان (نشست من کهنوج و جیرفت است - اوه دیر انت (اوه دیر اند) راه هم سره نه اند کل و پرشتگی (پرشتگی پهلوی است در پارسی دری برشتگی و بریدگی (اینجا برابر با ناهمواری) باز اند (باز =بسی)
کل در پارسی دری هم کل است
من شوربختانه بلوچ نیستم تنها پهلوی می‌دانم (مردمان همگی یکسانند مگر بد و نیک در شمار است و بلوچان خوبان سراسر خوبی اند برای همین بلوچ بودن مایه بالیدن است و من این بخت را نداشتم که بلوچ باشم) - این اشتباه است که بگوییم بلوچی از پهلوی آمده - بلوچی خود پهلوی است مردم دری زبان اینگونه پارسی دری را به خوبی سخن نمی‌گویند که بلوچان پهلوی را - شگفتی من اینست که بلوچان گفتار درست و نوشتاری پهلوی را نگاه داشته‌اند - با آنکه بسیاری از واژگان در پارسی دری دگرگون شده و پیوندهایش بریده شده مانند همین دروت که با دره و درست و درهت و دروت یکی است و در این واژه باید ت می‌ماند و نباید انرا د گفت یا نوشت مانند بارش و بارشت و خورش و خورشت و منش و منشت و کنش و کنشت و راس و راست زهه و زهش و زهشت جهش و جهشت و فرمایش و فرمایشت -برش و برشت -
-
شما دوست گرامی نگاهت سیاه است من دشمن بلوچ نیستم و زبان بلوچان را هم سره تر از پارسی دری می‌دانم پارسی دری با ان همه سخنوران بزرگش زبان کوچکی نیست مگر آنکه سروده و نوشته داشتن سختی جداست و سره گی سخنی جدا و این را تنها دربارهٔ بلوچی میتواتم گفت زبانهای دیگر ایران را اگرچه پاره ایش را مانند کرمانجی و لری کهگیلویه را بسیار دوست دارم و هورامانی هم بسیار ارج می‌گذارم نزد من این تنها بلوچی است
که بسیار درست و دره و درا سخن می‌گویند و هرچه بیشتر می‌نگرم بیشتر مرا به شگفتی وامی‌دارد -و ان را تنها زبان ایرانی می‌دانم که می‌تواند جای زبان دری بیاید - این کوتاه بینی دربارهٔ دیگر زبانها نیست مگر آنکه همه آنان از پشتو و کرمانجی و سورانی و لری و اورامانی همگی بسیار محلی شدگی دارند حتی دری در گفتار بسیار بی ریخت و ناخوشایند شده و بسیار هم آلوده عربی و عوامزدگی شده -
همه این نادانی که امروز سران حکومت ایران و پان ایرانیان می‌کنند اینست که اینان ندانسته‌اند زبان پارسی است اما پارسی دری است یعنی یک گونه از پارسی است و پیش از آنکه زبان پارسی دری در بازار بلخ و تیسفون پدید اید مردم ایران بلوچ و دیلم و کوچ و شول و تپور و پشتو و شغنان و سغدی و خوارزمی بودند - در واقع به مجموع بلوچ و دیلمی و بلخی و کرمانجی و تپور و خوارزمی و سغدی و شول و آذرپادگانی پارسی می‌گفتند حالا یک مشت تازه از راه رسیده نامشان شده پارسی چرا که تنها گویش پدید آمده نوینی را که برای نوشتار بوده می‌دانند و آنان که زبان باستانی تری دارند را درجه دو می‌دانند - این مانند نام ایران است که هراتی ایرانی نیست بلخی ایرانی نیست و چه بسا از ایرانیان هم بد دیده باشدو خود هم بگوید من ایرانی نیستم و از نام ایران هم نفرت دارد - ایا می‌توان آنان را ایرانی ندانست؟ سنباد فارسی (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۳ (UTC)پاسخ
اتفاقا من چون دوستدار بلوچان هستم نه تنها بلوچ پاکستان که بلوچان عمان و امارات را هم ازشان آگاه هستم و روزگارشان را دنبال می‌کنم - اینکه چکار می‌کنند و چه می‌خواهند سخنی است و اینکه زبانشان چیست و که هستند سخنی دگر - کردان هم امروز می‌خواهند کردستانی باشند و ایرانی نباشند - این شوربختی است اگر کرمانجی سوریه و ترکیه و عراق از ایران جدا شود تنها از فارسی دری جدا نشده از بلوچی و پشتو هم جدا شده از لری و کرمانجی خراسان هم جدا می‌شود و این زبان را نابود می‌کند - بنگر از شرقی‌ترین جایی که بلوچی گفته می‌شود بیا به سوی جاسک و بشاگرد و میناب و بندر عباس و لنگه و بستک و لار و لامرد و گله دار و سپس لرنشینهای بوشهر و فارس و کهگیلویه و بختیاری و خرم آباد و فیلی و لک و کلهر و هورامانی و کرمانجی اگر روستا بروستا بیایی چنان یک نواخت پیش میایی که هیچ نخواهی دانست چند زبان را رد کرده‌ای جاسکی بلوچ زبان بشاگردی و مینابی را بهتر از بلوچ شرق پاکستان می‌فهمد و لنگه ای زبان لارستان و لارستانی زبان لامردی و لامردی زبان گله داری که لری است و خرم آبادی فیلی را بهتر می‌فهمد تا کهگیلویه و بویراحمد و فیلی کلهری را بهتر می‌فهمد تا لکی و لکی هورامانی را بهتر می‌فهمد تا هورامانی کرمانجی را و اینها همه مانند زره در هم تنیده‌اند - تا سیصد سال پیش شیراز و سپاهان و ری و همدان هم همینگونه بوده اصفهان در زمان پایان صفوی و شیراز زمان کریم خان و ری زمان قاجار دری زبان شد هنوز در نزدیکیهای جهرم و خوانسار اصفهان و اطراف تهران و سمنان آثار ان است - این زبان دری یک گویش بود از میان همه زبانهای در بازار بلخ و تیسفون پدید آمد و سامانیان انرا برای نوشتن پسندیدند تا زبانی باشد برای نوشتار میان ایرانیان که آنان را پارسی می‌خواندند سخن مرا باور ندارید مسعودی و مقدسی را بخوانید که یک به یک مردم ایران را نامبرده و از زبانشان هم گفته‌اند و می‌گویند همه اینان بجز خوزیان خوزستان خود را از فرزندان ایرج و پارسی می‌نامند و خوزیان خود را فرزند ایلام می‌نامند -
نمی‌بینی که پهره (ایرانشهر مکران) فهرج کرمان پلخه (بلخ) به ان پلهه و پهل شاهستان نیز می‌گفتند) و پهل دهستان گرگان و پهله شهرزور و پرذه (برذع اران) و پرهه کوشانشاهان و پرثه هرات و نیشابور و پارسه انشان (استان فارس) و پهله پنج شهر (ری و آذربایجان و ماه نهاوند و ماه دیونرو و سپاهان) همگی یک ریشه دارند و در پهلوی ر - ل یک گونه نوشته می‌شد و ه - س مانند ماه و ماس و ماهی و ماسی جانشین هم می‌شدند خ - ه را که خود بهتر از من میدانی -
- هر بلوچ و هر کرد و هر پشتو و هر دیلمی اگر از سند تا فرات از یک وجب خاکش بگذرد به خون نیاکانش خیانت کرده چرا که این سرزمین را تهرانی و شیرازی نگه نداشته این سرزمین از سند تا فرات با خون پدران همه شما مرز بندی شده بلوچ در سوریه جنگیده کرد و دیلم در خوارزم و فرارودان و پشتو در بغداد و روم - گیرم که تهرانی و اصفهانی و شیرازی بدان جهانند و دشمن شما هستند همگی با هم بیایید ری را بگرید و سروران ایران باشید و زبان پارسی دری را هم زبان مرده بگیرید همان گونه که روزی پهلوی و اوستایی رفت و پارسی دری آمد امروز هم می‌توان برای نمونه بلوچی را برآورد یا زبانی میانگین از میان همه این زبانها پدید آورد برای نوشتن - یا مانند زمان ساسانی هریک چند زبان بداند می‌توان آموزش یک یا دو زبان را بجز زبان خویش در برنامه گذاشت یا برای نمونه سه زبان بلوچی و کرمانجی و پشتو در کنار پارسی دری باشد و هرکس بجز زبان خویش اگر دری زبانست یا بلوچی و کرمانجی یا پشتو و کرمانجی بداند اگر کرمانجی است بجز کرمانجی بلوچی یا پشتو را بداند در اروپا هر کس چند زبان می‌داند
من نمی‌گویم خاموش باش و ستم ببین و بلوچی را از یاد ببر می‌گویم دریغ است که بلوچان تنها به مکران و سند بپردازند و فراموش کنند که ری و اذرپادگان و پهله پارس و بارز کرمان و سپاهان تا فرات و سوریه خانه آنان بوده من می‌گویم به مکران بسنده نکن همه ایران را بلوچستان کن
- من با شما هستم و می‌گیریم که تهرانیان و اصفهانیان و شیرازیان به شما و دگران ستم می‌کنند. درست؟ اگر در خانه پدری یکی از برادران به دیگر برادران ستم کرد باید چه کرد ای مرد فرازانه؟
ایا هر یک خشمگین می‌شود و به برادر ستمگر می‌گوید تو برادر من نیستی تو حرامزاده هستی و کلنگی برمی‌دارد و خانه نیاکانیش را ویران می‌کند تا جای خود جدا کند یا همگی برادران برمی‌خیزند ان برادر ستمکار را پایین می‌کشند و سر جای خودش می‌نشانند؟ به نمی‌خواهد پاسخ دهید خود بیندیشید و به خود پاسخ دهید
کار ایران راست گردان ای بلوچ ایران تراست
اسپهان و بارز و گیلان و اسپاران تراست
با سپاه لر برون آیید شهرستان تراست
کاشغر تا سوریه از سند تا اران تراست
زیر تیغت باد انکو را نیاید باورش
ای سپاه پهلوی هان ای بلوچان دلیر
ای خداوند بارز ای یلان شیرگیر
ای ز خوبی کرده در ایران روانه جوی شیر
همچو شیواتیر آرش برگشا از شصت تیر
تا چم از دشمن بدوزد تیر آورده پرش
شد ز پهلهٔ پارس بیرون لشکز کوچ و بلوچ
یک سرانگشت از همه اینان نباشد هیچ لوچ
بر فراز پیل اشکش پیش می‌راند چو قوچ
چون خروسان گاه جنگ و همچو قوچ آورده خوچ
نامداران در کنارش می‌رود با لشکرش
دیلم اسپاران کجا شد آنکه گیتی می‌دوید
کو بلوچانی که گاه جنگ کس پشتش ندید
کو سوار زابلی انکو دل شیرش درید
مرد آذربایجان کو آنکه ایران را سزید
پارسی کردان کجا گردید و بلخ بخترش
این همان ایران که نام دیگر ان اریاست
گر نه تاریخ است رو بنگر که یک جغرافیاست
نام ان مرزست و زخم است اینکه بر جان شماست
گو به ایرج زادگان این ناهماهنگی چراست
هر یکی مانده به گل مانند ملا و خرش
هان ای جان برادر پاکتان یک میهنید
از یکی مام گرامی و ز یک جان و تنید
بهر چه چون کرم گرد خویش پیله می‌تنید
خاک بر سر می‌کنید و بر سر خود می‌زنید
هرکه کشور خواهد ایران کشور پهناورش سنباد فارسی (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)پاسخ
گفتی پارتی - مگر نمیدانی آنها نامشان پارث است و دگرگویی سین به ث از ویژگیهای هخامنشیان و مردم جنوب بوده - در گلستان سعدی این بیت را بگرد پیدا کن
پر هفتا ثله جوونی وکنه
کر مغری وخو بونی چش روش
پیر هفتاد ساله جوانی بکند
کور مگر در خواب بیند چش روش -
- تات یک واژه مغولی است که به غیر مغولان می‌گفتند - بنگر پیشتر به زبان مردم پهله (ری سپاهان ماه نهاوند ماه دینور و اذرپادگان) چه می‌گفتند و قطران تبریزی در این شعر
مطرب بسان مطرب بیدل فراز گل
گه پارسی همی نوازد و گاهی زند دری
بنگر پارسی را به چه زبانی گفته؟ بیگمان به این پارسی دری نگفته چرا که انرا دری نامیده -
دگر آنکه ترکمن و عرب را کنار نه کدام از مردمان ایران را در تاریخ پارسی نخوانده‌اند-همه مردمان ایران را پارسی میگفتندپارس قوم نبوده به مجموعه مردم آریانی ایران پارسی می‌گفتند
این گفته بسیار در نوشته‌های تاریخی آمده که
زبانهای پارسی چند زبان است دری پهلوی خوزی پارسی سورانی - دری همین زبان است - پهلوی را به پارسی پهله می‌گفتند این پارسی را به زبان مردم فارس انشان می‌گفتند و خوزی زبانیست که انرا مانوی هم گویند و سورانی زبان پارسیان عراق بود و زبان ساسانیان - و این سورانی جدا از سریانی است
می‌توانید به نوشته ابن ندیم و جهشیاری بازگردید -
همچنین مسعودی و مقدسی همه زبانهای ایرانشهر را پارسی می‌خواند -
با یادکرد تفاوت آنها - سنباد فارسی (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۷ (UTC)پاسخ
سلام برادر عزیز
این که شما گفتید بلوچ پارس نیست صحیح است
اما آنجایی که ذکر کردید براهویی قومی شناخته شده در بلوچستان است بسیار پوچ و بی منبع بود
براهویی قومی هندی و با کمی مطالعه متوجه می‌شوید که براهویی از همان اقوام [[دالیت]] دراویدی هندوستان هستند که با فرار از دست مشکلات برده داری هندوستان به بلوچستان پناهنده شده‌اند.
در صورت نداشتن مطالعه کافی نظر ندهید.
ند Danielsomalzi (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۳ (UTC)پاسخ

به آنان که با نام بلوچستان در ستیزند[ویرایش]

جای اشک و گریه است که گروهی به گمان ایران دوستی با نام بلوچستان در ستیزند - به همه آنان و همه ایران دوستان می‌گویم ایا شما از فردوسی ایران دوست ترید ایا شما از نویسندگان و بزرگان و مهان زمان ساسانی که خداینامکهای پهلوی را نوشتند و برای ایران با روم و چین جنگیدند ایران دوست ترید؟ 

اگر ابن شاهنامه نامه باستان است بلوچان در کین سیاوش بوده و کیخسرو آنان را پسندیده شما تازه امدگان که هستید که از نام بلوچ دل می‌زنید؟ ایران همه بلوچستان است ایران هم تبرستان است ایران همه لرستان است ایران همه پشتونستان است ایران همه کرمانجستان و کلهرستان است همه جهان با همین برابر نمی‌کنم که فردوسی این سروده زیبا را برای بلوچان آورده

پس گستهم اشکش تیزگوش

که با زور و دل و با مغز و هوش 

سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ

سگالنده جنگ و برآورده خوچ کسی در جهان پشت ایشان ندید برهنه یک انگشت ایشان ندید 

درفشی برآورده پیکرپلنگ

همی از درفشش بیازید جنگ 

نگه کرد کیخسرو از پشت پیل بدید آن سپه را زده بر دو میل

پسند آمدش سخت و کرد آفرین 

بدان بخت بیدار و فرخ نگین

اگر انوشیروان نزد شاه چین بلوچان را به رخ او می‌کشاند و چینیان را از بلوچان می‌ترساند و ناز و بالیدنش به بلوچان است شما نو امدگان کیستید که با بلوچ و بلوچستان دشمنید ای دشمنکان خویشتن و ایران - 

چرا تنها مکران را بلوچستان باید نامید ری و سپاهان و شیراز و آذراپادگان و همدان بلوچستان است ایران از ان ایرانیان است و بلوچان چشم ایران زمینند تا کور شود هر آنکه نتواند دید

فرستاده راجایگه ساختند ستودند بسیار و بنواختند یکی بارگه ساخت روزی به دشت ز گردسواران جهان تیره گشت همه مرزبانان زرین کمر بلوچی و گیلی به زرین سپر سراسر بدان بارگاه آمدند پرستنده نزدیک شاه آمدند ز دشت سواران نیزه گزار برفتند یک سر سوی شهریار

هم از پهلوی پارس، کوچ و بلوچ 

گرازان برفتند گردان چو قوچ زمین پر شد از جوش گرد سوار جهان پرشد از نیزه کار زار به دشت اندر آورد گه ساختند سواران جنگی همی‌تاختند به کوپال و تیغ و بتیر و کمان بگشتند گردنکشان یک زمان همه دشت ژوپین‌زن و نیزه‌دار به یک سو پیاده به یک سو سوار

به چینی نمود آنک شاهی کراست ز خورشید تا پشت ماهی کراست

- بلوچان خدایی بهترین سروده شاهنامه برای شما سروده شده‌ای کاش من هم بلوچ بودم سنباد فارسی (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC)پاسخ

@سنباد فارسی:دوست گرامی بله شاهنامه در ستایش بلوچ بسیار تلاش کرده و آن را مردمانی نامیده که در مرز ایران زندگی می‌کردند. گویی شما همان شاهنامه را نخواندید!!! مگر نخواندید که کیخسرو از شاه مکران که از نسل بلوچ بود خواست که به او در جنگ با توران یاری اش کند و کیخسرو دو بار هشدار داد و گفت اگر قبول نکند مکران را ویران خواهد کرد در آخر هم کیخسرو به مکران حمله کرد و شاه مکران شکست خورد. در انتها هم مکران به مدت ۱ سال غارت شد. نمی‌دانم شاه مکران با اینکه می‌دانست شکست می‌خورد ولی از کمک به ایران سرباز زد زیرا ایشان می‌دانست اگر با ایرانیان همراه شود یعنی به توران پشت کرده و در انتها تصمیم گرفت به ایران جواب رد بدهد. بزرگ‌ترین نسل‌کشی بلوچ توسط کسری انوشیروان ساسانی انجام گرفت. شاهنامه فردوسی در شرح سلطنت کسری انوشیروانبیان می‌کند که وی در آغاز سلطنت سفری به نقاط مختلف ایران ازجمله خراسان و گرگان و ساری و آمل نمود و سپس به سمت هندوستان حرکت کرد در مسیر هندوستان در منطقه توران حوالی قلعه «الانان» ۷ یک «دربند» ساخت. چو کسری نشست از بر تخت عاج به سر برنهاد آن د لافروز تاج ... یکی باره از آب برکش بلند برش پهن و بالای او ده کمند به سنگ و به گچ باید از قعر آب برآورده تا چشمهٔ آفتاب هر آنگه که سازیم زین گونه بند ز دشمن به ایران نیاید گزند ز دریا به راه الانان کشید یکی مرز ویران و بیکار دید

انوشیروان پس از ساخت دیوار سند و مطیع کردن تورانیها که در قلعه الانان بودند به هندوستان رفت و چندی در آنجا ماند و در راه بازگشت از هندوستان احتمالاً اطراف کرمان، از درباریانش شنید که بلوچها همیشه به مردم منطقه حمله می‌کنند و اموالشان را می‌برند: به راه اندر آگاهی آمد به شاه که گشت از بلوچی جهانی سیاه ز بس کشتن و غارت و تاختن زمین را به آب اندر انداختن و همچنین خبر شورش و قیام در گیلان را نیز به او می‌دهند و می‌گویند از این بدتر وضعیت گیلان است و در آنجا هم شورش شده‌است:

ز گیلان تباهی فزونست ازین ز نفرین پراگنده شد آفرین

شاه ناراحت شد و به همراهان گفت: که "الانان " و "هندیان " که بسیار دورتر هستند سر به طاعت ما خم کرده‌اند اما با بلوچ‌ها و گیلانیها نتوانسته‌ایم بر آئیم:

به ایرانیان گفت الانان و هند شد از بیم شمشیر ما چون پرند بسنده نباشیم با شهر خویش همی شیر جوییم پیچان ز میش همان مرز تا بود با رنج بود ز بهر پراگندن گنج بود این بیت نشان می‌دهد که در آن دوره بلوچها را در مرز با ایران می‌دانستند، سپس فردوسی یادآور می‌شود که با همه تلاش انوشیروان برای حمله به بلوچ‌ها نزدیکانش او را از این کار منع کرده و شکست اردشیر ساسانی در پیکار با بلوچها را به وی یادآور شدند:

ز کار بلوچ ارجمند اردشیر بکوشید با کاردانان پیر نبد سودمند به افسون و رنگ نه از بند و ز رنج و پیکار و جنگ

انوشیروان از این سخنان غروری در او می‌دود:

دل شاه نوشین روان شد غمی برآمیخت اندوه با خرمی

و عزم نمود که بلوچها را به یکباره قتل‌عام کند تا بار دیگر هیچگاه نتوانند سر بلند کنند از این رو با لشکری که از سوی هندوستان به همراه داشت به سمت مکران حرکت نمود:

ز گفتار دهقان برآشفت شاه به سوی بلوچ اندر آمد ز راه چو آمد به نزدیک آن مرز و کوه بگردید گرد اندرش با گروه برآنگونه گرد اندر آمد سپاه که بستند ز انبوه بر باد راه

اینجا فردوسی منطقه کوچ و بلوچ را «آن کوه» ذکر می‌کند. احتمالاً منظور وی جبال بارز کرمان است که پیشتر نیز گفتیم همعصران فردوسی چون حدود العالم و … مسکن کوچ و بلوچ را در جبال کرمان ذکر کرده بودند: و منادی داد که همه زن و مرد و کودک و پیر بلوچها را از لب تیغ بگزرانید و می‌گوید به کوچک و بزرگ این جماعت (بلوچ) رحم نکنید و همه را بکشید و اجازه ندهید که یک نفر هم زنده بماند. که از کوچکه هرکه یابیید خُرد وگر تیغ دارند مردان گرد وگر انجمن باشد از اندکی نباید که یابد رهایی یکی فردوسی نتیجه قتل‌عام فجیع و وحشیانه انوشیروان علیه کوچ و بلوچ را چنین به تصویر می کشد:

از ایشان فراوان و اندک نماند زن و مرد جنگی و کودک نماند سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن و رنج برداشتند

شدت این قتل‌عام آنقدر وحشتناک بود که فردوسی می‌گوید که هیچ بلوچی در آن منطقه نماند و حتی گله‌های گوسفند بی چوپان شده بودند: ببود ایمن از رنج شاه جهان بلوچی نماند آشکار و نهان چنان بُد که بر کوه ایشان گله بُدی ب ینگهبان و کرده یله شبان هم نبودی پس گوسفند به هامون و بر تیغ کوه بلند بعد از کشتار کوچ و بلوچ توسط انوشیروان این بار وی به سمت گیلان حرکت می‌کند و همین داستان کشتار را علیه گیلک‌ها و دیلم‌ها انجام می‌دهند: وزان جایگه سوی گیلان کشید چو رنج آمد از گیل و دیلم پدید مشاهده کنید و متن‌ها را با دقت بخوانید. در جنگ با توران بنظر می‌رسد بعد غارت مکران توانست بلوچ‌ها را مطیع کند. مشخص است نشان می‌دهد در عصر کیخسرو مکران استقلال داشت و هنوز هم برخی نظریه‌ها هستند که در زمان ساسانیان مکران مدتی مستقل بوده. همچنین دوست گرامی یاد اور می‌شوم فقط مکران را بلوچستان نمی‌نامند سیستان هم مال بلوچستان است. تا قبل از سال ۱۳۱۶ که توسط رضا خان از بلوچستان جدا شد و تا قبل آن جزئی از بلوچستان بود که در کتاب جغرافیای سیستان کامل به سیستان پرداخته شده و در آخر هم نویسنده خود فارس بوده ساکنین باستانی سیستان را بلوچ می‌نامد. Ozeyr (بحث) ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۹ (UTC)پاسخ

من همه سخنم در دفاع از بلوچان بود و نزد خویش سوگند خورده‌ام که پیوسته به بلوچان وفادار باشم - از شما می‌خواهم کمی بردبار باشید و با انصاف به داستان نگاه کنیم اگر منصفانه نبود سخنم را پس می‌گیرم چند پرسش با هم می‌پرسیم و می‌توان دربارهٔ ان پژوهش کرد - اگر زمان انوشیروان بلوچی و پهلوی دو زبان جدا از هم و دو قوم جدا از هم به‌شمار می‌رفتند من همین‌جا از انوشیروان و فردوسی بیزاری می‌جویم - من بر این باورم که در این چند سده و به ویژه در این حکومت بر بلوچان بیش از همه ستم رفته - شما می‌توانید به خاطر ستمی که اینک بر شما رفته ببا هرچه نام پارسی و ایران دارد دشمن باشید تنها از شما می‌خواهم دوستی یا دشمنی تان بر پایه دانش باشد نکند که آنچه امروز گجران از ان بهره می‌برند میراث نیاکان خود شما باشد و پارسی و ایران نام خود بلوچان نیز بوده باشد و میراثی را که نیاکان شما برای خون داده‌اند و انرا پدید آورده اند دگران ان را بخورند و شما به جای بدست آوردن حق خود انرا پایمان کرده باشید (گمان کن چند عمو زاده هستند با هم دشمند یکی از آنها نام خانوادگی نیای خود را داشته باشد و دگر عموزادگان نداشته باشند و ان یک عمو زاده که نام فامیل نیاکانی خود را دارد همه میراث را بالا بکشد -شما با ان عمو زاده باید بجنگید اما نباید با نام فامیلش دشمن باشید چرا که نام فامیل او تنها نیست نام فامیل خود شما هم هست - شما می‌گویید نیست یک درصد بگیر که شاید باشد - دربارهٔ ان پژوهش کن اگر نبود جنگی نیست -
شما می‌خواهید بلوچستان مال شما باشد من می‌گویم ایران باید مال بلوچ باشد
اینک پاسخ اینها را بپژوهیم
اشکش پهلوان و فرمانده بلوچان زمان کیخسرو که بود؟
آیا زمان انوشیروان زبان بلوچی و پهلوی از هم جدا شده بودند یا؟
پس گستهم اشکش تیزگوش
که با زور و دل و با مغز و هوش
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالنده جنگ و برآورده خوچ کسی در جهان پشت ایشان ندید برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکرپلنگ
همی از درفشش بیازید جنگ
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
بدید آن سپه را زده بر دو میل
پسند آمدش سخت و کرد آفرین
بدان بخت بیدار و فرخ نگین
خدایی این همه زیبا بلوچان را ستوده و هیچ‌کس دیگر را اینگونه زیبا نستوده - شما این سخن نیک را هیچ می‌گیری؟
اشکش پسر قباد برادر قارن است و قارن پسر کاوه آهنگر است باری اشکش پسر قباد پسر کاوه آهنگر است قباد پهلوان زمان فریدون و منوچهر است که جان خویش را برای ایران باخت
منوچهر با قارن پیلتن
برون آمد از بیشهٔ نارون
بیامد به پیش سپه برگذشت
بیاراست لشکر بران پهن‌دشت
چپ لشکرش را بگرشاسپ داد
ابر راست را سام یل با قباد
-
هنگامی که بارمان از سپاه افراسیاب
بشد بارمان تا به دشت نبرد
سوی قارن کاوه آواز کرد
کزین لشکر نوذر نامدار
که داری که با من کند کارزار
نگه کرد قارن به مردان مرد
ازان انجمن تا که جوید نبرد
کس از نامدارانش پاسخ نداد
مگر پیرگشته دلاور قباد
دژم گشت سالار بسیار هوش
ز گفت برادر برآمد به جوش
ز خشمش سرشک اندر آمد به چشم
از آن لشکر گشن بد جای خشم
ز چندان جوان مردم جنگجوی
یکی پیر جوید همی رزم اوی
دل قارن آزرده گشت از قباد
میان دلیران زبان برگشاد
که سال تو اکنون به جایی رسید
که از جنگ دستت بباید کشید
تویی مایه‌ور کدخدای سپاه
همی بر تو گردد همه رای شاه
بخون گر شود لعل مویی سپید
شوند این دلیران همه ناامید
شکست اندرآید بدین رزم‌گاه
پر از درد گردد دل نیک‌خواه
نگه کن که با قارن رزم زن
چه گوید قباد اندران انجمن
بدان ای برادر که تن مرگ راست
سر رزم زن سودن ترگ راست
ز گاه خجسته منوچهر باز
از امروز بودم تن اندر گداز
کسی زنده بر آسمان نگذرد
شکارست و مرگش همی بشکرد
یکی را برآید به شمشیر هوش
بدانگه که آید دو لشکر به جوش
تنش کرگس و شیر درنده راست
سرش نیزه و تیغ برنده راست
یکی را به بستر برآید زمان
همی رفت باید ز بن بی‌گمان
اگر من روم زین جهان فراخ
برادر به جایست با برز و شاخ
یکی دخمهٔ خسروانی کند
پس از رفتنم مهربانی کند
سرم را به کافور و مشک و گلاب
تنم را بدان جای جاوید خواب
سپار ای برادر تو پدرود باش
همیشه خرد تار و تو پود باش
بگفت این و بگرفت نیزه به دست
به آوردگه رفت چون پیل مست
واجه کمی از خشم بکاه تا بتوانیم درست بیندیشیم و درست بخوانیم - من بیتهای بیساری را از شاهنامه در ستایش بلوچ آوردم -گویی ستم‌های کنونی که بر بلوچان رفته شما را بر ان داشته که هیچ سخن خوبی هم نشنوی - من آنچه گفتم همه در دفاع بلوچ بود - من نگفتم تنها مکران از بلوچستان است گفتم سپاهان و ری و آذربایجان و کرمان و میان رودان بالا و فارس و همه جای ایران از ان بلوچان است اما شما نخواستی ان را ببنی و با من هم که با دوستی پیش آمدم جنگ داری -
اینکه شما کیخسرو را دشمن بلوچ می‌خوانی از نگاه امروزی شما است تاریخ را باید با نگاه تاریخ شناسانه خواند کسی شلوار را از پاچه نمی‌پوشد شلوار را از نیفه می‌پوشند و نه از پاچه -
من و شما چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید می‌دانیم که پیشتر به همه ایرانیان (ایرانیان غیر سامی و غیر ارمنی) پارسی می‌گفتند- اینکه می‌گویند تنها عربان و یونانیان به ایرانیان پارسی می‌گفتند دروغ است مه مردم جهان و خود ایرانیان مردم خویش را پارسی می‌گفتند و همین شاهنامه دو هزار بار بیشتر ایران و ایرانیان آورده با اینهمه پیوسته هرگاه سخن از یک تن از ایرانیان است آنان را پارسی می‌خواند - و این نامه تنسر و کارنامگ اردشیر پاپکان و تاریخ طبری و نوشته‌های بسیار دگر کهن که همگی همه ایرانیان را از بلوچ و تبرستانی و دیلم را پارسی خوانده‌اند و اصلاً زبانی که امروز گویندگانش را پارسی می‌نامیم نزدیک زمان اسلام در بلخ و تیسفون پدید آمد و تا دویست سیصد سال پیش مردم اصفهان و فارس و ری با ان سخن نمی‌گفتند و آنان نیز مانند دگر ایرانیان به زبان پهلوی خویش سخن می‌گفتند
یعنی با این قیاس اشتباه که هرکس دری زبان نیست پارسی نیست پس آنان هم پارسی نیستند
چون زبان دیگری داشتند - (سخن من این نیست که بلوچی و کردی و پشتو نباشد بلکه سخنم اینست که همان اندازه که پارسی دری ارزش دارد بلوچی و کردی و پشتو نیز ارزشمند است بلکه آنان بیشتر ارزش دارند چرا که ریشه‌ها را بیشتر حفظ کردند - سخن من اینست که پارسی دری امروزین نیازمند بلوچی و کردی و پشتو است همانگونه که بلوچی نیازمند کردی و پشتو است و کردی نیازمند بلوچی و پشتو است و پشتو نیازمند کردی و بلوچی است - نگفتم نیازمند پارسی دری هستید که به شما برنخورد وگرنه باورم اینست که اینها همه شاخه‌های یک زبانند و از آنجا که هیچ‌کدام نوشته‌های ارزشمندی دربارهٔ دستور و لغات خود برجای ننهادند باید به یاری هم از نو دستگاه زبانی هر یک را بازشناسی کرد - ما در پارسی دری هم کتاب ارزشمندی دربارهٔ لغات پارسی نداریم - کتاب شعر و نوشته دانشیگ داریم اما کتاب لغت و دستور زبان نداریم -کتاب کهن را می‌گویم و نه امروزی - اینکه بدانیم پانصد سال پیش هزار سال پیش همه فعلها و همه وازگانمان چگونه صرف می‌شدند ریشه هر یک کجاست - یک چیزی مانند آنچه در عربی و لاتین و سانسکریت انجام شده نداریم -
اثار زبان پیشین مردم سپاهان و ری و شیراز را در جایجای اصفهان مانند خوانسار و میمه و اردستان و روستاهای تهران و سمنان و شیراز می‌توان دید (اتفاقا زبان کهن مردم شیراز -زبان مردم شیراز تا زمان کریمخان زند - بسیار به بلوچی نزدیک بود و اکنون نیز پاره ای وازگانش در روستاهای اطراف شیراز مانده - برای نمونه موی را مود و مید می‌گویند و بجای «است» - «ان» می‌گویند که مود و مید را بلوچان نیز می‌گویند و ان نیز همان ان و انت بلوچان نیز است مثلاً می‌گویند مود سیاوش ان =موی سیاوش است - که بلوچان نیز یا همین می‌گویند یا می‌گویند مود سیاوش انت)
اشکش پهلوان و فرمانده بلوچان زمان کیخسرو که بود؟
آیا زمان انوشیروان زبان بلوچی و پهلوی از هم جدا شده بودند یا؟
انچه در شاهنامه از بلوچان گفته شده ۹۹٪ ان ستایش بسیار نیک است و ان یک درصد هم ستایش بد نیست به ان نیز می‌پردازم -(من با بلوچانم و اگر فردوسی یا هر کس دیگر با بلوچان دشمنی داشت من خود نیز دشمنش می‌شدم)
برای خواندن هر کتاب باید نسبت به دید کلی نویسنده آگاهی داشت تا منظور نویسنده را دانست و این دربارهٔ شاهنامه و هر کتاب دیگری صدق می‌کند - بنگریم ایا فردوسی و انوشیروان و مردم انزمان بلوچان را گروهی بیگانه از پارسیان می‌دانسته یا آنان را یک گروه از پارسیان می‌دانسته؟ این را به عهده خودتان می‌گذارم پژوهش کنید - سنباد فارسی (بحث) ‏۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)پاسخ
دربارهٔ انوشیروان و بلوچان یکبار دگر شاهنامه را بخوان
در ان داستان سخن از بلوچان نیست سخن از گروهی از بلوچان و گیلان است که در ری و گیلان به راهزنی می‌پرداختند و نزد انوشروان شکایتشان کردند بنگریم و با هم بخوانیم
به راه اندر آگاهی آمد به شاه
که گشت از بلوچی جهانی سیاه
ز بس کشتن و غارت و تاختن
زمین را به آب اندر انداختن
ز گیلان تباهی فزونست ازین
ز نفرین پراگنده شد آفرین
بنگر که سخن از بلوچان نیست می‌گوید بلوچی با یا نکره که معنای ان یا یک بلوچ است یا یک گروه اندک از بلوچ است
ان منطقه که مردمش گیلان و بلوچ است نزدیک ری و قزوین و زنجان یا اردبیل و آذربایجان و تالش است پیداست که خود بلوچ نشین و دیلم نشین بوده -
دل شاه نوشین روان شد غمی
برآمیخت اندوه با خرمی
به ایرانیان گفت الانان و هند
شد از بیم شمشیر ما چون پرند
بسنده نباشیم با شهر خویش
همی شیر جوییم و پیچان ز میش
می‌بینیم که نوشروان بلوچان و گیلان را مردم شهر خویش خوانده و نه مانند الانان و هند -
من هم پهلوی می‌دانم و هم بلوچی هیچ‌کدام از زبانهای ایرانی مانند بلوچی با پهلوی یگانه نیست
گاهی می‌توان یکی دو برگ سخن پهلوی و بلوچی را با هم یگانه دید بی آنکه یک واژه پس و پیش داشته باشد -
دروت دره باتی منتگ مبویی بلوچیگ پراه و شاهگانی زبان انت
این یک نوشته پهلوی است و تنها دگرگونی ان با بلوچی گ بلوچیک در این نوشته‌است
اگر به نوشته مقدسی و مسعودی که هر دو عربند و هردو همه ایران را گشته بودند وبا مردمش زندگی کرده بودند و زبان مردمش را می‌دانستند و از بلوچ و کرد و فرارودی و آذربایجانی و دینوری و سپاهانی و تبری و گیلی یاد کرده‌اند گفته اند همه ایرانیان از سند تا فرات خود را پارسی می‌دانند و زبانهای آنان را با همه دگر گونی پارسی می‌گویند
در پایان یک چیز دگر بگویم در استان فارس ما طعنه زدن را گوشه زدن/ گویه زدن می‌گوییم که شما بلوچ عزیز خوب میدانی بلوچان گویه از گوی را چه گوشنت -گوشنت/ گوهنت/ گویند/
این هم سروده سعدی بلوچستان
مگر نیست ایرانی آخر بلوچ
مگر نیست مکران ز ایران شمار
روا داری ای باغبان چمن
که از گلبنی بشکند شاخسار سنباد فارسی (بحث) ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۴۶ (UTC)پاسخ
الانان در شمال قفقاز است و دربند نیز شهر دربند داغستان است و دربند نوشیروان تا امروز پا برجاست - شما گگمان می‌کنی بلوچان پیوسته تنها در این‌جا بوده‌اند و این اشتتباه شماست بلوچان مردمی بودند که در همه جای ایران پراکنده بودند و زبانشان در هرجا بودند زبان همان‌جا بود بلوچ همان گدروز/بدروس یکی از ده قبیله پارسی زمان هخامنشی است سنباد فارسی (بحث) ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۴۸ (UTC)پاسخ

براهویی از اقوام بلوچستان است؟[ویرایش]

براهویی قومی هندی است و با کمی مطالعه متوجه می‌شوید که براهویی از همان اقوام [[دالیت]] دراویدی هندوستان هستند که با فرار از دست مشکلات برده داری هندوستان به بلوچستان پناهنده شده‌اند.
در صورت نداشتن مطالعه کافی نظر ندهید.
ند Danielsomalzi (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۳ (UTC)پاسخ
@Danielsomalzi دو ست گرامی براهویی به دلیل زبان نام معلوم و نامشخص آن دراویدی پنداشته می‌شود اما شما به اطلاعات ژنتیکی میان بلوچ‌ها و براهویی‌ها نگاه انداخته‌اید؟!!
ژنتیک بلوچ و براهویی کاملاً یکسان و بسیار نزدیک است اما نسبت به اقوامی سندی و دراویدی هندی بسیار دور است و اصالت دراویدی در آزمایش‌های ژنتیک کاملاً نقض می‌شود. شما که خود اطلاعات کافی ندارید و نمی‌دانید بر اساس حرف بعضی اشخاص بدون تکیه بر ژنتیک و اصالت ژنتیکی نمی‌توان در خصوص اصالت واقعی اقوام نظر داد؟!
ژنتیک براهویی و بلوچ کاملاً یکسان و منطبق است اگر سواد علم زبان انگلیسی را در دارید لطف کنید اگر زحمتی برایتان میسر نمی‌شود جست و جو کنید تا از نزدیکی ژنتیک براهویی و بلوچ مطلع شوید؛ زیرا ژنتیک چیزی نیست که تغییر کند و در اثر چند صد سال تماماً شبیه به ژنتیک بقیه بلوچ‌ها شود.
ضمنا براهویی‌ها از هندوستان فرار نکرده‌اند بهتر است اطلاعات خود را بروز کنید زیرا آنها رد سال ۱۴۰۰ میلادی بر شهر کلات واقع در ایالت بلوچستان پاکستان حکمرانی ایجاد کردند و حاکم اول براهویی‌ها خود را میرو بلوچ نام می‌برد.
تمام سلسله حاکمان خانات کلات که بعد از دوره افشار و نادرشاه افشار استقلال سیاسی خود را از دیگر کشور هی جهان اعلام می‌کنند خود را بلوچ معرفی کرده‌اند و در سلسه رندهای بلوچ از اقوام دیگر بلوچ پای بلوچ‌ها رسماً به هند باز می‌شود که بلوچ ها (براهویی، رند، لاشاری، مگسی، نوهانی و..) در رکاب میر چاکرخان رند بلوچ هند را فتح و حاکمیت هند را به همایون شاه گورکانی پس می‌دهند.
اگر براهویی را به دراویدی ارتباط می‌دهند به خاطر زبان آن است نه ژنتیک و اصالت آن همچنین اگر ذره ای اطلاعات داشتید می‌دانستید در نواحی کلات و اطراف آن تمام بلوچ‌ها حتی از اقوام بُگتی و مری به زبان براهویی به عنوان زبان اول تکلم می‌کنند. همچنین در خصوص زبان براهویی بر اساس داده‌های زبان‌شناسی کمتر از ۱۰ درصد داده‌های شبیه به دراویدی دارد و بیش از ۶۰ درصد زبان براهویی واژگان یکسانی با زبان بلوچی دارد.
زبان براهویی و داستان براهویی‌ها هنوز مورد مناقشه است و نظریات مختلفی وجود دارد خواهشمندم تا اطلاعات کافی ندارید در خصوص این مباحث نظر دهید که موجب بد شدن افکار عمومی می‌شوید.
تشکر Ozeyr (بحث) ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)پاسخ