هالو زال

زال علاءالدین‌وند بختیاری معروف به هالو زال، از شخصیت‌های معنوی میان مردم بختیاری محسوب می‌شود. هالو زال گذشته از جایگاه خانوادگی خود، نمادی از فرزانگی و دوراندیشی در میان ایل بختیاری است و میان بختیاری‌ها نقشی همچون زال اسطوره‌ای در شاهنامه فردوسی را بر عهده دارد.

خانواده[ویرایش]

هالو زال فرزند آرستم علاءالدین‌وند، شخصیتی تاریخی و هم‌زمان با دوره محمدشاه قاجار است.[نیازمند منبع]

شهرت[ویرایش]

شهرتِ وی به‌دلیلِ تحذیر و پیش‌بینیِ قتل‌عامِ نامدارخان و سرانِ بهداروند، پیش از رویاروییِ خونبار با جعفر قلی خان است که منجر به سال‌ها جنگ و نا آرامیِ داخلی در بختیاری گردید. وی اگرچه نتوانست مانعِ قتل‌عامِ نامدارخان و همراهانش شود، اما با پیش‌بینی درست حادثه و با بردن پسران نامدارخان و پسر برادر نامدارخان یعنی بهرام خان و محمد حسن خان و محمد حسین خان همراه خود، توانست از کشته شدن این کودکان جلوگیری و به حیات این نسل کمک کند. سال‌ها بعد بهرام خان که از محمد حسن خان و محمد حسین خان بزرگتر بود با پیگیری‌های فراوان توانست پسرعموی خود محمد حسین خان را پیدا کند و با هم دوباره منطقه‌ای را تحت اختیار بگیرند و به برپایی حیات سیاسی و اجتماعی بپردازند. بازماندگان نامدارخان را با شهرت بهرامی و نامداری می‌شناسند.

قتلِ نامدارخان بختیاروند و همراهان[ویرایش]

درسالهای ۲۱–۱۲۲۰ خورشیدی و پس از اوج گیریِ جنگ میانِ دورکی و بختیاروند، نامدارخان منجزی بختیاروند اقتدار و شجاعتی از خود در بختیاری بروز داد که باعث محبوبیت وی شد. بعد از اختلافی که میان جعفرقلی خان بختیاروند و نامدارخان منجزی روی داد (هر دو خان بختیاروند بودند)، جعفرقلی خان به قصد شکست رقیب تصمیم به دفع نامدارخان گرفت. باید یادآور شد سرانجام خونین این برادرکُشی، همچنان در پرده‌ای از ابهام است.

از طرفی دیگر با تمام خاطرات بجای مانده از جنگ‌ها و درگیری‌های ایلیِ جعفرقلی خان نیز نمی‌توان با قاطعیت گفت که وی نیز چنین قصدی داشته، اما با سوء تفاهمی که به آن دچار شده بود، مرتکب چنین عملی گردید.

نامدارخان به نصایحِ هالو زال مبنی بر عدمِ اعتماد و دوستی با جعفرقلی خان گوش می‌دهد و چادری را در نزدیکی دو چادر دیگر برپا می‌کند و اسلحه‌ها را برای حملهٔ احتمالی در آنجا پنهان می‌نماید. اما به رسمِ قولی که داده بود، اسلحه‌ای حمل نمی‌کند. از طرف دیگر، خبرچینان و دشمنان هر دو به جعفرقلی خان خبر می‌دهند که نامدارخان چادری پر از اسلحه را در کنار دو چادر مهمانی برپا کرده و قصدِ کشتار آنان را دارد. هنگامی که جعفرقلی خان با همراهانش به نزدیکی چادرهای برپا داشتهٔ نامدارخان در گردنهٔ کوه چال بلوطک می‌رسد (در سر آستان پیرمحمود در اندیکا)، با دیدنِ چادری که در کنار چادرهای مهمانی برپاست، شک وی به یقین تبدیل می‌شود و تصمیم به قتلِ نامدارخان می‌گیرد.

  • نامدار خان و بابادی ها*

رابطه نامدار خان با احمدسمالی در این واقعه هفت نفر از طائفه‌ی عالیور"احمد سمالی"" نیز مهمان نامدارخان بودند. گفته شده زمانی که نامدارخان در حال جان دادن بود، از جعفرقلی خان می‌خواهد عالیوران را که مهمانند نکشند، اما آنان نیز به قتل می‌رسند.

  • نامدار خان و داماد بابادی*

داماد نامدار، آمولا آرپناهی بابادی بود که در جنگ نه هزار نیز او را یاری کرده بود و پا به پای پدر زن خویش جنگ می‌کرد. اما به نصیحت هالو زال یا خود نامدار خان، هر طور که شده بود نامدار خان از بردن داماد خویش به دیدار جعفر قلی خان امتناع کرد و به آمولا گفت که به طایفه خود برود. البته گفتنی هست که دختر نامدار خان از دو فرزند پسر ایشان بزرگ‌تر بود، به همین دلیل در زمانی که آمولا داماد وی بود، بچه‌های ایشان کوچک بودند. فرزندان آمولا و نوادگان دختری نامدار خان به فامیلی مولایی شناخته شده هستند. دختر نامدار خان در بین منجزی‌ها به بی بی شیرین معروف است، اما در مولایی‌ها مادر بزرگ خود را به نام بی بی ترخون می‌شناسند.

هالو زال در فولکلور بختیاری[ویرایش]

اشعار و داستان‌هایی در فرهنگ فولکلور مردم بختیاری در موردِ وی ساخته شده و چندی ترانه با صدای خوانندگان بزرگ بختیاری همچون بهمن علاءالدین برای وی خوانده شده‌است.

هالو زال خُـو اِگُوهه، مَگُوین و مَخَندیناسبونتونِ زین کُنین، یَراق بِوَندین
هالو زال خُـو اِگُوهه، بِس بِگرین گوشاسبونتونِ زین کُنین، خُوتون یَراق‌پوش
سُواری ز دیر اِیاه، اُردیس به دیندادَروازِنِه بگُشین، بگُوینِس بفرما
سُواری ز دیر اِیاه، اُردیس به دینِسلامِردُونِ فَرش کُنین، سی بنشینِس
سُوارون به رَه اِیان، مَیلِ خُراسُوننُمدارخُون شُل‌شُل کُنه، رِ وانیاسُون
نُمدارخُون شُل‌شُل کُنه، به سَرِ کَوشاکَدباریک بالابُلَند، داره تَماشا
نُمدارخُون شُل‌شُل کُنه، به سَرِ گیوَهکَدباریک بالابُلَند، داره گِریوَه
یَه دَستُم به چُو چادر، سلام به زُونُمشُراوی کُر اَسَد، تَش وَند به جونُم
یَه دَستُم به جلوت، خان خُوش اُوَیدیکی دیده وا دَست نَیان، نُمدار و عیدی
سَرآستون و زیرآستون، هَمِس گَشتُمعَمدُم کِرد جعفرقلی، قَطار نَبَستُم
سَرآستون و زیرآستون، چُل چُلِ بَرد بَردنُمدارخون قَطار نَبَست، یَه پَر ز کار وَند
هالو زال به پُشت مال، بُـور کرده تیمارهَشار کرد به نُمدارخُون، نَـوید خَـوَردار
کاشکی که سه روز پیش، بیدُم خَـوَر دارچپ و راست جنگ بکردُم، چی پار و پیرار
کاشکی که پیشتر ز یُـو، خَـوَر بویدُم دستم به تفنگ برَهد، نَـر وَر بُـریدُم
خان قلی، جعفرقلی، کُرِ اَسَدخُونمُو گُدُم، جنگ نیکُنی اَمسال زِمستُون
لامِردُونِ فَرش کُنین، ز گُلِ خاش‌خاشمَگُوهین نُمدار لُـره، بِگُوین قزلباش
لامِردُونِ فَرش کُنین، ز گُلِ قالیکُجه رَهد نُمدار دَلـُّو، جاس مَنده خالی
سَرآستون و زیرآستون، ایل به گُدارهنُمدارخُون مُنجزی، شَرّاک سُواره
سَرآستون و زیرآستون، ایل به شُلُوهنُمدارخُون مُنجزی، سی جنگ کَلُوه
لامِردون فَرش کُنین، قالیچه هانهکی دیده مهمُـون کُشه، حُـونه خُـدانه
آفَـرَج مَکُشین، که لُـرزِنیهبکُشین نُمدارخُـونه، که مُنجزیه
کُشتنه نُمدار کَـلُو، نَـر شیرِ هَیلاندشمنون شادی کُنن، به ایلِ بی خان
وَیدی بی به مهمونی، کَج کُن به حُونهخُومه کُشتی، نکُشی عالیوَرُونه
مَحمُسَین گُلاله سُهر، بَوو نَدیدهدیدُمس به پُشت پیر، سَرس بُریده
ماه پسند مَینانه کَند، وَندس به گَردنمَحمُسَین مَکُشین، زینس به پَرده
ماه پسند مَینانه کَند، وَندس به مُل شُونمَحمُسَین مَکُشین، زینس به دُرغوُن
بارِالله بِم برَسوُن، تُفنگ قَطارهبَساکُم به دَر کُنُم، تیپِ سُـواره
اَلهی کُـرِ غَـریب، ریش تِـردنیدَهسُـوارون بهداروند، سَـرها بُـریدَه
سَـرآستونَـه بِگِـرین، دینِـه کُـلُـونَـهبِگِـرین و مَکُشین، نُمدار دَلـُّـونَـه
سَرآستون و زیرآستون، چُل چُلِ بَرد بَردداد ز دست علی صالح، مُون کُمیت زَرد
سَرآستون و زیرآستون، آستون به آستوُنتیپ سوار بهداروند، زال مَند به جاسوُن
سَرآستون و زیرآستون، چُل چُلِ زَورُونتیپ سُوار بهداروند، رَهدن به دَورُون

آرامگاه[ویرایش]

با بالا آمدن آب رودخانه کارون و گسترش دریاچه سد گتوند علیا، آرامگاه تاریخی زال در محل زیر کوه هارنیِ در منطقه آبماهیک که برای عشایر منطقه از اهمیت فراوانی برخوردار است، در معرض نابودی و غرق شدن قرار گرفته‌است.[۱]بعدها فرزندان هالو زال که در روستای گشنیزجان در استان چهارمحال و بختیاری سکونت داشتند او را از ان منطقه نبش قبر و به دستگرد امامزاده انتقال می‌دهند.

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. ایبنانیوز (۱۸ بهمن ۱۳۹۰). «آرامگاه حالوزال و راه‌های «آبماهیک» غرق می‌شود». ایبنانیوز. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ مه ۲۰۱۴.

پیوند به بیرون[ویرایش]