مغیرة بن شعبه

مغیره بن شعبه ابوعبدالله ثقفی، از صحابه محمد و از صاحب منصبان دستگاه خلفای راشدین و معاویه است.[۱]

در زمان محمد

مغیره جزو گروه احلاف ثقیف است و از قبیله بنی معتب است که نگهبانان بت لات طائف بودند. وی برادر زاده عروه بن مسعود صحابی محمد است که در طائف کشته شد. به علت حمله و غارت اموال گروهی از صحابیون مسافر که در خواب بودند، مغیره مجبور به ترک طائف و آمدن به مدینه نزد محمد گردید. محمد به مغیره فرمان داد که گروه ثقیف را جذب اسلام کند و پس از اسلام آوردن شهر طائف، مغیره مأمور گردید که به آنجا رفته و بت خانه و خزانه اش را خراب کند.[۱]

نقش داشتن در رویداد خانه فاطمه زهرا

بنا به نوشتهٔ منابع شیعی وی به همراه قنفذ جزو افرادی بود که در واقعه خانه فاطمه (دختر محمد) یکی از نقش‌های اصلی را ایفا کرد.[۲] در یکی از منابع مذهبی به نقل از حسن بن علی نقل شده که به مغیره گفت: «تو همان هستی که فاطمه دخت رسول خدا را زدی؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزند در شکمش را سقط کرد.»[۳]

در زمان خلافت ابوبکر

در زمان ابوبکر، با وجود اینکه قریشیان منصبهای مهمی را عهده‌دار شدند، وی نتوانست منصبی بگیرد اما در گروه حاکمان عضو بود.[۱]نقش پررنگ او در جنگ قادسیه بر ضد ساسانیان ایران. عمر او را به حکومت بصره گماشت. در آنجا به زنا متهم گردید و با وجود شاهدان کافی عمر تنها به عزلش کفایت نمود. مغیره در منابع بالاترین میزان ازدواج و طلاق را داراست. در منابع به عددهای ۳۰۰، ۷۰۰ و ۱۰۰۰ اشاره شده‌است. در سال ۲۱ هجری/۶۴۲ میلادی، وی دوباره به روال زندگی عادی اش برگشت و به حکومت کوفه منصوب شد. ابولؤلؤ قاتل عمر، غلام مغیره بود.[۱]

در زمان خلافت عثمان و علی

در زمان عثمان، مغیره پستی نداشت و در زمان علی به طائف بازگشت و ترجیح داد از آنجا دورادور جویای اخبار مسلمانان باشد. او بدون اینکه از وی دعوت شود در واقعه حکمیت به اذرح رفت. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی که حکومت علی از کف رفته بود و بلاد مختلف در کشمکش بودند، وی با جعل نامه‌ای از معاویه، خود را سالار حج منصوب شده از طرف وی نامید و سالاری حج را بر عهده گرفت.[۱]

دوران خلافت معاویه

خلافت آل امیه مدیون اشخاص زیرکی چون مغیره است. وی یکی از داهیه‌های عرب شناخته می‌شود. داهیه در لغت به معنی کسی است که اگر وی را در جایی زندانی کرده باشند که برای فرار از آن مجبور باشد، ۷ در پشت سر هم را باز کند، از عهدهٔ این کار بر می‌آید. مغیره نه به خاندان علی مربوط می‌شد و نه ادعای خلافت داشت و از حسودی به قریش هم عاری بود. علاوه بر آن از تیزبینی انصار هم بهره گرفته بود و از زیرکان و صاحب اعتباران ثقیف نیز محسوب می‌گردید. این ویژگی‌ها، معاویه را بر آن داشت که به فکر استفاده از وی بیفتد. در سال ۴۱ هجری/۶۶۱ میلادی وی از سوی معاویه به حکومت کوفه منصوب شد. در این دوران وی با شورشهای شیعیان و خوارج مواجه بود. مغیره موفق شد بدون اینکه خود را با شیعیان به مخاطره بیندازد، با توصیه و مصالحه از طغیان بیشتر آنان جلوگیری کند. مغیره که در سن ۶۰ سالگی بود، به حفظ جایگاهش و اتمام آن به صلح و خوشنامی بود. این شخص که با حسابگری به آل امیه پیوسته بود، تمایل نداشت که به خاطر بنی امیه، آرامش و فراغت خود را به خطر بیندازد و منحصراً قبول کرد که دست راست معاویه در امورات حکومتی باشد. با وجود شورش خوارج به رهبری مستورد، باز هم مغیره همان سیاست نرمش خود را دنبال کرد و با تلفیق آرامش و زیرکی و اینکه می‌دانست کی مسامحه کند، به وسیله هر گروهی، دشمن آن گروه را از بین می‌برد. مثلاً گروهی برجسته از شیعیان را به وسیله با به جان انداختن خوارج از بین برد و خود گروه خوارج را نیز به همین طریق از بین برد بدون اینکه خود را به خطر بیندازد و سرانجام از دست مخالفانش در عراق که هیچگاه آرام نبود نفس راحتی کشید.[۱]

معاویه تلاش داشت که مغیره که دو پست داشت را از خود جدا کند، اما مغیره با دست داشتن در به وجود آمدن آشوبهایی، کاری می‌کرد که معاویه همیشه به وی احتیاج پیدا کند. با این حال ظاهر قضیه را نیز حفظ می‌کرد و خودش زمینه جانشینی زیاد بن ابیه در امارت کوفه به جای خود و حتی پیشنهاد خلافت یزید پسر از معاویه را داد تا معاویه به وی مشکوک نشود. بعد از آرامش عراق و تسلط یافتن مغیره بر آن، معاویه در ظاهر با وی مشکلی نداشت و تا پایان عمرش وی را در سمت امارت کوفه نگهداشت. تاریخ مرگ مغیره بین سالهای ۵۱–۴۸ هجری/۷۱–۶۶۸ میلادی و در سن حدود ۷۰ سالگی و بر اثر طاعون گزارش شده‌است.[۱]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ Lammens, “al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba”, 7:‎ 347.
  2. مجلسی. بحارالأنوار. ج. ۲۸. صص. ۲۲۷.
  3. الإحتجاج علی أهل اللجاج. ج. ۱. صص. ۲۷۸.

منابع

  • Lammens, H (1993). "al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۷ (second ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۴۷.