جنگ ایران و عراق
این نوشتار به ویراستاری نیاز دارد. لطفاً تا جایی که ممکن است آن را از نظر دستور زبان، شیوه نگارش، املا و انشا بهتر کنید. |
جنگ ایران و عراق | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ سرد، دوران تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران، درگیری اعراب و اسرائیل، درگیری نیابتی ایران و عربستان سعودی و درگیریهای عراق و کردها | |||||||||
از بالا در جهت ساعتگرد: کودک-سرباز ایرانی سرباز ایرانی با ماسک شیمیایی در جریان حملات شیمیایی عراق نیروهای کشتهشدهٔ مجاهدین خلق در عملیات مرصاد سرباز ایرانی هنگام کار با پدافند زو-۲۳–۲ اسیرهای عراق پس از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر ناوچه آمریکایی یواساس استارک پس از برخورد موشک اگزوست توسط جنگندهٔ عراقی. | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
پشتیبانی توسط:
|
پشتیبانی توسط:
| ||||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||||
| |||||||||
تلفات و خسارات | |||||||||
۱۲۳٬۲۲۰ تا ۱۶۰٬۰۰۰ نفر کشتهشده در نبرد و ۶۰٬۷۱۱ نفر مفقودی (بر اساس اعلام دولت ایران) ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۶۰۰٬۰۰۰ نفر کشته بر اساس آمارهای مستقل ۸۰۰٬۰۰۰ نفر کشته (بر اساس اعلام رژیم بعث عراق) ۳۲۰٬۰۰۰ تا ۵۰۰٬۰۰۰ نفر مجروح ۳۹٬۴۱۷ نفر اسیر[۳۷] ۱۱٬۰۰۰ تا ۱۶٬۰۰۰ نفر کشته غیرنظامی ۶۲۷ میلیارد دلار خسارت مالی | ۱۰۵٬۰۰۰ تا ۳۷۵٬۰۰۰ نفر کشته ۴۰۰٬۰۰۰ نفر مجروح ۵۵٬۴۳۸ نفر اسیر ۵۶۱ میلیارد دلار خسارت مالی |
جنگِ ایران و عراق یا جنگِ هشتساله (در ادبیات جمهوری اسلامی جنگِ تحمیلی و دفاعِ مقدّس؛ در منابع عربی و غربی جنگِ اول خلیج فارس) که در عراق با نام قادسیهٔ صدام از آن یاد میشد، طولانیترین جنگ متعارف قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید.
جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) با حمله هوایی عراق به ده فرودگاه و حمله نیروی زمینی عراق در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. از نظر مقامات عراقی شروع جنگ در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ (۴ سپتامبر ۱۹۸۰) و حملات توپخانه سنگین ایران به شهرهای خانقین و مندلی بود.[۳۸]
درگیریهای مرزی از اوایل اسفندماه ۱۳۵۷ شروع شدند.[۳۹] در مدت یک سال و نیم نه تنها برای رفع اختلاف چارهای اندیشیده نشد، بلکه سخنان تحریکآمیز بهتدریج دامنه اختلافات را وسیعتر کردند.[۴۰][۴۱]
عکس العمل مسئولان ایران در روز حمله عراق بقدری عادی بود که انگار توقع آن را داشته اند و یا عراق را بسیار حقیر و خود را بسیار قوی میدیده اند.[۴۲] آنها بلافاصله جنگ را به یک دوگانه جنگ بین حق و باطل تبدیل کردند و مانند صفویه با افزودن شعائر شیعی به این جنگ خواص یک جنگ مذهبی را دادند و نوید دادند که جنگ را ادامه خواهند داد.[۴۳]
سازمان ملل از شش روز پس از شروع جنگ (اولین بار با قطعنامه ۴۷۹ در ششم مهرماه ۵۹) قطعنامههایی صادر میکرد، سازمان همکاری اسلامی و جنبش عدم تعهد و افراد و سازمانهای دیگر دهها پیشنهاد صلح ارائه دادند که همگی توسط عراق پذیرفته میشدند ولی مسئولان ایران اعلام میکردند که بدون برکناری و مجازات صدام حسین و تأسیس یک حکومت اسلامی در عراق آتشبس ممکن نیست.[۴۴][۴۵]
مسئولان ایران سرانجام یکسال پس از صدور آخرین قطعنامه سازمان ملل در اثر پایان یافتن منابع خود مجبور شدند آن را بپذیرند و تداوم حکومت صدام حسین و تعیین متجاوز پسا آتشبس را نیز قبول کردند.[۴۶]
تخطی از هشت قطعنامه لازم الاجرای شورای امنیت سازمان ملل متحد و عدم قبول دهها پیشنهاد صلح ارایه شده توسط سازمان همکاری اسلامی و جنبش عدم تعهد و کشورهای مختلف ایران را در موضع یک کشور جنگ طلب قرار داده بود. ورود به خاک عراق از سال دوم جنگ ایران را در موضع مهاجم و عراق را در موضع مدافع نیز قرار داد و عدم عکس العمل بموقع جامعه جهانی نسبت به اقدامات غیراصولی عراق (حمله به شهرها، حمله به نفتکشها و حملات شیمیایی) یکی از پیامدهای آن بود. در برخی از موارد مقابله به مثل توسط ایران وضع را پیچیدهتر نیز میکرد.
پس از تصمیم برای ورود به خاک عراق ایران معتقد بود با اشغال بصره دومین شهر عراق و قطع ارتباط آن با بغداد موجب سقوط سریع عراق خواهد شد. به این منظور از عملیات یورش موج انسانی استفاده کرد. به این دلیل تلفات ایران در هر عملیات خود تا سه برابر تلفات عراق بود و بیش از نیمی از تلفات این جنگ مربوط به چند عملیات برای تسخیر ناموفق بصره شد.[۴۷]
کشورهای عرب به استثنای سوریه و لیبی به عراق کمک کردند. سوریه و لیبی به دلیل اختلافات عقیدتی و سیاسی با حکومت عراق در سمت ایران ایستادند. اتحاد جماهیر شوروی به عراق کمک تسلیحاتی میکرد. سازمان آزادیبخش فلسطین در ابتدا اقدام به میانجیگری کرد ولی پس از آنکه دید به نتیجه نمیرسد به پشتیبانی از عراق پرداخت. [۴۸] کشورهای غربی بهطور متناوب به طرف ضعیف درگیری کمک میکردند که باعث طولانی شدن این جنگ شد. آلمان (غربی) با ایجاد کارخانه ساخت سلاح شیمیایی برای عراق مسئولیتهای سنگینی را متوجه خود کرد. خرید سلاح از آمریکا و اسراییل موجب زیر سؤال رفتن مواضع سیاست بینالمللی ایران گشت.
ورشکستی عراق تحت دیون خارجی باعث حمله آن به کویت شد که موجب مشکلات اقتصادی انسانی و زیستمحیطی بیشتر برای منطقه و تشدید حضور نیروهای نظامی خارجی گردید.
خلاصه جنگ
روابط ایران و عراق از سال ۱۳۴۸ تیره بود و پیش از انقلاب ایران ۱۰۴ مورد درگیری بین دو کشور اتفاق افتاد.[۴۹]
در پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران پذیرفت که در ازای اشتراک اروندرود بر اساس خط تالوگ، از حمایت کردهای عراق خودداری کند.[۵۰] پس از انقلاب ۵۷ حکومت جدید ایران دیگر به این قرارداد پایبند نبود و شروع به کمک به کردها از شمال و به گروههای شیعه در مرکز عراق کرد. تصفیه افسران بلندپایه ارتش بعد از کودتای نوژه، و اظهارات ارتشبد غلامعلی اویسی به صدام او را به این ارزیابی رساند که ایران توان دفاع کافی ندارد و در مدت یک هفته تهران را فتح خواهد کرد.[۵۱]
در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ عراق برای نخستین بار به حریم هوایی ایران تجاوز کرد. ۵ روز بعد، نیروهای عراقی به یک پست مرزی ایران در قصرشیرین حمله کردند. در اردیبهشت عراق به شهر مهران حمله هوایی کرد. پس از آن و تا آغاز همهجانبه جنگ، متجاوز از ۵۶۰ مورد درگیری در مرزهای ایران و عراق گزارش شدهاست.[۵۲]
در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ (۴ سپتامبر) توپخانه سنگین ایران اقدام به کوبیدن مناطق مرزی عراق مخصوصاً شهرهایزرباطیه خانقین و مندلی نمود که تعدادی غیرنظامی کشته شدند. عراقیها این عمل را شروع جنگ و زیر پا گذاشتن عملی عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر دانستند.[۵۳][۵۴]
در ۲۲ شهریور ۱۳۵۹ یک میگ عراقی به هلیکوپتر حامل بنی صدر و رجایی که برای بازدید از درگیریهای مرزی رفته بودند شلیک کرد که با دخالت جنگندههای ایرانی از صحنه گریخت.[۵۵]
در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ (۱۷ سپتامبر) صدام حسین اقدام به لغو عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر نمود و اعلام کرد که تمام شط العرب متعلق به عراق است.[۵۳]
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ در ابتدا عراق بخشهایی از خاک ایران از جمله خرمشهر را اشغال کرد.
در ۳ خرداد ۱۳۶۱ ایران خرمشهر را آزاد کرد و جنگ را به داخل خاک عراق کشید.
در ۴ خرداد دبیرکل سازمان ملل به دوطرف پیشنهاد آتشبس داد. عراق به مرزهای بینالمللی برگشت (بجز مناطق تحت مناقشه اولیه شامل میمک و اروند رود) و آرایش تدافعی گرفت.
در ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ صدام پیشنهاد صلح در دوهفته را داد. در جلسات تصمیمگیری خمینی و برخی نظامیان با ادامه جنگ و ورود به خاک عراق مخالفت بودند و استدلال میکردند که خاک اشغالی به میهن بازگشته است ولی گروه دیگر به سرکردگی هاشمی رفسنجانی (که بدون هیچ تجربه نظامی فرمانده جنگ شده بود و سودای سقوط آسان عراق را در سر داشت) بر ورود به خاک عراق با این استدلال که جاده بصره به بغداد به مرز نزدیک است و با تسخیر بصره سقوط عراق حتمی است پافشاری کردند (هدفی که پس از شش عملیات در نهایت عملی نشد).[۵۶]
در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱ سازمان ملل قطعنامه ۵۱۴ را ارائه داد که توسط ایران رد شد. پس از رد این پیشنهادهای عراق موضع صلح طلب و اشغال شده به خود گرفت و بسیاری از اقدامات غیراصولی خود مثل استفاده از سلاح شیمیایی و حمله به مناطق مسکونی و حمله به نفتکشها را تا پایان جنگ به این وسیله توجیه میکرد. کمکهای مالی و نظامی زیادی از کشورهای منطقه و غرب و شرق به عراق سرازیر شد. از این به بعد لحن قطعنامههای سازمان ملل نسبت به ایران عوض شد.
در بهمن ۱۳۶۵ (فوریه ۱۹۸۶) ایران موفق به تصرف بندر فاو شد.
از ۱۹ دی ۱۳۶۵ تا ۶ فروردین ۱۳۶۶ عملیات کربلای ۵ را برای تصرف بصره انجام داد که در آن ۶۵ هزار ایرانی و ۲۰ هزار عراقی کشته شدند و موفق نبود و در جبهه جنوب جنگ به بنبست رسید.
در ۹ خرداد ۱۳۶۱ (۳۰ می ۱۹۸۲) عراق با حمله به نفتکش اطلس درگیری نفتکشها را آغاز کرد. استدلال عراق جلوگیری از صدور نفت ایران و مجبور کردن آن به قبول صلح بود و این درگیری بعدها دوجانبه گردید. نیروهای ایران به نفتکشهای شوروی و آمریکا که در خدمت دولت کویت بودند، حمله میکردند.
در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۶ (۱۷ می ۱۹۸۷) یک میراژ عراقی با شلیک موشک اگزوست به ناوچه یواساس استارک باعث خسارت شدید و مرگ ۳۷ سرباز آمریکایی شد. این بهانه ای برای آمریکا شد که درگیر شود. شوروی و آمریکا هر دو شروع به حمایت از قطعنامههای شورای امنیت کردند.[۵۷]
در سال چهارم و پنجم، عراق از سلاح شیمیایی بیشتری علیه کردهای عراقی و ایران استفاده کرد.
در اواخر سال ۱۳۶۶ دستکم در یک مورد عراق با کمک اطلاعاتی آمریکا از حرکتهای نیروهای ایرانی مطلع میشد و آنها را بمباران شیمیایی میکرد.[۵۸] حمله به شهرها و اهداف غیرنظامی ابتدا و بیشتر توسط عراق انجام میشد. در اواخر جنگ، درگیری در خلیج فارس باعث آسیب دیدن سکوهای نفتی و کشتیهای تجاری با پرچم کشورهای مختلف شد.
در فروردین ۱۳۶۷ در نبرد دوم فاو جزیره فاو سقوط کرد و با پیروزیهای عراق روند جنگ به زیان ایران تغییر پیدا کرد.[۵۹][۶۰][۶۱]
در اواخر تیرماه ۱۳۶۷ مسئولان ایران مجبور به قبول قطعنامه ۵۹۸ که یکسال قبل بهشدت آن را رد کرده بودند شدند.
در مرداد ۱۳۶۷ جنگ با قبول آتشبس از سوی دو طرف با حدود یک میلیون نفر کشته و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارت به دو کشور خاتمه یافت.[۵۱] از سال ۱۳۶۹ مبادلهٔ اسیران جنگی آغاز شد و ایران آخرین اسرای جنگی عراقی را در سال ۱۳۸۱ تحویل داد.[۶۲]
این جنگ یکی از برخوردهای نظامی دوران معاصر بود و منافع بیشتر کشورهای جهان را تهدید کرد و بیشتر بر کشورهایی تأثیر گذاشت که ذخایر نفتی اصلی جهان را داشتند. برخی از ابرقدرتها عقیده داشتند که پیروزی هر یک از دو طرف موجب برهمخوردن ثبات و توازن قوا در منطقه خواهد شد به همین دلیل کوشیدند تا هیچیک از دو کشور پیروز نشود.[۶۳]
زمینهها و دلایل آغاز جنگ
عوامل مختلفی طی چند دهه موجب شد که اختلافات دو کشور تبدیل به جنگی تمام عیار شود. اختلافاتی که مربوط به مسائل ژئوپولیتیک، مذهبی و قومی بود. سرانجام، تحریکات دو کشور علیه یکدیگر و رهبرانشان باعث روی دادن جنگ ایران و عراق شد.
فائق الشیخ علی در مصاحبه با برنامه السطرالاوسط گفت: اگر بخواهم طوری قضاوت کنم که در دنیا و آخرت پشیمان نباشم مسئولیت دو سال اول جنگ با صدام حسین بود ولی مسئولیت شش سال بعدی آن با آقای خمینی بود. ایران تحریکاتی میکرد ولی این صدام بود که با ورود به خاک ایران جنگ را شروع کرد ولی پس از بازپسگیری زمینها ایران وارد خاک عراق شد و صدام را یزید خواندند و گفتند باید آنقدر ادامه دهیم تا یزید را نابود کنیم[۶۴]
نقش عراق
این مسائل باعث شدند که صدام حسین به این ارزیابی برسد که برخلاف ۱۰۴ مورد قبلی، این بار ایران توان دفاع دربرابر حملات او را نخواهد داشت و در عرض یک هفته تهران را فتح خواهد کرد. با این محاسبات، عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برای ۱۰۵ امین بار (با احتساب درگیریهای نوزده-بیستماههٔ بین ایران و عراق که ظاهراً در ابتدای انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، شاید بتوان گفت برای ۱۰۶ امین بار) از سال ۱۳۴۸ به ایران حمله کرد. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.[۵۱] مبادلهٔ اسیران جنگی بین دو کشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. ایران آخرین گروه از اسرای جنگی عراقی را در سال ۱۳۸۱ به عراق تحویل داد.[۶۲]
ادعای تاریخی
اگر چه حکومت شاه ۱۷ روز پس از کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ یا کودتای ضدسلطنتی عراق، رژیم جدید را به رسمیت شناخت عبدالکریم قاسم، اروندرود یا «شطالعرب» را بخش جدائیناپذیر عراق دانست و تهدید کرد که «اگر حقوق عراق در این آبراه مطابق میل دولت این کشور حل و فصل نشود، حتی آن حاشیه ۵ کیلومتری که در عهدنامه ۱۹۳۷ م / ۱۳۱۶ ش. به ایران واگذار کردیم، پس خواهیم گرفت.»[۶۵]
در ۱۸ دسامبر ۱۹۵۹، عبدالکریم قاسم اعلام کرد که عثمانیها محمره را که بخشی از خاک عراق بوده (در زمانی که کشوری بنام عراق وجود نداشتهاست!!!) به ایران تحویل دادهاند و بلافاصله پس از آن، عراق شروع به حمایت از جنبشهای تجزیه طلب در ایران کرد.[۶۶]
رهبری جهان عرب
از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقیها رؤیای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت.[۶۷] این موضوع به عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند؛ زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.[۶۸]
جزایر سهگانه
در جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد. عراقیها دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ایرانیتبار ساکن عراق زدند. در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده کمکم به جنگی تمام عیار تبدیل شد.[۶۹] روابط ایران و عراق از سال ۱۳۴۸ تا پیش از جنگ نیز به شدت تیره و تار بوده و پیش از انقلاب ایران ۱۰۴ مورد درگیری و جنگ بین ایران و عراق اتفاق افتاد[۴۹] که در برخی از آنها از جمله در درگیری ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ صدها تن از دو طرف کشته و زخمی شدند. در سال ۱۳۵۳ ده درگیری نظامی بین ایران و عراق روی داد که در آنها هواپیماهای جنگی حضور داشتند. معروف است که شاه در همین سال در جواب به این سؤال که "چرا این قدر هلیکوپتر کبرا میخرید؟، پاسخ داده بود: «از همسایهام سؤال کنید که چرا این قدر تانک میخرد، من برای هر تانک عراقی یک کبرای آماده پرواز دارم.»[۷۰] تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور شد. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.[۶۹]
قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر
در پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات مرزی آبی در اروندرود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای عراق بردارد.[۵۰] بنابراین عراق که در طول سالهای بعد سیاستهای ضد غرب و ضدصهیونیستی را تبلیغ میکرد،[۶۷] در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوطِ شاه سیاستِ ایرانیستیزی را در دستورِ کارِ عراقیها قرار داد.
سفیر عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت گفت:[۷۱]
بهبود شرایط با ایران منوط به تحقق ۳ شرط اصلی است: ۱- تجدیدنظر در پیمان نامه ۱۹۷۵ الجزایر دربارهٔ اروند رود ۲- اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب ۳- خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سهگانه ایرانی مورد مناقشه و سراسر خلیج فارس
صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون میدیده.[۷۲]
تسلط بر خلیج فارس
صدام متوجه خلاء ناشی از سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشی که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را بر عهده گیرد.[۶۸] او برای اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت.[۷۳][۷۴] به گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را بهطور کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.[۷۵]
ضعف ایران پس از انقلاب
به نظر میرسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم زده و همزمان راهحل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.[۷۶]
در یک سال اول انقلاب و علیالخصوص بعد از وقوع کودتای نوژه، بسیاری از افسران بلندپایه ارتش تصفیه شدند که باعث از بین رفتن ساختار ارتش شد.
عراق بعثی که حکومت وقت ایران را بابت اصطکاکهایش با ایالات متحده و عدم روابط دوستانهاش با شوروی در مظان قرار گرفتن در انزوای سیاسی میدید هرگونه تقابل نظامی با ایران را آسانتر تصور میکرد.[۷۷]
نیویورک تایمز در ۲۶ فروردین ۱۳۵۹ یا ۱۹۸۰/۴/۱۵: «از زمانی که ایران شاهنشاهی به ایران انقلابی تبدیل شده، نیروهای مسلحش به نیروهای بی انضباطی تبدیل شدهاند. بر اساس یک تخمین تمامی هواپیماهای پیشرفته اف-۱۴ تام کت ایران زمین گیر شدهاند و تنها نیمی از اف-۴ها و اف-۵های ایران قابل استفادهاند.»[۷۸]
موافقت آمریکا
دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند. باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد.[۷۹]
خطر حکومت شیعی
نگرانیهای روزافزون صدام از یک حکومت شیعه در همسایگی خود که تهدیدی برای کشور خودش با جمعیت پرشمار شیعه محسوب میشد عزم وی را برای تقابل بیشتر با ایران جزم نمود.[۷۷]
نقش بختیار، اویسی و انگلستان
گزارش سری دیوید میرز مسئول بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به تاریخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر، خبر از سفر بختیار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ایران (۲۲ سپتامبر/۳۱ شهریور) میدهد. در این گزارش عنوان شده که عراق از اپوزیسیون ایرانی خواسته تا در جبهههای نبرد پشت سر نیروهای عراقی حاضر شوند تا دول خود را در مناطق اشغالی تشکیل دهند.
روند این رایزنیها در دیدارهای بعدی لرد جورج براون (در آن زمان: معاون سابق وزیر خارجه بریتانیا و نماینده حزب کارگر) با مقامات عراقی، بختیار و اویسی در پاریس و مقامات وزارت خارجه بریتانیا ادامه یافت. لرد جورج براون در آخرین روزهای اکتبر ۱۹۸۰ با صدام حسین و طارق عزیز معاون نخستوزیر عراق دیدار کرد. در بازگشت او از بغداد، سفارت بریتانیا در کویت دو گزارش در تاریخ ۲۹ و ۳۰ اکتبر/ هفتم و هشتم آبان، شمهای از دیدار براون با مقامات عراقی را به لندن ارسال کرد.
در گزارش نخست، جورج براون بر اساس گفت و گو با سران عراق عنوان کرد که با توجه به مواضع ضدغربی خمینی و معتدل تر بودن صدام از این جهت، به صلاح حکومت بریتانیا است که با اپوزیسیون ایرانی برای سرنگونی حکومت تهران کمک کند. براون با تشبیه کردن اقدام احتمالی گروه بختیار و اویسی تأکید کرد که آنان میتوانند به شیوه نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم، با همکاری با طرف مقابل ضمن استفاده از ضعف حکومت ایران، خوزستان را جدا کرده و حکومت خود را در آن جا شکل دهند.[۸۱]
نقش ایران
رد سفیر حسن نیت صدام حسین توسط روحالله خمینی
صدام در ابتدای انقلاب (آخر بهمن ۱۳۵۷) موسی موسوی اصفهانی را برای دیدار با روحالله خمینی (برای آشتی و دلجویی نسبت به رفتار خود زمانی که خمینی در عراق بودهاست) به ایران فرستاد. موسی پیام صدام را که حاکی از آمادگی عراق برای همکاری با حکومت اسلامی در ایران بود به روحالله خمینی رساند، ولی پاسخ خمینی منفی بود. صدام پیغام داده بود از رفتار خود پوزش میخواهد. آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است.[۸۲][۸۳] بنی صدر در مصاحبه سال ۲۰۰۴ با حسین دهباشی میگوید خمینی گفت صدام میخواهد از ما مشروعیت بگیرد. او مشروعیت ندارد و شش ماه بیشتر در عراق باقی نخواهد بود.
رؤیای دولت واحد اسلامی
روحالله خمینی در ۷ اسفند ۱۳۵۷ یعنی دو هفته بعد از انقلاب، هنگامی که هیأتی از شیعیان کویت به سخنگویی مُهری به دیدار او آمده بودند، به لزوم تشکیل یک دولت بزرگ اسلامی تأکید میورزد و اظهار داشت: «یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه جهان غلبه کند»[۸۴]
اعلام عدم پایبندی ایران به قرارداد الجزایر
صادق طباطبایی معاون وزارت کشور چهار ماه پس از پیروزی انقلاب در مصاحبه ای که در ۲۹ خرداد ۱۳۵۸ منتشر شد بی پرده اعلام کرد که در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شاه متعهد شد از کردهای عراق حمایت نکند. حالا مسئله عوض شده و حکومت جدید ایران دیگر به آن قرارداد (پیمان الجزایر ۱۹۷۵) پایبند نیست بنابراین حکومت عراق از جانب کردها از شمال و شیعیان از جنوب تحت فشار قرار دارد.[۸۵]
عدم اجرای مفاد قرارداد الجزایر
-بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ بین ایران و عراق قرار بود ارتفاعات میمک (سیف سعد)، زین الکش (زین القوس) و سیف ابوعبیده در ازای نیمی از شط العرب به عراق واگذار شود اما در عمل به دلیل ناتمام ماندن عملیات میلهگذاری مرزی بین طرفین در سال ۱۳۵۶، مرز تا حد زیادی نامشخص باقی ماند.[۸۶]
در ۱۵ شهریور ۱۳۵۹، دولت عراق دولت ایران را تهدید کرد که در صورت عدم پاسخگویی به واگذاری مناطق مزبور، ۱۱۵ مایلی مناطق قصرشیرین را تصرف خواهد کرد چون منطقه میمک از جمله مناطقی است که در قرارداد الجزایر ذکر شدهاست که در خاک عراق قرار دارد.[۸۷] در ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۰ (۱۹ شهریور ۵۹) دولت عراق کنترل ارتفاعات میمک یا همان سیف سعد را اعلام کرد.[۸۸][۸۹][۹۰]تلقی عراق این بود که ایران با پس ندادن مناطق مزبور عملاً قرارداد الجزایر را زیر پا گذاشتهاست بنابراین صدام حسین نیز در ۱۷ سپتامبر یا ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ پایان تعهد خود به عهد نامه الجزایر را اعلام کرد.[۹۱][۹۲]
سیاست صدور انقلاب
ببینید: سیاست صدور انقلاب اسلامی ایران
رهبران ایران رسماً اعلام میکردند که به سیاست صدور انقلاب ایران به سایر کشورها میاندیشیدند.[۹۳] روحالله خمینی در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۸ اظهار داشت: ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم[۹۴]
حمایت ایران از شیعیان و کردهای عراق
پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی ناآرامیهای سیاسی را زیر سر سید محمد باقر صدر و با حمایت و تشویق ایران میدانست. صدام حسین، از وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت.[۹۵] مسئولان عراق پیش از آغاز یورش بارها ایران را به اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب غیرقانونی الدعوه متهم میکردند.[۹۶]
حکومت عراق نیز متهم میشد که به اقدامات تجاوزگرانه از جمله حمایت علنی از شورشیان جداییخواه در خوزستان و قول کمک به آنها برای آزادی «عربستان»، نامی که حکومت عراق بر این استان نهاده بود، میپردازد و دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان گفته بود که عراق برای شورشیان سلاح ارسال میکند. در چندین مورد حتی نیروهای عراق حملاتی را به شهرهای مرزی ایران ترتیب دادند که یکی از آنها یورش به شهری در استان کردستان در ژوئن ۱۹۷۹ و دیگری به شهر صالحآباد در جنوب بود که چندین کشته به جا گذاشت. در نیمه اول سال ۱۹۸۰ (سال ۱۳۵۹) چندین درگیری مرزی دیگر هم بین دو کشور رخ داد.[۹۶]
تسخیر سفارت آمریکا
جریان گروگانگیری سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، رژیم جمهوری اسلامی را در صحنهٔ سیاست جهانی منزوی ساخت. موضعگیریها و مخالفتهای وسیعی در سراسر جهان علیه گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا، جریان داشت. انزوای سیاسی بینالمللی و ترسیم چهرهٔ نامطلوب از حکومت اسلامی ایران در مجامع بینالمللی زمینه دیگری بود که به نوبهٔ خود در قطعیت بخشیدن به تصمیم رژیم عراق به حملهٔ نظامی به ایران نقش داشت. ابعاد عمل گروگانگیری برای دولت و مردم آمریکا و صدمات روانی که به آنها وارد آمده بود، بیش از آن بود که روحالله خمینی و پیروان او تصور میکردند. روحالله خمینی با تأیید عمل گروگانگیری و با طرح این شعار که این عمل انقلابی است بالاتر از انقلاب اول کشور را تا آستانهٔ حملهٔ نظامی آمریکا به ایران سوق داد. مردم آمریکا که از زمان جنگ ویتنام با بدبینی به اعمال دولت خود نگاه میکردند، این بار یک صدا و متحد از دولت خود حمایت مینمودند و به انجام اقدامات تلافی جویانه تشویق میکردند. طرح یک عملیات گستردهٔ نظامی علیه ایران در دستور کار کاخ سفید قرار گرفت. آنچه موجب توقف اجرای آن شد، پیاده شدن بیش از ۶۰ هزار نیروی نظامی شوروی در ۲۶ دسامبر ۱۹۷۹ در افغانستان بود.[۹۷][۹۸]
عکس العمل ایران به واقعه تصرف مسجدالحرام
پس از تصرف مسجدالحرام در آبانماه ۱۳۵۸ ملک فهد در مصاحبه با مجله نیوزویک گفت: «گروهی که مسجد را تسخیر کردند، افراد کافری بودند که از اسلام تعبیر غلطی دادند» ولی رادیو ایران رژیم سعودی را مخالف اسلام و نمونه دیگری از تسلط شاهان و فساد آنان معرفی نمود که جرقههای انقلاب در آن مشاهده گردیدهاست و تسخیرکنندگان مسجد الحرام را مسلمانان مترقی ستمدیده دانست و عمل آنان را تأیید کرد.[۹۸][۹۹]
امضای پیمان دفاعی عرب
ایران امضای پیمان دفاعی اعراب در فوریه ۱۹۸۰ یا بهمن ۱۳۵۸ را اقدامی خصمانه برای هدف قرار دادن آن و مسلح کردن کشورهای منطقه علیه خود دانست. و لازم دید ماهیت دوگانه ای از خود به نمایش بگذارد.[۱۰۰]
حمایت از حزب الدعوه عراق
حمایت الدعوه از انقلاب اسلامی ایران
در مهر – آبان ۱۳۵۷ / اکتبر ۱۹۷۸ حزب الدعوة طی بیانیهای حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد. محمد مهدی آصفی به پاریس رفت و ضمن دیدار با خمینی پشتیبانی حزب را از ایشان به اطلاع وی رساند.[۱۰۱]
انتفاضه (تظاهرات) ۱۷ رجب
در پی دستگیری سید محمد باقر صدر در ۲۲ خرداد ۱۳۵۸ / ۱۲ ژوئن ۱۹۷۹، حزب الدعوة تظاهرات گستردهای در سراسر عراق برپا کرد که در نتیجهٔ آن صدها تن دستگیر شدند. این قیام به انتفاضهٔ ۱۷ رجب معروف شد. رژیم بعث ۱۲۰۰ تن از بازداشت شدگان را محاکمه کرد که ۸۶ تن از آنها به اعدام محکوم شدند.[۱۰۲] سرکوب قیام سبب شد حزب الدعوة خط مشی مسلحانه را در پیش گیرد. حزب شاخهٔ نظامی خود را تأسیس کرد که چند تن از رهبران حزب بر آن نظارت داشتند.[۱۰۳]
پس از دستگیری یا متواری شدن برخی از رهبران حزب به خارج از عراق، عبدالامیر منصوری در خرداد – تیر ۱۳۵۸ / ژوئن ۱۹۷۹ با ساماندهی دوبارهٔ حزب، رهبری آن را بر عهده گرفت.[۱۰۴]
انتقال مرکز فعالیت حزب الدعوه به ایران
در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ / ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹، با به قدرت رسیدن صدام حسین روند سرکوب حزب شدت گرفت. واکنش حزب مبارزهٔ مسلحانه بود. رژیم اعضای حزب را دستگیر و صدها تن از آنان را پس از محاکمه فرمایشی اعدام کرد.[۱۰۵] سپس حزب الدعوة مرکز فعالیت خود را به ایران منتقل کرد. محمد مهدی آصفی در تابستان ۱۳۵۸ش / ۱۹۷۹ به ایران آمد. او و سایر رهبران حزب تصمیم گرفتند ساختار تشکیلاتی را بازسازی کنند و رهبری حزب را از فردمحوری که در زمان محمد هادی سبیتی بود خارج کنند. بنا بر این، شورای مرکزی حزب با عضویت محمدهادی سبیتی، علی کورانی، محمدمهدی آصفی، سید مرتضی عسکری و سید کاظم حائری (فقیه الدعوة) شکل گرفت.[۱۰۶]
ترور طارق عزیز
حمایت نظامی ایران از شورشیان کرد و شیعه عراق که به ترور نافرجام مقامات ارشد حکومت عراق منجر شد به اختلافات دامن میزد.[۱۰۷]
در ۱۲ فروردین ۱۳۵۹ -اول آوریل ۱۹۸۰ در حالی که دانشجویان در دو طرف درب دانشگاه برای پذیرایی از طارق عزیز ایستاده بودند در مقابل درب دانشگاه المستنصریه توسط فردی بنام سمیر نورعلی با پرتاب یک بمب دستساز ترور شد. تعدادی از دانشجویان مجروح شدند و مهاجم توسط محافظین کشته شد طارق عزیز جراحت سطحی برداشت. سپس صدام به دانشگاه آمد و گفت:
ما بر شانههای مرگ میرقصیم. دولت عراق در آن زمان اعلام کرد که این ترور از سوی ایران حمایت میشود و حزب الدعوه را به انجام ان متهم کرد. مدتی بعد الدعوه اقدام به ترور لطیف نصیف الجاسم وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق کرد که باعث واکنش تند عراق و اخراج هزاران شیعه عراقی به ایران شد.[۱۰۸]
در ۱۶ فروردین ۱۳۵۹–۵ آوریل ۱۹۸۰ محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی صدر توسط حکومت عراق دستگیر شدند. در ۹ آوریل ۱۹۸۰–۲۰ فروردین ۱۳۵۹ هردو شکنجه و کشته شدند.[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]
تصمیم به براندازی صدام حسین
در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ خمینی در پیامی دربارهٔ قطع رابطه آمریکا با ایران دربارهٔ صدام گفت:[۱۱۲]
«صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیراسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد و با علمای اسلام خصوصاً آیتالله آقای سید محمدباقر صدر، آن کند که رضاخان و محمدرضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضداسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیرانسانی و غیرقانونی بعث را با دست خود میکند.
ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپا خیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. ای عشایر فرات و دجله! همه با هم و با همهٔ ملت اتحاد کنید و این ریشهٔ فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید و برای خدا دفاع از کشور اسلامی خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست.
ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمدهاست قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است.»
در ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ خمینی در جمع فرماندهان بسیج ضمن سخنانی ارتش عراق را به کودتا علیه صدام تشویق کرد:[۱۱۳]
صاحب منصبهای خوب ما داریم در عراق. صاحب منصبهای صحیح و متدین هستند. خود آنها کودتا کنند و این را از بین ببرند؛ و حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند؛ و باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد.
در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ خمینی در پیام خود به مناسبت کشته شدن سید محمد باقر صدر بار دیگر بر قیام مردم و ارتش عراق علیه صدام تأکید کرد:[۱۱۴]
عجب آن است که ملتهای اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاهها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول اللّه ـ صلیالله علیه و آله ـ وارد میشود بیتفاوت بگذرند و به حزب بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کنند؛ و عجب تر آنکه ارتش عراق و سایر قوای انتظامی آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند. من از رده بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجهداران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکهٔ ننگ را از کشور عراق بزدایند.
رهبران ایران هم در بخش عربی رادیو دولتی این کشور به بدگویی شدید از حکومت بعث عراق پرداخته و آن را یک حکومت ضداسلامی و دستنشانده قدرتهای امپریالیستی معرفی میکردند.[۹۶]
عبدالجبار محسن سخنگوی پیشین فرماندهی کل قوای عراق میگوید: رهبر ایران آشکارا از مردم عراق میخواست تا به روی پشت بامها بروند، شعار الله اکبر سردهند و نظام عراق را ساقط کنند.[۸۲]
مسئولان ایران دخالت در امور داخلی عراق را حق خود میدانستند. وقتی بنی صدر حدود شش ماه بعداز شروع جنگ اعلام کرد مایل است با عراق صلح کند. هاشمی رفسنجانی ضمن اظهار ناخرسندی از گفته بنی صدر[۱۱۵][۱۱۶] به دیدار آیت الله خمینی رفت و خمینی ضمن ابراز تمایل به پایان جنگ، از این که شاید در صلحنامه شرط شود که نباید به ملت عراق علیه صدام کمک کنند، اظهار نگرانی کرده بود[۱۱۷]
حملات به کنسولگری عراق در خرمشهر
در ژانویه ۱۹۸۱ صدام حسین در سخنرانی خود در اجلاس سران اسلامی رباط گفت:
کنسولگری عراق در خرمشهر چند بار در تاریخهای ۱۱ و ۲۶ اکتبر و یکم و هفتم نوامبر ۱۹۷۹ (مهر و آبان ۱۳۵۸) مورد حملات زشتی قرار گرفت. در و پنجره آن شکسته شد و محافظین و کارمندان او کتک زده شدند و به اسناد آن دستبرد زده شد تا ما را مجبور به تعطیلی آن کنند.[۵۴]
توپ باران مناطق مرزی عراق
در ۴ سپتامبر ۱۹۸۰–۱۳ شهریور ۱۳۵۹ عراق مدعی شد توپخانه ۱۷۵ میلیمتری ایران اقدام به کوبیدن شهرهای مسکونی مرزی عراق نمودهاست. عراقیها این را شروع یک جنگ دانستند و صدام در ۱۷ سپتامبر یا ۲۶ شهریور اقدام به لغو عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر نمود و اعلام کرد که تمام شط العرب متعلق به عراق است.[۵۳]
صدام حسین در سخنرانی خود در اجلاس سران اسلامی رباط در ژانویه ۱۹۸۱ گفت: در ۴ سپتامبر ۱۹۸۰ نیروهای ایرانی با استفاده از توپخانه سنگین ۱۷۵ میلیمتری آمریکایی خود شهرهای بیدفاع زرباطیه و مندلی و خانقین و میدان نفتخانه را بهطور وحشیانه ای کوبیدهاند که باعث خسارتهای مالی و جانی زیادی شدهاست. آنها این عملیات را از زین القدس و سیف سعد و سیف ابوعبیده انجام دادهاند که طبق معاهده الجزایر متعلق به عراق هستند و باید به عراق پس داده میشدند.[۵۴]
اظهارات تحریک آمیز مسئولان ایرانی
در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹–۳۰ آوریل ۱۹۸۰ صادق قطب زاده وزیر خارجه وقت در مصاحبه با رادیو مونت کارلو گفت: همه دول خلیج فارس از نظر تاریخی جزوی از ایران بودهاند. حسن روحانی دو هفته بعد در ۱۵ می ۱۹۸۰–۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ در مصاحبه ای گفت: بحرین جزء لاینفک ایران و طبق قانون اساسی جدید استان چهاردهم ایران محسوب میشود.[۱۱۸]
تلاش صدام برای مذاکره
سیاست اولیه عراق که از تحریکات حکومت ایران در بین شیعیان عراق نگران بود سیاست دیپلماسی و دوستی دو کشور بود. در همین راستا صدام حسین دو مرتبه تلاش داشت تا با ایران وارد گفتگو شود. یک بار طی ارسال نامه ای به مهدی بازرگان که مورد توجه مقامات حکومت قرار نگرفت و مرتبه بعدی طی تلاش برای گفتگو با ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه وقت در نشست ششم جنبش عدم تعهد (۳ تا ۹ سپتامبر ۱۹۷۹) در کوبا بود. وی طی گفتگوی خود با یزدی از عزم عراق برای رابطه دوستانه با حکومت ایران میگوید و متقابلاً یزدی نیز بر اهمیت این موضوع تأکید میکند. دولت بازرگان اما توانایی پیگیری گفتگوها را نداشت چرا که این مسئله با مخالفت قاطع خمینی که عزم خود را بر براندازی حکومت صدام جزم کرده بود مواجه شد.
حسینعلی منتظری در این خصوص از ترس کشورهای اطراف از انقلاب ایران و فضای سیاسی حاکم بر آن روایت کرد. وی طی گفتگوی خود با خمینی عنوان میکند که بهتر است ایران هیئتهای حسن نیت را جهت اعلام دوستی و روابط پایدار مسالمت آمیز به کشورهای منطقه بفرستد. بهخصوص که زمزمههای برخورد نظامی از سوی کشور عراق به گوش میرسید. وی به نقل از خمینی میگوید که در پاسخ به اظهاراتش مبنی براینکه نمیتوان دور کشور دیوار کشید و دول اطراف پس از انقلاب ایران و نشانههای تلاش برای صدور انقلاب دچار واهمه شدهاند درپاسخ از خمینی شنیدهاست که:
«نخیر؛ ما میخواهیم دور کشور دیوار بکشیم.»[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱]
عراق مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی و بازپسگیری اراضی خود با توسل به زور استفاده میکند. آنها معتقد بودند که حکومت ایران تمام راههای حل مسالمتآمیز اختلافات دو کشور را مسدود کردهاست.
اخطارها راجع به احتمال شروع جنگ
عباس امیر انتظام نیز روایت میکند که سازمان اطلاعاتی ایالات متحده حداقل دو مرتبه نسبت به تحرکات عراقیها و عزمشان برای حمله به ایران هشدار میدهند، هشداری که درطی جلسه ای با بازرگان و یزدی مطرح میشود اما آنها علاقه چندانی نشان نمیدهند چرا که آنها خود معتقد بودند از سطح تحرکات و تهدیدها آگاهند. همچنین ابوالحسن بنی صدر مدعی میشود حداقل دو مرتبه خمینی را در جریان احتمال حمله عراق قرار میدهد که با بی میلی وی مواجه میشود.[۷۷][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴]
یک سال پیش از جنگ، آمریکا دولت مهدی بازرگان را از احتمال بروز جنگ باخبر کرده بود. مقامات آمریکایی گزارش دادند:
مانورهایی با حضور مشترک یگانهایی مختلف و تمرینهایی برای گسیل و حرکت سریع یگانهایی بزرگ در مسیر شطالعرب (اروند رود) رودی که مشخصکننده جنوبیترین بخش مرز میان عراق و ایران است، در جریان است. عراق همچنین مقادیر عظیمی ابزارآلات و تمهیدات جنگی را در این منطقه دارد جاساز میکند، این ابزارآلات و تمهیدات را پنهان و استتار میکند و مشغول اجرای طرحهای مهندسی نظامیای است که حمله به ایران را برایش تسهیل خواهند کرد.[۱۲۵]
اختلافات مرزی
مهمترین اختلاف مرزی بر سر وضعیت اروند رود بود. قسمت انتهایی شط العرب یا اروند رود مرز دو کشور را تشکیل میدهد. دولت عراق معتقد بود که مرز دو کشور بایستی بر اساس مفاد پیمان قسطنطنیه ۱۹۱۳ تعیین شود اما ایران مرز دو کشور را خط تالوگ یعنی عمیقترین قسمت رودخانه میدانست. دو کشور یک بار در سال ۱۹۳۴ اختلاف خود را به جامعه ملل ارجاع دادند اما توافقی حاصل نشد. در سال ۱۹۳۷ نخستین معاهده مرزی دو کشور به امضا رسید. بر اساس این قرارداد مرز دو کشور در امتداد ساحل شرقی رودخانه بود اما یک قسمت لنگرگاهی چهار مایلی در کنار آبادان به ایران اختصاص داده شده و در این قسمت خط تالوگ مرز دو کشور را مشخص میکرد. عراق معتقد بود ایران از شرایط داخلی سیاسی نابسامان این کشور در آن زمان برای بهبود وضعیت خود در مذاکرات سود جستهاست. ایران هم از این قرارداد ناراضی بود و در دهه ۱۹۶۰ آن را فسخ کرده و خواستار مذاکرات برای تعیین خط مرزی جدید شد و همزمان با حمایت از شورشیان کرد در شمال عراق این کشور را تحت فشار گذاشت. نهایتاً در عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر عراق خواستههای ایران در زمینه شط العرب را پذیرفت و خط تالوگ برای نخستین بار مرز رسمی دو کشور در این رودخانه شد و ایران هم در ازای آن تعهد کرد که به حمایت از شورشیان کرد پایان دهد. اما پنج سال بعد و پنج روز پیش از آغاز جنگ صدام حسین این قرارداد را فسخ کرده و مدعی شد این پیمان به دلیل عدم رعایت مفاد آن از سوی ایران اعتبار خود را از دست دادهاست.[۹۶]
قوای طرفین
در ابتدای جنگ نیروی هوایی و نیروی دریایی ایران بزرگتر بود و عراق نیز نیروی زمینی بزرگتری در اختیار داشت. اما در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق افزایش یافت. در آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت. عراق ۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت. عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷ هواپیما داشت،[۱۲۶] هشت سال بعد (سال ۱۹۸۸) عراق دارای یک میلیون نفر نیروی انسانی بود و ایران ششصد هزار نفر در اختیار داشت. عراق ۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت. عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگی قابل پرواز داشت.[۱۲۷] در پایان جنگ (سال ۱۹۸۸) نیروی هوایی عراق با ۶۰۰ هواپیمای جنگی از انواع میگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو میراژ اف۱، به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شد.[۱۲۸]
نوع تجهیزات | ایران پیش از جنگ | ایران پس از جنگ | عراق پیش از جنگ | عراق پس از جنگ |
---|---|---|---|---|
افراد نظامی | ۳۹۰٬۰۰۰ نفر | ۶۰۰٬۰۰۰ نفر | ۴۴۳٬۰۰۰ نفر | ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر |
تانک | ۱۷۳۵ دستگاه | ۱۰۰۰ دستگاه | ۲۷۵۰ دستگاه | ۴۰۰۰ دستگاه |
هواپیمای جنگی | ۴۴۷ فروند | ۵۰ فروند | ۳۳۹ فروند | ۶۰۰ فروند |
هلیکوپتر | ۷۴۴ فروند | ۳۹۰ فروند | ۲۶۰ فروند | ۳۸۰ فروند |
نیروهای عراق
ارتش عراق در آغاز جنگ، یک ارتش کاملاً وابسته به شوروی بود. ۸۵ درصد از تجهیزات این ارتش، طی ۵ سال پیش از جنگ از شوروی وارد عراق شده بود. صنایع نظامی فرانسه دومین صادرکننده تجهیزات و ادوات نظامی به عراق بودند. پس از این دو کشور، کشورهایی مانند برزیل، اسپانیا و ایتالیا قرار داشتند.[۱۲۹]
عراق جنگ را در حالی آغاز کرد که زرادخانههای این کشور پر از سلاح بود؛ ولی این کشور با بحران کمبود قطعات یدکی مواجه بود و در آغاز جنگ شوروی تنها بخش کوچکی از قطعات مورد نیاز عراق را تأمین میکرد؛ ولی پس از شکست عراق در مرحله اول جنگ و از سال ۱۹۸۲، شوروی دوباره به مهمترین متحد نظامی عراق تبدیل شد.[۱۲۹] تا این مقطع عراق قطعات ساخت شوروی و مورد نیاز خود را از کشورهایی مانند کره شمالی، مصر، چین و یوگسلاوی تأمین میکرد. همزمان سلاحهای زیادی از جمله موشکهای اگزوسه از فرانسه خریداری شد. فرانسه همچنین تا پیش از آنکه تولید نوع مخصوص ضد کشتی هواپیماهای میراژ اف-۱ به پایان رسد، پنج فروند جنگنده ضدکشتی سوپر اتاندارد خود را به عراق اجاره داد که در جنگ نفتکشها و حمله به جزیره خارگ مورد استفاده قرار گرفتند.[۱۳۰]
خلبانان عراقی، دستکم در نبردهای هوایی بسیار پائینتر از استانداردهای غربی رفتار میکردند. در واقع یکی از مهمترین مشکلات عراق در طول جنگ نداشتن نیروی انسانی کارآزموده برای استفاده از سلاحهای مدرنی بود که به دست میآورد. عراق هیچگاه نتوانست از حداکثر ظرفیت این سلاحها استفاده کند. برای نمونه ۴ سال پس از تحویل هواپیماهای سوخو-۲۴ به عراق، هیچکدام از این هواپیماها بهرهبرداری نشده بودند.[۱۳۱] حتی امروز نیز نمیتوان تخمین زد که چه تعداد از عراقیهای کشته شده در طول جنگ، مستقیم و در اثر رویارویی با ایران کشته شدهاند و چه تعداد از آنان در اثر ضعف فرماندهی یا اشتباه در استفاده از تسلیحات پیشرفته.[۱۳۲]
مشکل عدم بهرهبرداری صحیح از تسلیحات پیشرفته فقط در نیروی هوایی این کشور وجود نداشت. برای نمونه خدمه عراقی گونهای از تانکهای ساخت شوروی، در طول جنگ هرگز از سیستم دید در شب این تانکها استفاده نکردهبودند. چرا که آنها درک نمیکردند که تانکهای آنان به چنین سامانهای مجهز است.[۱۳۳] تا سال ۱۹۸۳ عراق حدود ۲۰۰ هواپیمای خود را از دست داده بود و بیشتر این خسارت نه در جنگ با ایران، بلکه در اثر تصادفات و سوانح غیر جنگی و مشکلات تعمیر و نگهداری به وجود آمده بود.[۱۳۱]
خلبانان ایرانی در طول جنگ ایران و عراق نه تنها با عراقیها میجنگیدند، بلکه با خلبانانی با ملیتهای دیگری از سراسر دنیا روبهرو بودند. خلبانان برخی از میگهای ۲۱ و میگهای ۲۳ عراق مصری بودند و خلبانان برخی از میراژهای اف-۱ بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ بلژیکی، آفریقای جنوبی، استرالیایی و در یک مورد حتی آمریکایی نیز بودند، همچنین خلبانانی از شوروی و آلمان شرقی به عنوان خلبان میگ-۲۵ در عملیاتها شرکت داشتند. بهعلاوه خلبانان فرانسوی و اردنی نیز به عنوان معلم خلبان کار میکردند. بیشتر گزارشهایی که دربارهٔ استقرار خلبانان شوروی در عراق است حکایت از آن دارد که این خلبانان دائماً با اف-۱۴ها برخورد داشته و چندین میگ-۲۵ با خلبان روس سرنگون شدهاست. معمولاً شوروی چندین خلبان با تجربه خود را برای عملیات میفرستاد.[۱۳۴]
نیروهای ایران
تجهیزات
در طول دهه هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی بود. بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد. آلمان غربی در ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه میفروخت. برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی تأمین میشد. این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی ایران را در موقعیت دشواری قرار داد. ایران برای دور زدن این تحریم تسلیحاتی روشهای زیر را به کار گرفت.[۱۳۰]
- تلاش برای خرید قطعات یدکی مورد نیاز از هر منبع ممکن (مانند اروپای غربی، کره جنوبی، تایوان و حتی اسرائیل (در ماجرای ایران کنترا) که این قطعات را داشتند یا آن را تحت لیسانس آمریکا تولید میکردند. ایران ناچار بود این قطعات را با قیمت گران و از بازار آزاد تهیه کند.[۱۳۰]
- خرید لوازمی که خارج از حوزه تحریم تسلیحاتی بودند و تبدیل آن به تجهیزاتی که کاربرد نظامی داشتند. برای نمونه میتوان به هواپیماهای سوئیسی، بالگردهای هلندی، کامیونهای آلمانی، مهمات ساخت چک اسلواکی، زرهپوشهای مجارستان، زرهپوشها و مهمات لهستان و خودروهای رومانیایی خریداری شده توسط ایران اشاره کرد.[۱۳۰]
- خرید موشک از لیبی و همزمان و بدون اطلاع لیبی، آموزش یک گروه از نیروهای ایران در سوریه برای شلیک موشک. این گروه همان افرادی هستند که با محوریت حسن تهرانی مقدم تولید موشک در ایران را پایهگذاری کردند[۱۳۵] که شرح آن در کتاب خط مقدم، بهشکل روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی در ایران، توسط انتشارات تعالی اندیشه منتشر شدهاست.[۱۳۶][۱۳۷]
پاکسازی ارتش پس از انقلاب
یکی از مشکلات ایران در ابتدای جنگ، مسئله فرماندهان ارتش این کشور بود. از دید حکومت انقلابی ایران، از میان فرماندهان نظامی زمان پهلوی، تنها تعداد معدودی که در زمان دولت ملی محمد مصدق از فرماندهان بودند یا کسانی که مخالف حکومت شاه بودند مناسب پستهای فرماندهی نظامی بودند.[۱۳۸] چهل هزار مستشار آمریکایی که به عنوان آموزش با ارتش ایران همکاری میکردند با وقوع انقلاب از کشور اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای نظامی کشور درگیر ناآرامیهای داخلی (مانند گنبد کاووس) شده بودند.[۱۳۹] به علاوه برخی مصوبات دولت موقت همچون ضرورت خدمت نیروهای ارتشی در زادگاهشان و نیز اعطای مجوز استعفا به افسران ارتش باعث شد تا ارتش نتواند از بسیاری از قابلیتهای خود استفاده کند.[۱۴۰]
در فاصله میان بهمن ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۶۱، دهها تیمسار و افسر ارشد نظامی تعویض، کشته یا برکنار شدند. محمدولی قرنی در تهران ترور شد. ولیالله فلاحی در یک سانحه سقوط هواپیما کشته شد. سپهبد سعید مهدیون به جرم شرکت در کودتای نوژه اعدام و سرلشکر باقری نیز زندانی شد. سرهنگ فکوری که پنجمین فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام شروع جنگ بود همراه با سرتیپ فلاحی کشته شد. دریادار مدنی استعفا داد و از کشور خارج شد و بالاخره دریادار بهرام افضلی که چهارمین فرمانده نیروی دریایی ایران به هنگام شروع جنگ بود به جرم عضویت در حزب توده ایران در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شد و به اتهام جاسوسی به همراه ۹ نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش در اسفند سال ۱۳۶۲ تیرباران شدند. اینها نمونههایی از فرماندهان نظامی است که به دلایل مختلف تعویض شده بودند.[۱۴۱]
تأسیس سپاه پاسداران
در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازهتأسیس متشکل از جوانان بود که امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان کم تجربه تشکیل میدادند که از اصول کلاسیک رزم بیاطلاع بودند.[۱۴۲] برای نمونه محسن رضایی زمانی که در سال ۱۳۶۰ به فرماندهی کل سپاه منصوب شد، تنها ۲۷ سال سن داشت و تحصیلات او نیز دیپلم دبیرستان بود.[۱۴۳]
استفاده از معاندین عراقی
در سال ۱۹۸۲، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق با پشتیبانی ایران در این کشور تأسیس شد و ایران شورشیان عراقی را برای مبارزه علیه کشور خود در این مجلس بسیج کرد.[۱۴۴] سپاه بدر که توسط سید محمدباقر حکیم تأسیس شد شاخه نظامی مخالفان عراقی شد.[۱۴۵] حزب الدعوه که در ایران حضور داشت و مورد حمایت دولت ایران بود علیه عراق فعالیت میکرد.[۱۴۶]
آمار بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
در شهریور ۱۳۹۳ (در آستانه سالگرد شروع جنگ هشت ساله)، سرهنگ مجتبی جعفری جانشین «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» گفت که پنج میلیون ایرانی در جنگ شرکت داشتند که ۱۹۰ هزار نفر کشته و ۶۷۲ هزار نفر زخمی شدند. ۴۲ هزار نفر از نیروهای ایرانی هم که به اسارت نیروهای عراقی درآمده بودند بعد از جنگ آزاد شدند. ۲۱۷ هزار نیروی ارتش، ۲ میلیون و ۱۳۰ هزار نیروی بسیج به همراه ۲۰۰ هزار نیروی سپاه پاسداران، شهربانی و ژاندارمری در جنگ شرکت داشتند.[۱۴۷]
- جزئیات تلفات
در جنگ ۴۸ هزار ارتشی، ۸۵ هزار بسیجی، بیش از ۳۳ هزار دانش آموز، بیش از سه هزار و ۵۰۰ دانشجو، سه هزار و ۳۱۷ روحانی، ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی کشته شدند. علاوه بر این دو هزار تبعه غیر ایرانی نیز که همراه با نیروهای ایرانی میجنگیدند در جنگ هشت ساله کشته شدند.[۱۴۷]
روند جنگ
آغاز رسمی جنگ، حمله و پیشروی عراق
عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند. دو ساعت پس از اولین حمله هوایی عراق که با ۱۲۰ جنگنده و همزمان با حمله زمینی انجام شده بود، عملیات سایه البرز (کمان ۹۹) بعد از عملیات انتقام، اولین عملیات هوایی گستردهای بود که توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از حمله عراق به ایران انجام گرفت. این عملیات در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۹ انجام شد.[۱۴۸] و باعث برتری هوایی ارتش ایران در ماههای آغازین جنگ شد.[۱۴۹][۱۵۰]
در نخستین روزهای حمله ارتش عراق به خاک ایران، حدود سی هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال ارتش عراق درآمد.[۱۵۱] طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آنزمان ایران فقط دو لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیادهنظام در غرب کشور داشت که آنها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند.[۱۵۲] در این روزها واحدهای گوناگون نیروی زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای را با عراق نداشت.
نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت.[۱۵۳]
هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد؛ ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوفدر مقابل تجاوز ارتش عراق مقاومت میکردند. بیشتر نیروهای مقاومت خرمشهر با وجود آموزش نظامی ناچیز انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف خرمشهر ۱۵ روز به طول انجامید و در درگیریها عراقیها ۵۰۰۰ کشته دادند و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی با گردان تکاوران دریایی بوشهر در این شهر بود. در ایران برای مدتها خرمشهر را به احترام مقاومت و نبرد شهروندان این شهر، «خونینشهر» نامیده میشد.[۱۵۳][۱۵۴]
پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کردهبودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد.[۱۵۳] نقشه اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. بسیاری هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمیکردند.[۱۵۳]
به گفته مقامات سابق ارشد عراق وظیفه اصلی ارتش عراق در یورش اولیه خود این بود که توپخانه ایران را از مرزهای عراق دور کرده تا قادر به بمباران شهرهای عراقی، به ویژه بصره، نباشند. این کار بایستی در طول سه تا هفت روز انجام میشد و سپس بغداد برای مذاکره با تهران وارد عمل میشد. این طرح بر اساس استراتژی جنگی استاندارد عربی آن دوران تهیه شد که بر یورش سنگین نخست و سپس مذاکره بر اساس «وضعیت جدید» تأکید داشت؛ بنابراین نیروهای عراقی در خاک ایران قرار نبود بیش از ۴۰ کیلومتر پیشروی کنند و هیچ برنامهای برای حفظ خاک ایران در مدتی طولانی وجود نداشت. با این حال ایرانیها حاضر به مذاکره نبودند، آنهم در شرایطی که نیروهای عراقی تا آن حد در خاک ایران پیشروی کرده بودند. ضمن اینکه روحانیت حاکم بر ایران علاقهمند به گسترش جنگ و استفاده از آن برای دستیابی به مقاصد خود بود.[۹۶] ارتش عراق هرچند به خوبی مجهز شده بود اما آمادگی کاملی برای جنگ نداشت و البته ایرانیها از این نظر در وضعیت نامناسبتری قرار داشتند. حملات تانکهای عراقی در دشتهای میان شهرهای ایران صدمات سختی را به واحدهای پراکنده ایرانی در طول خط مقدم وسیع نبرد وارد کرد. هرچند بسیاری از تحلیلگران شیوه عملیاتی عراق را بر گرفته از سبک شوروی توصیف میکنند اما آنها در واقع بسیار بیشتر تحت تأثیر نظریات جنگی بریتانیایی قرار داشتند هرچند ارتش عراق تقریباً بهطور کامل با تانکها، نفربرها و توپخانه روسی تجهیز شده بود.[۹۶]
در حمله عراق به شرق کارون در اواخر مهرماه نیروی هوایی و هوانیروز ایران با وجود مشکلات اطلاعاتی برای هدفگیری، رخنههایی در مواضع عراقی پدیدآورد و بسیاری از خودروهای عراقی را نابود کردند. در این حمله بخشهایی از سپاه پنجم مکانیزه و سپاه ششم زرهی عراق با ایجاد سرپل کوچکی در بخش شرقی رود در نزدیکی دارخوین مسیرهای تدارکاتی ایران را در معرض تهدید قرار دادند. آنها از این نقطه میتوانستند به سمت شمال و شرق پیشروی کرده و دزفول را به محاصره درآورند. در اواخر مهر نیز یک اسکادران اف-۱۴ برتری هوایی را بر فراز میدان جنگ در خوزستان تأمین کرده و با سرنگون کردن حدود ۱۲ جنگنده عراقی تنها در دو روز به نیروهای ایرانی اجازه داد تا پدافند هوایی عراق در منطقه را که شامل چندین پایگاه سام-۶ میشد پاکسازی کرده و شبکه تدارکاتی عراق را منهدم کنند.[۹۶]
در میان واحدهای نیروی زمینی ارتش ایران در هفته اول حمله عراق به ایران، تنها سرهنگ هوشنگ عطاریان در جبهه غرب کشور بود که با اتخاذ تاکتیک عملیاتی ضد حمله در روز هشتم از شروع جنگ توانست قصر شیرین را باز پس ستاند و ۸۰ تانک عراق را نابود کند[۱۵۵]
در چند ماه نخست جنگ، ارتش ایران با طراحی چهار عملیات تلاش کرد باعث توقف پیشروی ارتش عراق شود. از جمله عملیات پل نادری در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ در غرب دزفول و اراضی غرب رود کرخه که گرچه از نظر تصرف زمین دستاورد مهمی نداشت ولی مانع عبور ارتش عراق از کرخه شد.[۱۵۶]
توقف پیشروی عراق
از زمستان ۱۳۵۹ شوروی حمایت تسلیحاتی خود از عراق را متوقف کرد. عراق نیز ناچار شد در مصرف تسلیحات خود محافظهکاری بیشتری نشان داده و عملیات نظامی خود را کندتر کند. از طرفی ایران نیز درگیر مشکلات داخلی شده بود. اختلافات میان سپاه پاسداران و ارتش از یک سو و اختلاف میان ابوالحسن بنیصدر و اکثریت مجلس شورای اسلامی از سوی دیگر موجب شده بود تا انسجام تصمیمگیری در زمینه جنگ وجود نداشته باشد. ضمن اینکه ایران نیز همچون عراق درگیر مسئله تأمین تجهیزات نظامی مورد نیاز خود بود.[۱۵۳]
طراحان عملیات عراقی در محاسبات خود توان نیروی هوایی ایران را ناچیز تصور کرده و گمان میکردند که با رفتن مستشاران خارجی نیروی هوایی ایران توانایی عملیاتی خود را از دست دادهاست. آنها همچنین امیدوار بودند که با حمله هوایی نخست خود به پایگاههای هوایی مهم ایران نیروی هوایی این کشور را زمینگیر کنند. اما عملیات نخستین نیروی هوایی عراق پیروزی چشمگیری بهدنبال نداشت. نیروی هوایی ایران تنها پس از ۲۴ ساعت به تمام خاک عراق حملهور شد و در نابودسازی خودروهای نظامی، ادوات توپخانهای و تدارکات ارتش عراق موفق بود و توانست آسیبهای جدی به نیروی زمینی عراق وارد کند. نیروی هوایی ایران تنها پس از سه هفته با نابود کردن بسیاری از تدارکات ارتش عراق و اکثر پایگاههای نظامی آن در نزدیکی جبهه پیشروی نیروهای عراقی را متوقف کرد. نیروی هوایی و پدافند عراق در شرایطی نبودند که قادر به مقابله با اف-۱۴های نیروی هوایی ایران باشد و حتی در مواجهه با جنگندههای اف-۴ و اف-۵ و هلیکوپترهای کبرا نیز مشکلات جدی داشتند.
در همین زمان نیروی هوایی عراق ناگزیر شد تعداد زیادی از هواپیماهای خود را به فرودگاه «الولید» در غرب این کشور (۵۰ کیلومتری مرز اردن) منتقل کند تا از دسترس هواپیماهای ایران خارج شوند. با این حال خلبانان ایرانی توانستند با سوختگیری در هوا خود را به پایگاه «الولید» برسانند و در آنجا ۴۶ هواپیمای عراقی (۱۵ تا ۲۰ درصد از کل نیروی هوایی عراق در آن زمان) را روی زمین منهدم کنند. این حمله به عملیات اچ-۳ معروف شد.[۱۵۷]
ایرانیها در نبردهای هوایی ۱۸۰ روز اول جنگ پیروزیهای چشمگیری داشتند اما فرماندهی نیروی هوایی ایران پس از آن دستور به عملیات تدافعی داد تا از وارد آمدن خسارات بیشتر به نیروی هوایی ایران جلوگیری کند. جنگندههای ایرانی دستور داشتند که به جای تعقیب و انهدام هواپیماهای عراقی فقط جلوی آنها را بگیرند. در طرف مقابل نیروی هوایی ارتش عراق توانست پس از دو سال خود را بازسازی کند.[۱۵۸]
واحدهای زرهی و مکانیزه ارتش عراق دستور داشتند تا به جای درگیر شدن در جنگ شهری در فاصله بین شهرها پیشروی کرده و ارتباط آنها را قطع کنند اما تلاش آنها بیثمر ماند چراکه برای محاصره شهرهای خوزستان به تدارکات نیاز داشتند و مسیرهای انتقال تدارکات آنها در معرض حملات مداوم و سنگین نیروی هوایی ایران بود. در نتیجه آنها توانستند تنها یک شهر مهم یعنی خرمشهر را در نزدیکی مرز عراق به تصرف خود درآوردند. عراقیها برای تصرف خرمشهر به جنگ شهری خانه به خانه روی آوردند که نیروی هوایی نمیتوانست در آن چندان مؤثر باشد. در هنگام بازپسگیری خرمشهر توسط نیروهای ایرانی ذخایر نظامی استراتژیک عراق به قدری کاهش یافته بود که آنها تا چندین سال نتوانستند دست به هیچ عملیات هجومی گسترده بزنند.[۹۶]
عملیات یورش موج انسانی نیروهای ایرانی
رجوع کنید به: فهرست عملیاتهای زمینی گسترده ایران در جنگ ایران و عراق
نیروهای ایرانی به دلیل کمبود تجهیزات نظامی و داشتن نیروهای داوطلبی که حاضر به از خود گذشتگی بودند، به طرح و اجرای یورش موج انسانی اقدام کردند. تقریباً همه عملیاتهای تهاجمی ایرانی، چنین آغاز میشد که ابتدا نیروهای کمتر آموزشدیده بسیج، بیمحابا از نقطهای که گمان میرفت بتوان به داخل خطوط عراق نفوذ کرد، هجوم میبردند (در برخی موارد آنها از بدن خود برای پاک کردن میدانهای مین استفاده کردند)؛ پس از آن، نیروهای مجرب تر سپاه به سمت همین خطوط تضعیف شده حمله میکردند و در نهایت، نیروهای ارتش با استفاده از تجهیزات مکانیزه، عملیات را تکمیل میکردند. یورش موج انسانی، پیچیدگیهای خاص خود را داشت. از جمله استفاده از عنصر غافلگیری در عملیات ایران که باعث تفاوت عمدهٔ آن با عملیات یورش موج انسانی در جنگ جهانی اول میشد.[۱۵۹]
آغاز پیروزیهای ایران
در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ با عزل ابوالحسن بنیصدر اختلافات سیاسی در پایتخت ایران، تهران، فروکش کرد و در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری به وجود آمد. از طرفی اختلافات میان ارتش و سپاه نیز تا حدودی کنار گذاشته شد و این دو نیرو آماده همکاری و انجام عملیات مشترک شدند.[۱۵۳] همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از امیران باتجربه ارتش سپرده شد.[۱۳۹] در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامهریزی صحیح و اطلاعات و امنیت بهتر عملیات شد.[۱۵۳] پیروزیهای ایران از این دوره آغاز شد.[۱۳۹]
در شهریور ۱۳۶۰ خبرنگاران غربی که برای نخستینبار از سوی ایران اجازه یافته بودند از جبهههای جنگ بازدید کنند، در گزارشهای خود از شور و امید به زندگی در نیروهای ایرانی خبر دادند.
در مهر ماه طی یک عملیات سه روزه که از ۵ مهر با نام ثامنالائمه آغاز گردید ایران موفق شد شهر آبادان را پس از حدود یک سال از محاصره خارج کند. این پیروزی آنچنان غیرمنتظره بود که برخی گمان میکردند نظامیان عراقی در این جبهه علیه صدام کودتا کردهاند. همزمان نیروی هوایی ایران تأسیسات نفتی کرکوک در شمال عراق و دو مرکز نفتی در کویت را که واسطه مبادله نفت خام عراق با محصولات سوختی بودند بمباران کرد.[۱۵۳]
در آذر ماه طی عملیات طریقالقدس شهر بستان نیز آزاد شد.
در دوم فروردین ۱۳۶۱ ایران طی عملیات فتحالمبین موفق شد مناطق استراتژیکی را از تصرف عراق خارج کند و دستکم ۱۵۰۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد. پس از این عملیات ابتکار استراتژیک در جبههها به دست نیروهای ایرانی افتاده بود.[۱۵۳]
آزادسازی خرمشهر
ببینید: آزادسازی خرمشهر
در ۳ خرداد ۱۳۶۱ ایران با عملیات بیتالمقدس خرمشهر را آزاد کرد.[۱۵۳]
تحلیلگران سیا پیشبینی میکردند که احتمال مداخله سایر اعراب در جنگ و منطقهای شدن آن نیز وجود دارد. تا اوایل تیرماه ۱۳۶۱، رونالد ریگان به این نتیجه رسید که ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد که عراق بازنده این جنگ باشد و باید به هر قیمتی جلوی شکست کامل عراق را بگیرد.[۱۶۰] جفری کمپ، رئیس بخش خاورمیانه شورای ملی امنیت آمریکا در دولت ریگان، سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق و زمانی که آمریکا در دهه ۹۰ میلادی رو در روی صدام ایستاده بود در اینباره گفت:[۱۶۱]
اینگونه نبود که ما میخواستیم عراق «برنده» جنگ باشد. خیر. ما فقط مایل نبودیم عراق «بازنده» جنگ باشد. ما را واقعاً ساده فرض نکنید. ما میدانستیم که او (صدام حسین) یک «حرامزاده» است؛ ولی او، «حرامزاده» خودمان بود.
وضعیت ارتش عراق پس از آزادی خرمشهر
از ابتدای جنگ تا آزادی خرمشهر بیش از ۲۰ هزار سرباز عراقی کشته و بیش از ۳۰ هزار اسیر شدند. دو لشکر از چهار لشکر زرهی فعال و حداقل سه لشکر مکانیزه به قدرت کمتر از یک تیپ سقوط کردند. و ایرانیها بیش از ۴۵۰ دستگاه تانک و نفربر زرهی را به اسارت گرفته بودند.[۱۶۲] نیروی هوایی عراق با از دست دادن ۵۵ هواپیما از زمستان ۱۳۶۰ تنها ۱۰۰ جنگنده داشت. خلبان فراری که میگ ۲۱ خود را در ژوئن ۱۹۸۲ -خرداد ۱۳۶۱ به سوریه رساند، فاش کرد که نیروی هوایی عراق تنها سه اسکادران عملیاتی دارد. نیروی هوانیروز عراق حدود ۷۰ هلیکوپتر داشت.[۱۶۳]با وجود این، نیروی زمینی هنوز ۳۰۰۰ تانک در اختیار داشت در حالی که ایران ۱۰۰۰ تانک داشت.[۱۶۴]
در این زمان، صدام معتقد شد که ارتش او بیش از حد تضعیف شده و نمیتواند بخشهای عمده از خاک ایران را حفظ کند، پس نیروهای خود را بیرون کشید و در امتداد مرز با آرایش دفاعی مستقر کرد.[۱۶۵] و فقط به تصرف مناطق مورد مناقشه اولیه یعنی شط العرب و میمک ادامه داد.[۱۶۶][۱۶۷]صدام در پاسخ به شکست در خرمشهر، دستور اعدام ژنرالها جواد شیتنه و صلاح القاضی و سرهنگها ماسا و الجلیل را صادر کرد.[۱۶۸] دهها افسر بلندپایه دیگر نیز اعدام شدند.[۱۶۹]
پیشنهاد آتشبس توسط صدام
در ۲۰ ژوئن ۱۹۸۲–۳۰ خرداد ۱۳۶۱، صدام پیشنهاد آتشبس فوری و خروج از خاک ایران ظرف دو هفته را داد.[۱۷۰]در جلسه کابینه در بغداد، ریاض ابراهیم وزیر بهداشت پیشنهاد کرد که صدام میتواند بهطور موقت کنارهگیری کند تا قبول آتشبس توسط ایران را راحت کند و سپس به قدرت برگردد. صدام پرسید آیا کسی دیگر با این ایده موافق است؟ اعضای کابینه با اینکه با ایده وزیر بهداشت موافقت بودند جرئت نکردند دستشان را بلند کنند و صدام بلند شد، ریاض حسین را تا اتاق کناری اسکورت کرد، در را بست و با تپانچه خود به او شلیک کرد و او را کشت.[۱۷۱]
عکس العمل ایران به پیشنهاد صدام
خمینی در پاسخ گفت: تا زمانی که دولت جدید در عراق روی کار نیاید و غرامت پرداخت نشود، جنگ پایان نخواهد یافت.[۱۷۲] او گفت ایران به عراق حمله خواهد کرد و تا زمانی که رژیم بعث با جمهوری اسلامی جایگزین نشود متوقف نخواهد شد.[۱۷۳][۱۷۴] ایران از مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به رهبری محمدباقر حکیم، که دولت در تبعید محسوب میشد حمایت کرد و آنها اسرا، مخالفان، تبعیدیان را برای پیوستن به تیپ بدر، شاخه نظامی مجلس اعلا، به خدمت گرفتند.[۱۷۵]
تصمیم حمله به عراق پس از بحثهای فراوان در داخل حکومت ایران گرفته شد.[۱۷۶]یک جناح متشکل از نخستوزیر میرحسین موسوی، وزیر امور خارجه علی اکبر ولایتی، رئیسجمهور علی خامنه ای، رئیس ستاد کل ارتش، سرلشکر علی صیاد شیرازی و سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد، خواهان پذیرش آتشبس بودند و استدلال میکردند که بیشتر خاک ایران آزاد شدهاست. شیرازی و ظهیرنژاد با تهاجم به عراق به دلایل لجستیکی مخالف بودند و اعلام کردند در صورتی که «افراد فاقد صلاحیت به مداخله در جریان جنگ ادامه دهند» استعفا خواهند داد. در جناح تندرو روحانیون شورای عالی دفاع به رهبری اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس قرار داشتند و طرفدار ورود به خاک عراق بودند.[۵۶] ایران همچنین امیدوار بود که شورش شیعیان و کردهای عراق علیه حکومت صدام منجر به سقوط او شود. در عمل فقط کردها اینکار را کردند.[۱۷۷]
ورود به خاک عراق با عملیات رمضان
۴۵ روز بعد از آزادی خرمشهر در عملیات رمضان بتاریخ ۲۲ تیرماه ۱۳۶۱ نیروهای ایرانی با هدف تسخیر بصره برای اولین بار به خاک عراق وارد شدند.[۱۷۸]این عملیات بزرگترین عملیات نظامی پس از جنگ دوم جهانی بود. ایران در آن از حمله موجهای انسانی استفاده کرد. پس از ۱۷ روز ۲۰ هزار نفر ایرانی و ۸ هزار نفر عراقی از بین رفتند و عملیات شکست خورد.[۱۷۹][۱۸۰]
واکنش کشورهای دیگر
کشورهای منطقه
با اینکه کشورهای منطقه با عراق مشکل داشتند ولی تهدید بنیادگرایی پارسی ترسناک تر بود.[۱۸۱] به ویژه پس از اینکه آیتالله خمینی حکومتهای سلطنتی منطقه را نامشروع و غیراسلامی اعلام کرد، ترس از پیروزی ایران داشتند.[۱۸۲] گفته میشود که عربستان سعودی از اواسط سال ۱۹۸۲ ماهانه ۱ میلیارد دلار به عراق کمک میکرد.[۱۸۳]
کشورهای غربی
عراق شروع به دریافت حمایت از ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی نیز کرد. صدام از حمایت دیپلماتیک، پولی و نظامی توسط ایالات متحده برخوردار شد، از جمله وامهای هنگفت، نفوذ سیاسی و اطلاعاتی در مورد استقرار ایران که توسط ماهوارههای جاسوسی آمریکا جمعآوری شده بود.[۱۸۴]عراقیها برای شناسایی تحرکات نیروهای ایرانی به شدت به تصاویر ماهواره ای و آواکسهای آمریکایی متکی بودند که به عراق اجازه میداد تا قبلاً از هر عملیات ایران مطلع گردد.[۱۸۵]
با موفقیت بیشتر ایران در نبرد، ایالات متحده حمایت خود از دولت عراق را با تأمین اطلاعات، کمکهای اقتصادی، وسایل نقلیه و تجهیزات با کاربرد دوگانه، و نیز عادی سازی روابط (که از زمان جنگ شش روزه ۱۹۶۷ تعطیل شده بود) افزایش داد.[۱۸۶]ریگان تصمیم گرفت که ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد عراق در جنگ به ایران ببازد و هر کاری لازم باشد برای جلوگیری از شکست عراق انجام خواهد داد.[۱۸۷]در مارس ۱۹۸۲-اسفند ۱۳۶۱، ریگان یادداشت مطالعه امنیت ملی (NSSM) 4-82 را امضا کرد - «بازبینی سیاست ایالات متحده در قبال خاورمیانه» - و در ژوئن -خرداد دستورالعمل تصمیمگیری امنیت ملی (NSDD) را امضا کرد که توسط هاوارد تیشر، مسئول شورای امنیت ملی تهیه شده بود.[۱۸۸][۱۸۹] ریگان عراق را از فهرست کشورهای «حامی تروریسم» حذف کرد و از طریق اردن سلاحهایی مانند هویتزر به عراق فروخت. فرانسه میلیونها دلار سلاح از جمله هلیکوپتر گزل، میراژ اف-۱ و موشک اگزوست به عراق فروخت. ایالات متحده و آلمان غربی به عراق آفت کشها و سموم دو منظوره فروختند که برای ساخت سلاحهای شیمیایی استفاده میشد.[۱۹۰]
توقف ایران
عراق در آغاز جنگ، ۱۳۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده بود. با انجام چهار عملیات موفقیتآمیز ایران با نامهای عملیات ثامنالائمه، عملیات طریقالقدس، عملیات فتحالمبین و عملیات بیتالمقدس، ۸۶۰۰ کیلومتر از این اراضی به شکل نظامی آزاد شد. از ۵۰۰۰ کیلومتر مربع باقیمانده، عراق به صورت داوطلبانه از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع دیگر (پس از آزادی خرمشهر) عقبنشینی نمود؛ ولی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع دیگر از خاک ایران (شامل شهرهای مهران و نفت شهر) تا پایان جنگ در تصرف ارتش عراق باقیماند.[۱۳۹]
اگرچه پس از آزادی خرمشهر ایران دو عملیات موفق دیگر نیز (ازجمله در منطقه سومار) انجام داد، ولی شکست نیروهای نظامی ایران در مقابل ارتش عراق در عملیات رمضان (۲۲ تیر تا ۷ مرداد ۱۳۶۱) و در منطقه بصره موجب شد ایران برتری تبلیغاتی و روحی خود را از دست بدهد.[۱۹۱] گفته میشود که عملیات رمضان بزرگترین نبرد زمینی جهان پس از جنگ جهانی دوم بودهاست. در این نبرد سه موج جداگانه از سپاهیان داوطلب در زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند. عراق به سادگی از توپخانه برای قتلعام ۳۰۰۰۰ سرباز ایرانی استفاده کرد. عملیاتی که در واقع هیچ دستاوردی برای ایران نداشت.[۱۹۲] ژنرال ماهر عبدالرشید در اینباره گفت:[۱۹۳]
برای نابود کردن هر حشره مزاحمی، حشرهکش مناسب وجود دارد که بدون توجه به تعداد حشرهها، آنان را دفع میکند؛ و مهاجمان (ایرانی) بدانند که عراق حشره کش مناسب برای دفع آنان را دارد.
ایران در تلاش برای تصرف بصره دو عملیات والفجر مقدماتی (بهمن ۱۳۶۱) و عملیات والفجر ۱ (فروردین ۱۳۶۲) را نیز انجام داد ولی همچنان ناکام ماند.[۱۹۴]
نبرد نیزارها
در بهمن و اسفند ماه ۱۳۶۲ ایرانیها تلاش کردند در عملیات خیبر با استفاده از اصل غافلگیری با عبور از نیزارهای هورالعظیم به سمت بزرگراه بصره بغداد پیشروی نمایند و تعادل جبههها را به نفع خود تغییر دهند. ایرانیها با استفاده از عملیات آبی خاکی و همچنین با استفاده از بالگرد اقدام به اشغال و عبور از نیزارهای هورالعظیم نمودند. با این حال کمبود پشتیبانی هوایی ایران و دفاع ایستا عراقیها، استفاده آنها از جریان برق در آب هور و نیز بکار بردن سلاحهای شیمیایی توسط ارتش عراق باعث تلفات فراوان ایرانیها و توقف پیشروی آنها در خشکی شد. ارتش عراق توانست ایرانیها را به داخل نیزارها پس براند. در این نبرد ۴۹ بالگرد از ۵۰ بالگرد ارتش ایران شکار جنگندههای عراقی شده و سرنگون شدند. تلفات انسانی مجموع عملیاتهای نبرد نیزارها برای ایران بیش از چهل هزار نفر در برابر چهار هزار نفر تلفات عراقیها بود. در انتهای این نبرد ایران با تحمل تلفات فراوان تنها توانست جزیره مجنون را برای یک سال در اشغال خود نگه دارد.[۱۹۵]
عملیات بدر
با عدم موفقیت ایران در نبرد نیزارها برای تسخیر بزرگراه بغداد-بصره آنها عملیات دیگری را با هدف تسخیر همین بزرگراه به نام عملیات بدر با برنامهریزی منسجمتر و بیشتر در اواخر اسفند ماه ۱۳۶۳ به انجام داد. در مراحل اولیه نیروهای ایران با شکستن خطوط دفاعی عراقی در شمال شهر قرنه از رود دجله عبور کردند و در ساحل شرقی این رود بخشی از بزرگراه را به اشغال خود درآوردند. پاتک شدید عراق با انجام عملیات گازانبری، استفاده مؤثر از توپخانه متحرک، نیروی هوایی و سلاحهای شیمیایی مواضع نیروهای ایرانی را درهم شکست و وادار به عقبنشینی به داخل نیزارها شدند. در این عملیات بیش از ۲۵ هزار نفر کشته از دوطرف برجای ماند. عراق در پاسخ ، سری دیگری از جنگ شهرها را آغاز نمود و ۲۲ مرکز پرجمعیت شهری ایران از جمله شهرهای تهران، تبریز، اصفهان و شیراز را مورد حمله هوایی و موشکی قرار داد.[۱۹۶] در مقابل ایران نیز ضمن گلولهباران توپخانهای شهرهای مرزی عراق، دست به حملات موشکی و هوایی به شهرهایی همچون بصره، العماره، تکریت، موصل، کرکوک و بغداد زد. حملات توپخانهای و موشکی ایران تا پایان روز ۲۵ خرداد ۶۴ ادامه یافت. تقابل ایران در جنگ شهرها باعث توقف حملات موشکی و هوایی عراق شد، در پایان روز قدس، رادیو آمریکا اعلام کرد که عراق از صبح فردا به مدت دو هفته مهلت دادهاست که ایران صلح را به جای جنگ انتخاب کند. چندی بعد خبرگزاری آلمان غربی گزارش داد: «شواهد محکمی در دست است که نشان میدهد عراقیها در پایان مهلت دو هفتهای خود حملات خود به هدفهای غیرنظامی ایران را از سر نخواهد گرفت.» سرانجام مهلت پانزده روزه به پایان رسید و در ۹ تیرماه ۶۴ سخنگوی نظامی عراق در بیانیهای اعلام کرد: مهلتی که صدام حسین اعلام کرده بود اکنون به پایان رسیده و با توجه به موضع رژیم حاکم بر ایران، اعلام میکنیم که بمبارانها تا تحقق صلح عادلانه از سرگرفته خواهد شد. اما در عمل، عملیات هواییِ روز بعد عراق، به بمباران شهرک زیوه درنزدیکی مرز ترکیه و تأسیسات مخابراتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در نواکوه کرند منحصر شد، در گیلانغرب نیز جنگندههای عراقی دیوار صوتی را بر فراز شهر شکستند. بعد از آن حمله دیگری صورت نگرفت و بدین ترتیب مقطع دوم جنگ شهرها پایان یافت.[۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰] پس از ناکامی ایران در بهدست آوردن اهداف عملیات بدر، طارق عزیز وزیر خارجه عراق درخواست صلحی با پیشزمینه عقبنشینی نیروهای طرفین به مرزهای بینالمللی به سازمان ملل ارائه داد. در اول فروردین ماه ۱۳۶۴ رهبر ایران، در اعلان تلویزیونی ضمن رد درخواست صلح عراق بیان نمود که تا زمان به رسمیت شناختن حق ایران برای تنبیه متجاوز، ایران به تهاجم خود ادامه خواهد داد.[۲۰۱]
جنگ در خلیج فارس
حمله به پایانههای نفتی
عراق حمله به میدانهای نفتی از جمله میدانهای خلیج فارس را در پیش گرفت تا به زعم خود، شاهرگ اقتصادی ایران را قطع کند. در ۳ بهمن ۱۳۶۱ چاه شماره ۴ میدان نوروز و ۷ بهمن، چاه شماره ۳ هدف موشک قرار گرفت.[۲۰۲] میدان نفتی ابوذز- میدان نفتی دورود- میدان نفتی رشادت- میدان نفتی رسالت-میدان نفتی سلمان-میدان نفتی بهرگانسر-میدان نفتی هندیجان و سکوی بهرهبرداری نصر از جمله تأسیسات نفتی بودند که مورد حمله قرار گرفتند.[۲۰۳]
جنگ نفتکشها
در سال چهارم (۱۳۶۳/۱۹۸۴) نیروهای زمینی دو طرف به تعادل رسیده بودند.[۲۰۴] طی دو سال کشورهای کویت، ایالات متحده، اردن و آفریقای جنوبی در یک همکاری تنگاتنگ، نفت خام هدیه شده از سوی کویت را در نفتکشهای با پرچم آمریکا بارگیری کرده و به آفریقای جنوبی منتقل میکردند. آفریقای جنوبی در عوض سوخت مورد نیاز عراق را به بندری در اردن تحویل میداد.[۱۵۲] همزمان جزیره خارک به عنوان پایانه اصلی صدور نفت ایران توسط هواپیماهای پیشرفتهای که فرانسه به عراق تحویل داده بود، مسدود شد. به این ترتیب ایران وارد جنگ نفتکشها شد.[۱۵۲]
جنگ نفتکشها در (اول مارس ۱۹۸۴–۱۱ اسفند ۱۳۶۲) با حمله عراق به کشتی چارمینگ (با پرچم انگلستان) شروع شد.[۲۰۵] عراق در طول سال ۱۳۶۳ به ۳۳ نفتکش حمله کرد. ایران نیز با حمله به ۱۷ نفتکش واکنش نشان داد. واکنش هاشمی رفسنجانی به این مسئله این بود که تهدید کرد اگر جلوی صادرات نفت ایران از خلیج فارس گرفته شود، آنگاه هیچ کشوری نخواهد توانست از نفت خلیج فارس استفاده کند. دو هفته بعد، شورای امنیت به این تهدید ایران واکنش نشان داد و با صدور قطعنامه ۵۵۲ طرفین را از حمله به کشتیهای غیرنظامی بازداشت.[۲۰۴]
جنگ نفتکشها کشورهای دیگر را نیز رو در روی ایران قرار داد. در ۱۵ خرداد ۱۳۶۳ عربستان سعودی با کمک لجستیکی آمریکا در جهت فشار بر ایران برای پایان دادن به عملیات در خلیج فارس، یک فروند جنگنده مکدانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ ایران را به خلبانی همایون حکمتی و کمکخلبانی سیروس کریمی در خلیج فارس توسط یک فروند جنگنده مکدانل داگلاس اف-۱۵ ایگل منهدم ساخت.[۲۰۶][۲۰۷]
ورود ایران به خاک عراق
ببینید: آزادسازی خرمشهر
تصمیمگیری برای ورود به خاک عراق
رفسنجانی در روزنامه خاطرات خود در ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ مینویسد: امام با ورود به خاک عراق موافق نیستند … فرماندهان نظامی در حضور ما با امام بحث کردند و ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست[۲۰۸] ناخدا حمید احمدی میگوید (حدود دو هفته پس از آزادی خرمشهر) باتفاق ناخدا بهرام افضلی و سرهنگ هدایت الله حاتمی، به منزل رفسنجانی میروند و گزارشی ارایه میدهند مبنی بر اینکه اگر وارد خاک عراق بشویم نتیجه طولانی شدن جنگ و عدم پیروزی است. انگیزه ای که نظامیان ایران تا کنون در موضع دفاعی داشتهاند برعکس میشود و عراقیها انگیزه شان بیشتر میشود. وی میگوید آنها سیاست دیگری داشتند، یعنی سیاست ادامه جنگ برای صدور انقلاب اسلامی. وی معتقد است شخصیت کلیدی در راضی کردن روحالله خمینی برای ادامه جنگ خود هاشمی رفسنجانی بودهاست.[۲۰۹]
حسینعلی منتظری مینویسد: بعد از آزادی خرمشهر نیروها به خصوص ارتش انگیزه کمتری برای ادامه جنگ داشتند چون میگفتند "ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشورگشایی است. روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کاری میخواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست.[۲۱۰]
احمد خمینی در مصاحبه ای در سال ۱۳۷۰ گفت: «امام معتقد بودند بهتر است جنگ تمام شود اما مسئولان جنگ گفتند ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلاً با این کار موافق نبودند و میگفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید بدانید اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم و الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.»[۲۱۱]
عبدالحسین مفید معاون اطلاعاتی قرارگاه خاتم الانبیا در زمان جنگ، در گفتگوی سال ۱۳۸۸ با جعفرشیرعلی نیا، مورخ، توضیح میدهد که این تصمیم در دو جلسه شورای عالی دفاع در حضور روحالله خمینی گرفته شد یکی ۳ روز و دیگری ۱۷ روز بعد از تصرف خرمشهر و فرماندهان نظامی با جمع زدن آمار تلفات و خسارتهای عراق در عملیاتها به نتیجه رسیده بودند که بیش از ۵۰ درصد توان ارتش عراق از بین رفته و یک حمله دیگر میتواند ضربه آخر به حکومت نیمه جان صدام باشد.[۲۱۲]
رفسنجانی در گفتگو با جعفر شیرعلی نیا نویسنده کتاب «روایتی از زندگی و زمانه اکبر هاشمی رفسنجانی» میگوید در آن دو جلسه بیشتر نظامیها صحبت کردند و مشخصا، قاسمعلی ظهیرنژاد رئیس وقت ستاد مشترک ارتش و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه استدلالهای خود را در مورد ورود به خاک عراق توضیح دادند. استدلالهایی که اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگر مسئولان سیاسی نیز با آنها موافق بودند و نهایتاً روحالله خمینی را نیز متقاعد کردند.[۲۱۲]
رؤیای اشغال بصره و سقوط عراق
ایران برای اشغال بصره چندین عملیات (عملیات رمضان-عملیات محرم-عملیات والفجر مقدماتی-عملیات خیبر-عملیات کربلای ۴ -عملیات کربلای۵ - عملیات والفجر ۸) انجام داد که در آنها از یورش موج انسانی استفاده میکرد و تلفات بسیاری داشتند ولی در نهایت موفقیتی حاصل نشد.[۴۷] استفاده از یورش موج انسانی در برابر ارتش منظم عراق باعث میشد تلفات ایران در هر عملیات دو تا سه برابر تلفات عراق باشد.
عملیات | از تاریخ | تا تاریخ | تلفات ایران | تلفات عراق |
---|---|---|---|---|
عملیات رمضان | ۲۲ تیر ۱۳۶۱ | ۷ مرداد ۱۳۶۱ | ۲۰۰۰۰ | ۷۵۰۰ |
عملیات محرم | ۱۰ آبان ۱۳۶۱ | ۲۰ آبان ۱۳۶۱ | ۱۲۰۰۰ | ۶۰۰۰ |
عملیات والفجر مقدماتی | ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ | ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ | ۲۱۰۰۰ | ۶۰۰۰ |
عملیات خیبر | ۳ اسفند ۶۲ | ۲۲ اسفند ۶۲ | ۳۰۰۰۰ | ۱۵۰۰۰ |
عملیات والفجر ۸ | ۲۰ بهمن ۶۴ | ۲۹ فروردین ۶۵ | ۳۰۰۰۰ | ۸۰۰۰ |
عملیات کربلای ۴ | ۳ دی ۶۵ | ۵ دی ۶۵ | ۲۰۰۰ | ۱۰۰۰۰ |
عملیات کربلای۵ | ۱۹ دی ۶۵ | ۶ فروردین ۶۶ | ۶۰۰۰۰ | ۲۰۰۰۰ |
مجموع | ۱۷۵۰۰۰ | ۷۲۵۰۰ |
ورود عملی به خاک عراق
ایران سرانجام در زمستان ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ موفق شد به بخشی از اهداف عملیات رمضان برسد و ارتباط عراق را با خلیج فارس از طریق شبه جزیره فاو قطع کند. نیروهای ایران ابتدا با عملیاتی ایذایی رو به سمت شمال بصره یورش بردند درحالیکه هدف اصلی آنها پیاده کردن نیرو در جنوب بصره در شبهجزیره فاو بود. نیروهای ایران در ۶ اسفند موفق به تسخیر کامل شبه جزیره فاو شدند. با این حال نیروهای نظامی ایران از تصرف بندر مهم نفتی-نظامی امالقصر بازماندند. این پیروزی در شرایطی به دست آمد که عراق از سلاحهای شیمیایی برای ضدحمله استفاده کرد.[۲۱۳] عراق مجبور شد تا یک خط لوله انتقال نفت به عربستان بسازد تا نیازی به عبور نفتکشهایش از خلیج فارس نباشد تا در تیررس نیروهای ایران قرار نگیرند.[۱۵۲] این عملیات بسیاری از نیروهای ایران را تلف کرد و فرماندهی جنگ ایران تنها هدف خود را تصرف بصره تعیین کرد.
در زمستان ۱۳۶۵ نیروهای ایران دو عملیات پیاپی کربلای ۴ و کربلای ۵ را با هدف تصرف بصره اجرا کردند. آنها توانستند تا ۱۲ کیلومتری بصره پیشروی کنند، اما عراقیها با وجود حجم آتش سنگین ایران از سقوط بصره جلوگیری کردند. تلفات گسترده ایران در این عملیات (۶۵٬۰۰۰ نفر کشته) باعث شد تا نیروهای نظامی ایران نتوانند تا انتهای جنگ بهطور مؤثر تجدید قوا نمایند. فرماندهی ارشد نظامی ایران امید خود را به پیروزی از دست داد و با اتفاقات بعدی شرایط برای قبول آتشبس مهیا شد. پس از عملیات کربلای ۵، احتمال سقوط بصره و تغییر موازنه نظامی به نفع ایران افزایش یافت. در این هنگام خاویر پرز دکوئیار اعلام کرد که اعضای شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ مصمم هستند و مذاکرات برای تهیه پیشنویس قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد.[۲۱۴] پس از آن که در بهار ۱۳۶۶ ایران موفقیتهای دیگری در جبهه شمال و در منطقه سلیمانیه به دست آورد[۲۱۵] سرانجام قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید.[۱۵۳]
نقش ایالات متحده
ورود ایالات متحده به خلیج فارس و تأسیس نیروی واکنش سریع
هاشمی در خاطرات روز ۵ مرداد ۱۳۶۲ مینویسد:
رسانههای غربی هیاهوی زیادی در مورد اظهارات من و آقای ولایتی در مورد ناامن کردن خلیج فارس در صورت زده شدن جزیره خارک کردهاند.
در پی این تهدیدات برخی از کشورهای خلیج فارس از آمریکا تقاضا کردند که حضور نظامی داشته باشد… بنوشته واشینگتن پست پنتاگون طرحی ارائه داد برای ایجاد ۵ لشکر واحدهای آموزش دیده برای عملیات در کوههای زاگرس که نیروی واکنش سریع نام گرفتند.[۲۱۶]
حمایت آمریکا از عراق
حمایت آمریکا از عراق شامل کمکهای اقتصادی چند میلیارد دلاری، فروش فناوری دوگانه، تسلیحات غیر آمریکایی، اطلاعات نظامی و آموزش عملیات ویژه بود.[۲۱۷] ایالات متحده به دلیل ارتباط عراق با گروههای تروریستی از فروش مستقیم تسلیحات به عراق خودداری کرد، اما چندین فروش فناوری «دو منظوره» مستند شدهاست. به ویژه، عراق ۴۵ هلیکوپتر بل را به قیمت ۲۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۸۵ خریداری کرد.[۲۱۸]
حمایت دولت ایالات متحده از عراق مخفی نبود و اغلب در جلسات علنی سنا و مجلس نمایندگان مورد بحث قرار میگرفت.[۲۱۹] آمریکا از عراق با شور و شوق حمایت نمیکرد و کمکها برای جلوگیری از پیروزی ایران بود. این را هنری کیسینجر گفت که: «حیف که هر دوی آنها نمیتوانند ببازند.»[۲۲۰]
تحریمها
پس از تهدیدهای ایران در مورد نا امن کردن خلیج فارس در سال ۱۹۸۳ در شورای امنیت ملی در جلسه گروه برنامهریزی امنیت ملی به ریاست جرج بوش معاون رئیسجمهور برای بررسی گزینههای ایالات متحده تشکیل شد. مشخص شد که احتمال گسترش درگیری به عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس وجود دارد، اما ایالات متحده توانایی کمی برای دفاع از منطقه دارد. علاوه بر این، مشخص شد که یک جنگ طولانی در منطقه قیمتهای بسیار بالاتر نفت را به همراه خواهد داشت و رشد اقتصادی جهان را تهدید میکند. در ۲۲ مه ۱۹۸۴، نتیجه تصمیم گیریها توسط ویلیام فلین مارتین، رئیس کارکنان شورای امنیت ملی و مدیر پروژه به رونالد ریگان ارائه شد.[۲۲۱]
نتیجهها سه مورد بودند:
اول: ذخایر نفت باید در میان اعضای آژانس بینالمللی انرژی افزایش مییافت و در صورت لزوم، در صورت اختلال در بازار نفت، زودتر آزاد میشدند.
دوم: ایالات متحده نیاز به تقویت امنیت کشورهای عربی دوست در منطقه داشت.
سوم: باید فروش تجهیزات نظامی به ایران و عراق را تحریم کرد. این طرح توسط رئیسجمهور تأیید شد و بعداً توسط رهبران G-7 به رهبری مارگارت تاچر در اجلاس لندن در سال ۱۹۸۴ تأیید شد.
اطلاع ایالات متحده از استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط عراق
بر اساس گزارش فارین پالیسی، «عراقیها در چهار حمله عمده در اوایل سال ۱۹۸۸/۱۳۶۷ از گاز خردل و سارین استفاده کردند که به تصاویر ماهوارهای، نقشهها و اطلاعات دیگر ایالات متحده متکی بودند… بر اساس اسناد اخیر سیا که به تازگی از طبقهبندی خارج شده و مصاحبههایی با مقامات سابق اطلاعاتی مانند فرانکونا، ایالات متحده از سال ۱۹۸۳ شواهد محکمی از حملات شیمیایی عراق داشتهاست.»[۲۲۲]
صدور قطعنامه ۵۹۸
ببینید: فصل هفت منشور ملل متحد
ببینید: قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت
پس از صدور این قطعنامه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ در ایران بحثهایی به وجود آمد.[۲۲۳] قطعنامه دربارهٔ آغازگر جنگ و چرایی وقوع آن ساکت بود. ایرانیها معتقد بودند این قطعنامه، یکجانبه، به سود عراق و همراه با اعمال نظر ایالات متحده است. این قطعنامه در مورد تعیین متجاوز گفته بود:[۲۲۴]
دبیرکل سازمان ملل، در راستای شناسایی متجاوز اختیارات لازم را به یک هیئت بیطرف خواهد داد تا پس از تحقیق دربارهٔ مسئول واقعی جنگ، گزارش خود را در اسرع وقت به شورای امنیت ارائه کنند.
یک روز بعد از صدور قطعنامه آقای خامنهای رئیسجمهور گفت: «ایران هرگز این قطعنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شدهاست قبول نخواهد کرد». روحالله خمینی ۸ روز پس از صدور قطعنامه در ۶ مرداد ۱۳۶۶ در پیامی گفت چیزی به پیروزی نهایی در جنگ با عراق باقی نمانده و پذیرش قطعنامه در چنین شرایطی خیانت است.[۲۲۵] هاشمی رفسنجانی به به وزیر خارجه گفته بود پیغام بدهد اگر حسن نیت داشتند باید قبلاً کمیتهای را که در آینده آغازگر جنگ را مشخص کند قبل از صدور قطعنامه مشخص میکردند.[۲۲۶] سعید رجایی خراسانی، در ۲۰ مرداد ۱۳۶۶، نامه ای به دبیرکل سازمان ملل خاویر پرز دکوئیار فرستاد که قطعنامه را نمیپذیرفت ولی آن را به کلی رد نمیکرد و شامل موارد ذیل بود:
- قطعنامه را درست شده توسط آمریکا به منظور دخالت در منطقه و حمایت از عراق و حامیان این کشور دانست
- قطعنامه به منظور انحراف افکار عمومی از جبهه داخلی [مشکلات داخلی آمریکا] ارائه شدهاست
- آمریکا و کشورهای حامی عراق میخواهند جنگ را به نفع عراق از طریق قطعنامه ناعادلانه و یکسویه حل و فصل نمایند
- هیچ تغییری نمیتواند در روند جنگ مادامی که شرایط جمهوری اسلامی ایران برآورده نشود حاصل گردد
- شورای امنیت را به طرفداری از عراق متهم کرد
- جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با هرگونه اقدام تحریکآمیز از سوی ایالات متحده تردید نخواهدکرد[۲۲۵]
پیروزیهای مجدد عراق
نبرد دوم فاو
فرماندهان سپاه ایران در آن زمان برای اینکه توانایی بهتری برای ادامه جنگ پیدا کنند، در پی آمادگی برای شرکت در انتخابات مجلس و ورود به مجلس بودند تا در آنجا کمک بیشتری برای ادامه جنگ فراهم کنند. فرماندهان سپاه که کنترل مناطق اشغال شده در عراق را، از جمله فاو و اطراف بصره، در دست داشتند، با این تصور که عراق قدرتی برای بازپسگیری این مناطق ندارد، مناطق اشغالی را ترک کرده و در کرمانشاه جلسهای برای شرکت در انتخابات مجلس برگزار نمودند.[۲۲۷] در طرف مقابل عراق بعد از شکست در نبرد اول فاو و بعد از عملیات کربلای ۵ شروع به طراحی عملیاتی دقیق و بزرگ برای بازپسگیری خاک خود نموده بود. آنها با افزایش بودجه نظامی، خرید تجهیزات مدرن، افزایش سربازگیری و همچنین تشکیل تیپهای جدید گارد ریاست جمهوری تجدید قوا نموده بودند.
عملیات توکلنا علیالله
در بهار ۱۳۶۷ عراق، عملیات توکلنا علیالله را شروع کرد و با پیروزی دور از انتظار در مراحل ابتدایی عملیات توانستند مناطق فاو (۲۸ فروردین)، شلمچه و اطراف بصره (۴ خرداد) و جزیره مجنون (۴ تیر) را پس بگیرند. با شکست سنگین ایرانیها در طی این عملیات، فرماندهان عراقی تصمیم به ادامه عملیات گرفتند و علاوه بر بیرون راندن نیروهای ایران از خاک عراق توانستند مجدداً وارد خاک ایران شده و شهر دهلران را در ۲۲ تیر برای بار دوم اشغال کنند. هر چند نیروهای عراق با اعلام اینکه دیگر قصدی برای اشغال خاک ایران ندارند پس از عقبنشینی نیروهای نظامی ایران از مناطق اشغالی در شمال عراق، نیروهای عراقی نیز شهر دهلران را تخلیه نموده و به داخل خاک خود بازگشتند.[۲۲۸] شهر مهران نیز در ۳۱ تیر اشغال شد و تا پایان جنگ در اشغال باقی ماند.[۲۲۹]
دخالت نظامی ایالات متحده
رونالد ریگان در ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را رسماً تهدید کرد که اگر به قطعنامه ۵۹۸ پاسخ منفی بدهد، چارهای جز یک «اقدام عملی» باقی نمیماند.[۲۲۴]
در نتیجه در ۳۰ فروردین ۱۳۶۷ ایالات متحده به نفتکشها و سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس حمله کرد.[۲۳۰][۲۳۱]
یک تانکر کویتی با پرچم آمریکا به نام «بریجتُون» که به وسیله یک ناو آمریکایی اسکورت میشد با مین ایرانی برخورد کرد. سپس آمریکا در ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۷ (شهریور ۱۳۶۶) کشتی مینگذار «ایران اَجر» را سوراخ و غرق کرد و در ۲۷ مهر ۱۳۶۶، سکوی رشادت و سکوی رسالت را از بین برد.[۴۷]
عملیات آخوندک
ببینید: عملیات آخوندک
در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ نیروی دریایی آمریکا وارد نبرد دریایی با ایران شد. این نبرد در ظاهر به تلافی برخورد یک مین دریایی رهاشده از کشتی مینگذار ایران اجر به ناوچهٔ آمریکایی ساموئل بی. رابرتز در ۲۵ فروردین بود. در این عملیات ۵۶ ایرانی و ۲ آمریکایی (سقوط هلیکوپتر) جان باختند. ناوچه سهند (IIS Faramarz) و ناوچه جوشن نابود شدند. ناوچه سبلان (IIS Rostam) خسارت کلی دید. در بخشی از این نبرد نیروهای آمریکایی در پاسخ به حمله موشکی ایران به یک سکوی نفتی کویت، سکوی نفتی سلمان و سکوهای نفت جزیره سیری را منهدم نمودند.[۲۳۲]
ساقط کردن هواپیمای مسافری ایران
ببینید: پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر
در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ یواساس وینسنس آمریکایی به هنگام درگیری با قایقهای توپدار سپاه پاسداران ایران در نزدیکی جزیره قشم، در شمال تنگه هرمز، در حالی که وارد آبهای سرزمینی ایران شده بود، هواپیمای غیرنظامی ایرانی شرکت ایران ایر به شماره پرواز ۶۵۵ را هواپیمایی نظامی تشخیص داد و سرنگون کرد. ۲۹۰ مسافر و خدمه هواپیما کشتهشدند.[۲۳۳] پس از این اتفاق و سکوت جامعه بینالمللی در برابر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی، رهبران ایران به این نتیجه رسیدند که کشورهای حامی عراق از هر روشی برای جلوگیری از پیروزی ایران استفاده میکنند و با کمبود نفرات و تجهیزات ایران، توان جنگی ان از بین خواهد رفت.[۲۳۴]
افزایش فشارها
دولت ایران از داخل کشور نیز تحت فشار زیادی بود.[۲۲۳] در داخل کشور تلاشهایی برای مخالفت با جنگ آغاز شده بود و فشارهای اقتصادی بر دولت افزایش یافته بود.[۲۳۵] درآمد نفتی کشور از ۱۵ میلیارد دلار به کمتر از ۶ میلیارد دلار کاهش یافته بود و وضعیت اقتصادی کشور در بدترین حالت خود بود.[۲۳۶] سرانجام فرمانده سپاه (محسن رضایی) در نامهای به روحالله خمینی، فهرستی از نیازهای نیروهای نظامی ایران برای ادامه جنگ در ۵ سال آینده را ارائه داد.[۲۲۳]
... تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم…
با این وجود فرمانده سپاه پاسداران در ادامه همین نامه بر لزوم ادامه جنگ تأکید کرد.
خمینی با شعار خواندن حرف فرمانده سپاه مبنی بر آمادگی برای ادامه جنگ آن را رد کرد.[۲۳۷] دولت میرحسین موسوی اعلام کرد که دولت ظرفیت اختصاص منابع مالی لازم برای تهیه چنین فهرستی را ندارد.[۲۳۸]
قبول قطعنامه ۵۹۸
در اواخر فروردین ۱۳۶۷ (پس از عملیات توکلنا علیالله و سه ماه قبل از قبول قطعنامه ۵۹۸) روحالله خمینی دو بار آقای علی اصغر مروارید را که یک روحانی بوده به پاریس نزد بنی صدر میفرستد و از او دعوت میکند به ایران برگردد و بار دوم میگوید اگر برنمیگردد لیست کارهایی را که فکر میکند باید انجام شود برای او ارسال کند تا ترتیب انجام آنها را بدهد. بنی صدر (به گفته خودش به دلیل ترس از کشته شدن) بازگشت به کشور را نمیپذیرد و خمینی را به محتویات نامه اول مردادماه ۱۳۶۳ خود ارجاع میدهد.[۲۳۹]
جلسه تصمیمگیری برای قبول قطعنامه
اکبر هاشمی رفسنجانی (وی از مرداد ۱۳۶۰ یعنی پس از برکناری بنی صدر هاشمی فرمانده جنگ میشود) در بخشی از خاطراتش که بعدها در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ نوشت آوردهاست: «در روزهای آخر روشن بود که ادامه جنگ مصلحت نیست. هاشمی به عنوان فرمانده جنگ و جانشین فرمانده کل قوا، واقعیتها را به مسئولان و خمینی میگوید و عدم امکان پیروزی نظامی را ثابت میکند. آیتالله خمینی تصمیم بر کنارهگیری از سمت رهبری میگیرد چون با آن همه تصریحات که تا آخرین نفر و آخرین قطره خون و تا رفع فتنه در جهان میجنگیم، چگونه ناگهان اعلان پذیرش قطعنامه نمایند..» رفسنجانی با تصمیم روحالله خمینی مخالفت میکند و پیشنهاد میدهد خودش که فرمانده جنگ بوده کنارهگیری کند و محاکمه شود. خمینی پیشنهاد محاکمه را نمیپذیرد و پیشنهاد میدهد خودش مسئولیت را قبول میکند. روحالله خمینی در ۲۵ تیر ۱۳۶۷ جلسهای با حضور مسئولان ارشد حکومتی تشکیل داد و در جمع آنان، از تصمیم خود برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خبر داد.[۲۴۰]
اعلام قبول قطعنامه به سازمان ملل
ایران در ۲۷ تیر ماه در نامهای به دبیرکل وقت سازمان ملل، قطعنامه را پذیرفت و همان شب، خبر پذیرش قطعنامه از صدا و سیما اعلام شد.[۲۴۰]
پیام به مردم
در ۲۹ تیرماه، پیام معروف روحالله خمینی در مورد پذیرش قطعنامه انتشار یافت که در آن او «قبول قطعنامه» را تشبیه به سرکشیدن «جام زهر» کرد و نوشت «با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم.»[۲۴۱]
تصمیم به محاکمه فرماندهان جنگ
در نامه ۲ مرداد ۱۳۶۷ روحالله خمینی به علی رازینی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح دستور میدهد تا «دادگاه ویژه تخلفات جنگ در کلیه مناطق جنگی بدون مقررات دست و پاگیر» تشکیل شود. به نظر میرسد این دستور، متوجه محاکمه فرماندهان مقصر در شکستهای نظامی ایران است که عملاً بلااجرا میماند.[۲۴۰] در دستور خمینی آمدهاست که: «هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام یا موجب خسارت جانی بوده یا میباشد مجازات آن اعدام است.» بلافاصله خلخالی برای حاکمیت شرع و اعدام رحیم صفوی و احمد وحیدی و یک شخص دیگر اعلام آمادگی میکند که هاشمی رفسنجانی با وساطت مانع این کار میشود.[۲۴۲] محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران نیز قصد داشت استعفا دهد.[۲۴۳]
عملیات مرصاد
ببینید عملیات مرصاد
یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، حدود ۵۰۰۰ نیروی سازمان مجاهدین خلق با مقادیری تجهیزات جنگی از محور غرب و از طریق شهرهای مهران و اسلامآباد غرب در عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان به ایران حمله کردند. هدف این عملیات تسخیر تهران در ۳۳ ساعت بود و مسعود رجوی فرماندهی عملیات را بر عهده داشت. عملیات پاتک ایران عملیات مرصاد نام داشت و طی آن مجاهدین در کمین قرار گرفتند و شکست خوردند.[۲۴۴]
با تداوم عملیات تهاجمی از طرف عراق جامعه جهانی دولت عراق را برای پذیرش آتشبس تحت فشار شدید قرار داد.[۲۴۵]
آتشبس
سه هفته پس از شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد و تلاش برای تسخیر تهران، در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با حضور نیروهای بینالمللی آتشبس در سراسر مرزهای ایران و عراق برقرار شد.[۲۲۹] نیروهای حافظ صلح تا سه سال پس از آتشبس در منطقه حضور داشتند.[۲۴۶]
امکان خاتمه زودتر جنگ
حاکمان ایران، با اطمینان به پیروزی کامل بر ارتش صدام حسین، پذیرش آتشبس در مقابل عراق را غیرضروری میدانستند. این در حالی است که همین مقامات پس از هشت سال، در نهایت رسیدن به هدف تسلیم ارتش عراق را غیرممکن تشخیص داده و به پذیرش آتشبس، در زمان حضور دشمن در خاک ایران، تن دادند.
در سالهای بعد از پذیرش آتشبس، موضوع جنگ به یکی از مقدسات سیاسی و تاریخی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده و هیچ نقد و اعتراضی نسبت به رویکرد حکومت ایران برای ادامه جنگ تحمل نمیشود. در این میان اما، پرسشی که همچنان پیش روی ناظران قرار دارد آن است که آیا امکان توقف سریعتر جنگ و کمتر شدن هزینه آن وجود نداشت؟[۲۴۷]
نتیجهٔ ۸ سال جنگ
بیشتر مفسران بر این باور هستند که این جنگ هیچ برندهای نداشتهاست؛ چرا که در پایان جنگ، صدام از دستیابی به نخستین هدف خود، فسخ قرارداد ۱۹۷۵ بازماند. روحالله خمینی نیز که برای سالها پذیرش صلح را منوط به انفصال صدام و حزب بعث عراق از قدرت کرده بود بدون دستیابی به هدف خود سرانجام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.[۱۹۶]
نتایج جنگ برای ایران
- ۲۲۵٬۵۷۰ کشته (شامل ۹۰ مسیحی ۱۱ یهودی و ۳۲ زرتشتی)[۲۴۸]
- ۵۷۴٬۱۰۱ معلول جنگی[۲۴۸] شامل حدود ۶۷ هزار مجروح شیمیایی[۲۴۹][۲۵۰]
- ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه جنگ و ۶۴۴ میلیارد دلار خسارت وارده.[۲۵۱]
- کاهش قیمت نفت از ۳۵ دلار به ۱۰ دلار برای هر بشکه[۲۵۲][۲۵۳][۲۵۴][۲۵۵]
- نشت مواد شیمیایی ناشی از تسلیحات شیمیایی به محیط زیست
- بمبهای عمل نکرده در تالابهای هورالعظیم، هورالهویزه و دریاچه زریوار مریوان[۲۵۶]
- خشک شدن تالابها و ایجاد ریزگردها[۲۵۶]
- نابودی بیش از ۸۰ درصد از بزرگترین نخلستانهای جهان و محصولات آن که باید صرف ترقی ایران و عراق میشد[۲۵۷]
- نشت حدود ۸۰ میلیون بشکه نفت خام به دریا در اثر حمله به سکوهای نفتی[۲۵۸]
- ۲۳ واحد از پالایشگاه آبادان آسیب دید. و در مجموع ۶۶ واحد از پالایشگاههای تهران، تبریز، اصفهان، کرمانشاه و شیراز در اثر ۵۰ نوبت حملات آسیب دیدند.[۲۵۹]
- بر جای ماندن ۱۶ میلیون مین خنثی نشده که سالانه جان دهها نفر را میگیرد[۲۶۰] در دیماه ۱۴۰۰ ایسنا گزارش داد که در مدت ۳۳ سال این مینها ۳ هزار کشته و ۷ هزار مجروح غیرنظامی ایجاد کرده اند.[۲۶۱]
- از بین رفتن ۷۳۵ تانک ۳۹۷ هواپیمای جنگنده و ۳۵۴ هلیکوپتر[۲۶۲]
ادامه جنگ عراق با کردها
در پایان جنگ، ارتش عراق تا نیمههای شهریور ۱۳۶۷ به پاکسازی نیروهای مقاومت کُرد با استفاده از ۶۰٬۰۰۰ نیروی پیاده، بالگرد و سلاحهای شیمیایی در شمال عراق ادامه داد. بسیاری از کردهای عراقی ساکن این مناطق به ایران مهاجرت کردند. در این عملیات در مجموع ۵۰٬۰۰۰ کرد نظامی و غیرنظامی کشته شدند.[۲۶۳]
پس از آتشبس
ایران و عراق در سال ۱۳۶۹ و پیش از حمله عراق به کویت، توافق صلح رسمی امضا کردند و روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. از همان زمان کار تبادل اسرای جنگی دو طرف آغاز شد.[۲۶۴] در پایان جنگ ۸ ساله حدود ۴۰۰۰۰ ایرانی در عراق اسیر بودند. در مقابل ایران نیز حدود ۷۰۰۰۰ اسیر عراقی دراختیار داشت.[۲۶۵] کار مبادله اسرای دو طرف تا اسفند ۱۳۸۱ به طول انجامید.[۲۶۶] در همین زمان نیروهای نظامی عراق از قسمتهای باقیمانده خاک ایران تا مرزهای بینالمللی عقب نشستند. تا ۳۱ مرداد ۱۳۶۹ نیروهای عراقی بهطور کامل خاک ایران را ترک کردند. پس از پذیرش آتشبس حدود ۲۴۰۰ کیلومتر از خاک ایران از جمله شلمچه ،طلاییه، فکه، مهران، میمک، سومار، نفت شهر، خسروی و قصرشیرین و بخشی از دشت ذهاب در اشغال عراق باقیمانده بود.[۲۶۷][۲۶۸]
غرامت جنگی
در سال ۱۹۹۱ خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً بر اساس نظر گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته ایران برای دریافت غرامت جنگی پشتیبانی کرد.[۲۶۹] خسارات وارده به ایران در طول جنگ ۸ ساله ۹۷ میلیارد دلار برآورد شد. این میزان غرامت بسیار کمتر از غرامت در نظر گرفته شده برای خسارات وارد به کشور کویت توسط عراق در جنگ اول خلیج فارس میباشد. غرامتی که برای جنگ اول خلیج فارس تعیین شد ۲۴۰ میلیارد دلار برآورد شده بود.[۲۷۰]
هیچکدام از دولتهای کشور ایران در دوران پس از جنگ پیگیر دریافت غرامتهای ایران از عراق نشدهاند. در شهریور ۱۳۸۹، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران با تهیه طرحی دولت آن کشور را ملزم به پیگیری اخذ غرامتهای جنگ کردهاست. با این وجود نه دولت محمود احمدینژاد و دولت حسن روحانی برای پیشبرد این مقصود هیچ عملی انجام ندادهاند. گفته میشود اختلافات بین دولت و مجلس باعث عدم واکنش دولت به این طرح است.[۷۲]
میانجیگریهای بینالمللی
ببینید: جنگ ایران و عراق و سازمان ملل متحد
ببینید: گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد
ببینید: میانجیگریهای بینالمللی در جنگ ایران و عراق
پیشنهادهای صلح
سازمان ملل متحد ۸ قطعنامه صادر کرد که عراق با همه آنها موافقت کرد ولی ایران فقط به آخرین قطعنامه پاسخ مثبت داد آنهم یکسال پس از انتشار آن، سازمان کنفرانس اسلامی ۱۰ پیشنهاد ارائه داد که مورد قبول ایران قرار نگرفتند. جنبش عدم تعهد دو بار .گروه هفت (هفت کشور صنعتی جهان) در دو قطعنامه و شورای همکاری خلیج فارس در دو قطعنامه (در مواقعی که امنیت دریانوردی و امنیت تردد نفت در منطقه به خطر افتاد) به لزوم رسیدن به صلح تأکید میکردند.
موضع رسمی ایران آن بود که ارتش عراق پیش از برقراری آتشبس میبایست از خاک ایران عقبنشینی کند. این شرط هرچند به لحاظ اصولی قابل دفاع بود، اما به نظر برخی ناظران عملی به نظر نمیرسید… چنین شرطی هیچگاه محقق نشد و حتی هشت سال بعد نیز که ایران پایان جنگ را پذیرفت، ابتدا آتشبس برقرار شد و بعد نیروها به مرزهای بینالمللی بازگشتند.[۲۴۷]
گفتههای مسئولان ایران
روحالله خمینی در ساعت ۷ بعداز ظهر ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ در پیام خود بهمناسبت آغاز سال تحصیلی ۵۹–۶۰ گفت:
این آلت دست آمریکا به ایران تجاوز کردهاست… یک حرفی که با ارتش عراق دارم اینست که ارتش عراق با چه کسی میخواهد جنگ بکند؟ طرفدار کیست و مخالف کی؟ طرفدار صدام است که اشتراکی و کافر است برضد کی برضد اسلام؟[۴۲]
محمد علی رجایی نخستوزیر در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ بلافاصله پس از حمله عراق به ایران گفت: ما به ملت مسلمان ایران اطمینان میدهیم که مرگ رژیم حاکم بر عراق فرارسیده است و این خداست که بدین وسیله میخواهد ملت ما را با ملت عراق در افتخار سرنگونی صدام و رژیم نفرینی اش سهیم گرداند[۴۲]
بنی صدر رئیسجمهور وقت در ۵ مهرماه ۱۳۵۹ (یک روز قبل از مذاکره با سران کشورهای اسلامی) در مصاحبه خود گفت: ما گفتهایم که برای میانجیگری و آشتی ما آمادگی نداریم برای اینکه بین حق و باطل آشتی معنی ندارد.[۴۳]
بنی صدر رئیسجمهور وقت در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ در مذاکره با سران کشورهای اسلامی یاسرعرفات حبیب شطی و ضیاءالحق گفت: دنیای اسلام باید به متجاوز بفهماند که در تعارض بین حق و باطل بیطرف نیست و از حق جانبداری میکند باید به حکومت متجاوز عراق از جانب همه کشورهای اسلامی یادآور شد که حمله به ایران حمله به اسلام و امت اسلامی است.[۲۷۱]
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس در مصاحبه مطبوعاتی هفتگی خود در ۷ مهرماه ۱۳۵۹ در مورد مذاکرات با سران کشورهای اسلامی گفت: ما با یاسر عرفات در مورد اصل جنگ مذاکرات زیادی داشتیم و در آن جلسه دو طرف متفق بودیم که این جنگ را آمریکا شروع کرده و عراق آلت دست شده نقطه نظر ما این بود که سرنوشت جنگ با پیروزی ما تعیین شود زیرا برای ما کافی نیست که بگوییم شکست نخوردهایم زیرا باید نشان بدهیم که انقلاب خیلی قوی است و رسالت انقلاب اینست که این جنگ را ببرد و فکر انقلاب را برای توسعه باز کند.[۲۷۲]
روحالله خمینی در ۱۲ آبان ۱۳۵۹ گفت: «با تمام قدرت، بیست سال هم این جنگ طول بکشد، ما ایستادهایم.»[۲۷۳]
حسینعلی منتظری در نماز جمعه قم ۱۴ فروردین ۱۳۶۰: مادامی که ارتش صدام در خاک ماست مذاکره محال است.[۲۷۴]
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس در مصاحبه ای در ۱۰ فروردین ۱۳۶۰ پس از دیدار با هیئت کنفرانس اسلامی گفت: ما سه چیز میخواستیم که در پیشنهاد هیئت نیست: اول بررسی تجاوز و محاکمه متجاوز در دادگاه بینالمللی اسلامی دیگری خروج نیروهای عراقی قبل از آتشبس یعنی نه اینکه اول آتشبس یا مذاکره بعد خروج تا سرباز خارجی در خاکمان هست مذاکره ای نخواهیم کرد. سوم اینکه مدار بحث باید قرارداد الجزایر باشد[۲۷۵]
بنی صدر در ۱۱ فروردین ۱۳۶۰ در ستون کارنامه روزنامه انقلاب اسلامی نوشت که مایل است با عراق صلح کند. هاشمی رفسنجانی ضمن اظهار ناخرسندی از گفته بنی صدر[۱۱۶] در ۹ صبح ۱۳ فروردین ۱۳۶۰ به دیدار آیت الله خمینی میرود و در خاطرات خود مینویسد " امام ضمن اینکه مایلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمیدانند که ما کوتاه بیاییم و از این که شرط شود که بعد از صلح نباید به ملت عراق علیه صدام کمک کنیم، نگرانند"[۱۱۷]
روحالله خمینی در خرداد ۱۳۶۰ بهطور خصوصی به بنی صدر گفته بود که شخصاً موافق صلح است ولی صلح مخالفان زیادی دارد.[۲۷۶]
محمد علی رجایی گفته بود: «ما میانجیگری را نخواهیم پذیرفت. این جنگ، جنگ با کشور نیست؛ جنگ عقیده با عقیده است. ما به هیچ وجه بحث سیاسی و مذاکره و حسن نیت را به معنای کسی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند، نمیپذیریم.» «تنها شهادت است که ما را از صحنه نبرد خارج خواهد کرد. به همین جهت است که ما به هیچ وجه بحث میانجی و مذاکره و حتی حسن نیتی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند نمیپذیریم.»[۴۴]
اکبر هاشمی رفسنجانی در اسفند ۱۳۶۰ در مصاحبه با هفته نامه موقف عربی گفت: «ما نمیخواهیم در سایه رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم… و این سری نیست که آن را فاش کنم که صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقبنشینی کند… ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد.» … «مادامی که رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. .. این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضا گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمانهای مخالف رژیم عراق برداریم.» او دربارهٔ پیشنهاد عربستان برای پرداخت خسارت به ایران تاکیدکرد: «این پیشنهاد و پیشنهادهای مخالف را قبول نمیکنیم، مسئله ضرر و منفعت نیست، مسئله، مسئله حق و باطل است.»[۴۵]
سید علی خامنه ای در خطبههای نمازجمعه ۲۹ تیرماه ۱۳۶۳ گفت: «از هر تلاشی برای صلح عادلانه استقبال میکنیم ولی… ما در جنگ از صدام نخواهیم گذشت. اگر خیال میکنند با گذشت زمان و فشارهای تبلیغاتی خواهند توانست ما را از جرائم سنگین که این رژیم مرتکب شده به غفلت بکشانند خیال خامی است»[۲۷۷]
هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه ۵ مرداد ۱۳۶۳ گفت: «آنهایی که اعتقاد دارند صدام متجاوز است یک دادگاه صالح تشکیل دهند و حکم را صادر کنند. و گرنه ما طور دیگر عمل میکنیم.»[۲۷۸]
هاشمی رفسنجانی در ۱۰ مهر ۱۳۶۳ در مصاحبه رادیو تلویزیونی در مورد طرح صلح ژاپن گفت: اینروزها هرکس میخواهد خود را مطرح کند طرح صلحی برای جنگ ایران و عراق میدهد. ولی ما آنها را مأیوس کردیم و گفتیم ما هیچ طرحی را که متضمن سقوط صدام و حذف حزب بعث نباشد نمیپذیریم. این درحالی بود که عراق از طرح صلح ژاپن استقبال کرد.[۲۷۹]
بهرهبرداری عراق از موضع ایران
ایران بر اینکه عراق متجاوز است و میانجیگری معنایی ندارد تأکید میکرد عقبنشینی سریع و مجازات تجاوزگر (برکناری و مجازات صدام) را تنها راه خاتمه جنگ میدانست. ادامه این موضعگیری ایران و نیز ورود ایران به خاک عراق در تابستان ۱۳۶۱ باعث شد عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس در تبلیغات خود ایران را بهعنوان کشور جنگ طلب متجاوز و غیرقابل توقف معرفی کنند که باید از هر روشی برای توقف آن استفاده کرد.[۲۸۰] بدین ترتیب عراق حمله به سکوهای نفتی (در بهمن ۱۳۶۱) و کشتیهای نفتکش را بهعنوان عاملی برای توقف صادرات نفت ایران و فشار اقتصادی برای پذیرفتن قطعنامههای سازمان ملل توجیه میکرد. فصل مشترک همه قطعنامههای شورای امنیت تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ این بود که در هیچیک از آنها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «کشور متجاوز» و «چگونگی تنبیه متجاوز» اشارهای نشده بود (مطلبی که مورد درخواست ایران بود). عراق همه قطعنامههای سازمان ملل را پذیرفت یا آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرد ولی ایران تنها قطعنامه ۵۹۸ را آنهم پس از یک سال از صدور آن پذیرفت.[۴۶]